گرمس از جمله ساختارگرایان و متفکران تحلیل مؤلفهای بود که در آغاز به بررسی علم روایت در ادامه کار پراپ پرداخت. در این مقاله، بر پایه نظریه «کنش گفتمانی» در نظام نشانه معناشناختی روایی (منطقی)او (که در لوای نظریات گرمس 1 مطرح شده است) به بررسی رمان «مرشد و مارگریتا» اثر میخاییل بولگاکف میپردازیم. هدف از نگارش مقاله، دستیابی به روشهای روایتشناسی نگارش اثر از دیدگاه گرمس، میزان انطباق و شناخت فنون ایجاد جذابیتهای روایی است. سؤال اساسی پژوهش این است که: آیا رمانی که در مکتب رئالیسم سوسیالیستی نگاشته شده، چگونه و تا چه میزان با الگوی گریماس ـ و متقابلاً تعریف پراپ از روایت ـ مطابقت دارد و عناصر دخیل برای تولید معنا در داستان کدامند؟ از جمله نتایج تحقیق ارائه الگوی کنشی اثر است که حاکی از روایتی در آینده جهان توسط یسوعا است که جهان را در ابعاد وسیع تغییر خواهدداد. در واقع بررسی رمان بولگاکف در تأیید نظریات گرمس نقش خود را ایفا کرده است.
از رویکردهای مهم و دیرینه قرآن پژوهان، تأمل در زبان و چگونگی فهم و تفسیر این متن عظیم است که دارای وجوه گوناگون دینی، معرفتی و هنری میباشد. از جمله این رویکردها، رویکرد ادبی و زبان شناسی به قرآن است که افرادی چون سید قطب، مستنصر میر، نیل رابینسون، ایزوتسو، آنگلیکا نویورت طرح و آثاری در این زمینه تألیف کردهاند. با پیشرفت تحلیل مباحث گوناگون زبان شناسی و نشانه شناسی در متون مختلف، دریافته میشود که متن قرآن کریم و از جمله قصص قرآنی در بردارنده بسیاری از شگردهای زبانی در رساندن و القای مفاهیم متعالی خویش است که از این حیث کمتر به آنها پرداخته شده است. این پژوهش با تحلیل داستان موسی و خضر در سوره کهف، بر اساس تحلیل نشانه معناشناسی گفتمانی به توصیف و تبیین انواع نظامهای گفتمانی چون رخدادی، تجویزی و تنشی در این داستان میپردازد. با توجه به این نکته که در این تحقیق، ما هرگز در صدد این نیستیم که ارزش قصص قرآن را به سبب دارا بودن این نظامهای گفتمانی بدانیم، بلکه با قبول تعالی همه جانبه این متن برآنیم که این بعد از نظامهای گفتمانی را در ساختار و محتوای آن آشکار سازیم. به سخنی دیگر در صدد توصیف این نظامها در سطح و عمق این قصه هستیم تا از این رهگذر به بیان و اثبات یکی دیگر از ابعاد ارزشمند قصههای قرآنی پرداخته شود. روش تحقیق به شیوه تحلیل محتوا و بر اساس نظریههای نشانه معناشناسی است که توسط افرادی چون گرمس و کورتز در سالهای اخیر مطرح شده است.
از قرنها پیش شعرا تحت تأثیر زیبایی مناطق کشمیر قرار گرفته و در تعریف آن اشعار و قطعات ادبی ساختهاند. زبان فارسی در این منطقه توسط مبلغین اسلام در اواخر قرن هفتم رواج یافت و در مدت تقریبا صد سال (در عهد حکومت سلطان اسکندر و سلطان زین العابدین) مقام زبان فرهنگی کشور را به دست آورد و در محافل علمی و ادبی محبوبیت تام پیدا کرد. مؤلف در این کتاب پس از مقدمهای مفصل که به تاریخ کشمیر و کشمیر در ادبیات فارسی پرداخته، به ذکر شاعران پارسیزبان این منطقه پرداخته و اشعاری از آنان را بیان کرده است.