محمد عاکف ارسوی (1936 – 1878 میلادی) از شاعران ترکیه است. پرفسور علی نهادتارلان مؤلف این کتاب، این دانشمند را به درخواست مؤسسه فرهنگی منطقه ای بررسی و معرفی کرده که به چهار زبان انگلیسی، فارسی، اردو و بنگالی نیز ترجمه شد. در کتاب حاضر، زندگی، چهره علمی، دینی و هنری، افکار و آثار این شاعر ترک زبان بررسی شده است. ترجمه فارسی این کتاب را کاظم رجوی (ایزد) از روی متن اصلی ترکی انجام داده است. وی علاوه بر ترجمه بیست منظومه این شاعر به صورت شعر فارسی، برخی لغات و نام های قدیم جغرافیایی را معادل یابی کرده و صورت جدید کلمه را نیز آورده. وی همچنین در پاورقی درباره برخی عبارات دشوار توضیحاتی داده و در پایان کتاب نیز فهرست کاملی از نام کسان و مکان ها ترتیب داده که بر ارزش کتاب افزوده و تصویرهایی نیز بر ترجمه کتاب اضافه کرده است. این کتاب اولین بار در سال 1348 به زیور طبع آراسته شد.
«نمونههائی که از آثار ترکان قدیم (مربوط به پیش از میلاد) به دست آمده در دو لهجه است: لهجه شمالی «گوک تروک» و لهجة جنوبی «اویغور» پس از اسلام از قرن دهم میلادی به بعد او یغوری را به نام «لهجه خاقانی» خواندند. همه آثار ادبی ترک از قرن هشتم تا قرن سیزدهم میلادی تنها در این لهجه نوشته شده است. در قرن پانزدهم این لهجه را به نام جغتای (پسر چنگیز) «جغتائی» خواندند. در تاریخ ادبیات همة آثاری را که بدین لهجههای نوشته شده مربوط به «لهجة شرقی ترکی» میدانند. لهجههائی که از لهجة شمالی «گوک تورک» به وجود آمده و آثار دوران بعد از اسلام آن از قرن سیزدهم بدین سوی پدیدار گردیده است در اصطلاح تاریخ ادبیات زبان ترکی «لهجة غربی ترکی» و یا «لهجة اوغوزی» Oguz خوانده میشود. همانگونه که ذکر شد در میان قرن هشتم و سیزدهم که دوران مهاجرتها و جا به جا شدن اقوام متکلم به لهجهها بوده – به هیچ اثری در این لهجهها بر نمیخوریم. در این سدهها یکه سوار میدان سخن گویندگان اویغوری (خاقانی)اند: از اثر معروف یوسف خاص حاجب «غود اتغوبیلیک» بگیرید تا «دیوان لغات ترک» محمود کاشغری و سخنان احمد به سوی و اشعار علی شیر نوائی و بابرشاه و ابوالقاضی بهادر خان که هر یک به جای خویش با سخن خود این فاصله را پر میکنند تا نوبت به گویندگان لهجة غربی- اوغوز- برسد. با آغاز قرن سیزدهم که دامنة موج مهاجرتها تا مرزهای اروپا کشانده شد و سلجوقیان در پهنة وسیعی بساط فرمانروائی خویش را گستردند بهار ادبیات لهجههای غربی ترکی – اوغوز- آغاز شد. از همان اول به علت شرایط اجتماعی و سیاسی، ادبیات برگزیدگان قوم، از سوئی از سخن عارفان و سالکان راه حق، از سوی دیگر از شعر و هنر تودة مردم جدا میشود و این جدائی در طی قرون همچنان به جای میماند تا به شیوههای سخنوری نو در قرن بیستم میرسیم که خود داستان مفصلی دارد که باید در جای دیگر گفته شود. پس برای شناختن ادبیات ترک درگذشته باید با چند اصطلاح آشنا شد. کلمة «دیوان» یا «دیوانی» از مهمترین آنهاست. این کلمه در ترکی به هفت معنی به کار میرود: ۱- دفتر مخصوص دولتی. ۲- مجلس مشوت جنگی. ۳- تختی که سلطان عثمانی بر آن مینشست. ۴- دادگاه عالی. ۵- آئین احترامی که در حضور بزرگان مراعات آن واجب بود. ۶- مجموعه «مدونی» در موضوعی خاص مانند «دیوان لغات ترک». ۷- مجموعة اشعا سرایندگان بزرگ که مورد نظر سخن شناسان برگزیده بودند چون «دیوان ندیم»، «دیوان باقی» و یا «دیوان فضولی». اصلاح «ادبیات دیوانی» شاید از این معنی آخر سرچشمه گرفته باشد. در هر صورت «ادبیات دیوانی» ترک به معنای «ادبیات ترک» به طور اعم نیست. چنانکه اشاره شد تنها شاخة برومندی از آن است در کنار شاخههای دیگر، یعنی «ادبیات تودة مردم» و «ادبیات تکایا».
