ژوليا كريستوا با تكيه بر همگراييها و همپيونديهاي دو حوزه زبانشناسي و روانكاوي، نظريات نويني در باب تحليل متون ادبي ارائه كرده است. او در نظريه «آلودهانگاري» كه برآمده از كنكاشهاي پساساختارگرايانه اوست، بر اين عقيده است كه آفرينشگر ادبي به مثابه فاعل سخنگو از خلال زباني شاعرانه و نشانهاي از نابسامانيهاي جهان پيرامون خود اعلام برائت ميكند و سپس براي تطهير خويش و جامعه پيرامون از آلودگيها، به جست وجوي راه حل روي ميآورد. كريستوا امكان كاربست اين نظريه را به ادبيات اروپايي با مثالهاي فراواني مورد بررسي قرار داده است. ما در اين مقاله براي مطالعه موردي كاربست ابزارهاي تحليلي نظريه آلودهانگاري بر ادبيات فارسي، شعر «دلم براي باغچه ميسوزد» فروغ فرخزاد را انتخاب كردهايم و دو هدف كاركردي عمده را مورد توجه قرار دادهايم؛ نخست چشماندازي جامع از آنچه امروز تحت عنوان «نظريه آلودهانگاري» كريستوا مطرح ميشود را ارائه ميكنيم و سپس با تكيه بر مباني و ابزارهاي واكاوانه نظريه آلودهانگاري، امكان تاويلپذيري و خوانشهاي بديع از اين شعر فرخزاد را به بوته آزمون ميآوريم و درصدد پاسخ به اين پرسش هستيم كه آيا امكان كاربست چنين رويكردي در خوانش اشعار فروغ فرخزاد و ديگر شاعران معاصر فارسي وجود دارد يا نه؟
موضوع کتاب مجموعه اشعاری است از حسین روشندل که در سال 1346 توسط چاپخانه علمیه تبریز منتشر شده است.
در این اثر، نگرش و دیدگاههای سهراب سپهری و فروغ فرخزاد که در آثارشان انعکاس یافته، بررسی شده است .برای این منظور، نگارنده شعر ((مسافر)) سهراب سپهری را برگزیده، ابتدا ساختار درونی و بیرونی آن را تشریح و سپس بنیانهای فکری و معرفتهای عرفانی، روان شناختی و تاریخی آن را بیان میکند .در بخش دوم نیز برای بررسی و تبیین نگاه فروغ فرخزاد به مجموعه هستی، منظومه ((ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)) انتخاب و بعد از بازخوانی، ساختار آن شروع و بیان شده است.
مبحث اقتباس همچنان از مباحث مناقشه برانگیز مطالعات نظری و تحلیلی سینما و ادبیات تطبیقی به شمار میرود. دادلی اندرو (1945) که از نظریهپردازان متأخر مطالعات سینمایی است در نوشتارهای پیاپی مبحث اقتباس سینمایی را مورد بررسی قرار داده و با توجه به مناسبات ممکن میان متن ادبی و سینمایی دستهبندیهای مختلفی را درباب چیستی، چرایی و اصناف اقتباس ارائه کرده است. ما در این مقاله با تکیه بر نظریات دادلی اندرو، ابتدا با برشمردن انواع اقتباس سینمایی نوعی رویکرد حداکثری به مقوله اقتباس را که بر مفاهیمی نظیر بینامتنیت تکیه دارد، مطرح میکنیم و با رویکردی تطبیقی متنِ داستانِ مهمان مامان (1375) اثر هوشنگ مرادی کرمانی (1323) و متنِ فیلمِ سینمایی مهمان مامان اثر داریوش مهرجویی را از این منظر مورد بررسی قرار میدهیم. طبق نظریه اندرو، اقتباس مهرجویی در دسته «تلاقی» قرار میگیرد و نوعی اقتباس بینامتنی به شمار میرود که از مزیتها و کارکردهای قابل قبولی برخوردار است. این اقتباسِ موفق بازنمود گفت وگوی چند متن مجزّاست و از همین روست که کارگردان توانسته از رهگذر بسط و تغییر در پارههایی از متنِ اصلی باعث غنایِ اثر اقتباسی شود.