نویسنده در این کتاب در آغاز به جمعبندی مسائل و استنتاجات ریشهشناسی و اتیمولوژی نامهای جغرافیایی ایران میپردازد. سپس از تقسیم زبانها و السنه دنیا و جایگاه زبان ترکی در جهان و قوانین موسیقایی هماهنگی آوایی در ترکی سخن گفته شده است و پس از واردشدن در مباحثی چون تمدن پروترک، ها، سومرها، هوری، اشکانی، اوراراتی، کاسی، لولویی، قوتی، سکاها و نهایت هونها وارد بحثهای موجزی در تاریخ و کیفیت فرهنگ پربار و سرشار ترکی آذربایجان شده است.
«نمونههائی که از آثار ترکان قدیم (مربوط به پیش از میلاد) به دست آمده در دو لهجه است: لهجه شمالی «گوک تروک» و لهجة جنوبی «اویغور» پس از اسلام از قرن دهم میلادی به بعد او یغوری را به نام «لهجه خاقانی» خواندند. همه آثار ادبی ترک از قرن هشتم تا قرن سیزدهم میلادی تنها در این لهجه نوشته شده است. در قرن پانزدهم این لهجه را به نام جغتای (پسر چنگیز) «جغتائی» خواندند. در تاریخ ادبیات همة آثاری را که بدین لهجههای نوشته شده مربوط به «لهجة شرقی ترکی» میدانند. لهجههائی که از لهجة شمالی «گوک تورک» به وجود آمده و آثار دوران بعد از اسلام آن از قرن سیزدهم بدین سوی پدیدار گردیده است در اصطلاح تاریخ ادبیات زبان ترکی «لهجة غربی ترکی» و یا «لهجة اوغوزی» Oguz خوانده میشود. همانگونه که ذکر شد در میان قرن هشتم و سیزدهم که دوران مهاجرتها و جا به جا شدن اقوام متکلم به لهجهها بوده – به هیچ اثری در این لهجهها بر نمیخوریم. در این سدهها یکه سوار میدان سخن گویندگان اویغوری (خاقانی)اند: از اثر معروف یوسف خاص حاجب «غود اتغوبیلیک» بگیرید تا «دیوان لغات ترک» محمود کاشغری و سخنان احمد به سوی و اشعار علی شیر نوائی و بابرشاه و ابوالقاضی بهادر خان که هر یک به جای خویش با سخن خود این فاصله را پر میکنند تا نوبت به گویندگان لهجة غربی- اوغوز- برسد. با آغاز قرن سیزدهم که دامنة موج مهاجرتها تا مرزهای اروپا کشانده شد و سلجوقیان در پهنة وسیعی بساط فرمانروائی خویش را گستردند بهار ادبیات لهجههای غربی ترکی – اوغوز- آغاز شد. از همان اول به علت شرایط اجتماعی و سیاسی، ادبیات برگزیدگان قوم، از سوئی از سخن عارفان و سالکان راه حق، از سوی دیگر از شعر و هنر تودة مردم جدا میشود و این جدائی در طی قرون همچنان به جای میماند تا به شیوههای سخنوری نو در قرن بیستم میرسیم که خود داستان مفصلی دارد که باید در جای دیگر گفته شود. پس برای شناختن ادبیات ترک درگذشته باید با چند اصطلاح آشنا شد. کلمة «دیوان» یا «دیوانی» از مهمترین آنهاست. این کلمه در ترکی به هفت معنی به کار میرود: ۱- دفتر مخصوص دولتی. ۲- مجلس مشوت جنگی. ۳- تختی که سلطان عثمانی بر آن مینشست. ۴- دادگاه عالی. ۵- آئین احترامی که در حضور بزرگان مراعات آن واجب بود. ۶- مجموعه «مدونی» در موضوعی خاص مانند «دیوان لغات ترک». ۷- مجموعة اشعا سرایندگان بزرگ که مورد نظر سخن شناسان برگزیده بودند چون «دیوان ندیم»، «دیوان باقی» و یا «دیوان فضولی». اصلاح «ادبیات دیوانی» شاید از این معنی آخر سرچشمه گرفته باشد. در هر صورت «ادبیات دیوانی» ترک به معنای «ادبیات ترک» به طور اعم نیست. چنانکه اشاره شد تنها شاخة برومندی از آن است در کنار شاخههای دیگر، یعنی «ادبیات تودة مردم» و «ادبیات تکایا».