یکی از مهمترین مباحث زبانشناسی «سبکهای زبانی» (language styles) است. در یک جامعه زبانی، افراد بر اساس میزان رسمی بودن موقعیت مکالمه، میزان صمیمیت خود با مخاطب و میزان فاصله جایگاه اجتماعی خود از مخاطب، اشکالی کاربردی از زبان را به کار میبرند که به «سبک زبانی» معروفند. هدف از نگارش مقاله این بوده است که سبکهای متفاوت زبانی در فارسی امروزی مشخص شوند. یکی از دستاوردهای این پژوهش این است که چارچوبی روشن برای در نظر گرفتن تفاوتهای سبکی در گردآوری و توصیف دادههای زبانی در پژوهشها مشخص میشود. همچنین به این طریق مبنایی برای ویرایش متون مختلف و نقد آثار ادبی در جنبههای مرتبط با سبکهای زبانی گذارده میشود. پس از بررسی سبکهای زبانی در فارسی و توصیف پیوستار سبکی برای آن، پنج سبک محترمانه (deferential)، رسمی (formal)، نیمهرسمی (semiformal)، محاورهای (colloquial) و عامیانه (slangy) در زبان فارسی مشخص شده و مثالهایی از آثار ادبی برای این سبکها ذکر شده است.
فصل اول کتاب که دهها صفحه را فراگرفته است، وظیفه بحث در "سبک" و "سبک شناسی" را تقبل کرده است. در معرفی این مباحث به نظر رسید که بهتر است بسیاری از کلمات مثل "ادبیات" و "معنی" مجددا مورد رسیدگی تازه قرار گیرد و یکبار دیگر این کلمات از نظر "زبانشناسی" بررسی شود. بعدا سعی شد تا مراکزی که عهده دار مطالعه امکانات جدا کردن "صورت" از "معنی" است معرفی شود؛ تا روشن گردد که دشواریهای این امر چیست و چرا در قرن اخیر مساعی فراوان برای جدائی "صورت" از "معنی" بکار رفته است. در بخش دو باید به خاطر سپرد که "معنی" و مطالعه آن از دشواریهای کنونی دنیای ماست. از زمانی که قدرت فلسفه و استقلال سرزمینهای آن به انقراض گرائیده و به مرزهای آن تجاوزاتی شده، فلسفه از یک واحد مستقل به اجزاء پاره پاره درآمده و هر جزء آن به علمی وابسته و مرتبط شده است. ناچار "معنی" و "دلالت" هم توان حفظ تمامیت نیافته و علوم دیگر سرپرستی و اداره آن را عهده دار شده است. از این جاست که هر چه درون "دلالت" و " معنی" را بیشتر بشکافند، مشکلات آن ظاهرتر و فزون تر می شود تابجائی که اکنون این دشواری به صورت یکی از پیچیده ترین معماهای عصر ما درآمده و علم امروز در مقابل آن درمانده گشته است. در فصل سوم کتاب به صنعت شاعری دیگر او که تکرار یک صامت در آغاز دو یا چند کلمه یک بیت است توجه گردیده است. در این فصل کوشش شده تا ارتباط میان صامتهای تکرار شده در اول کلمات یک بیت با "معانی" مورد نظر شاعر نشان داده شود. در این فصل اشاره شده که امرسون بارها و با نظم خاص صامت آغازی کلمات یک بیت را با مقاصد مختلف مربوط کرده است ولی کمتر کسی متوجه این ارتباط شده است. در فصل چهارم مطالعه کلمات مرکب شعر او مورد توجه است. برای اینکه باز "سبک" امرسون در ساخت و بافت کلمات روشن شود. هزاران کلمه مرکب شعر او بررسی گردیده و نحوه و "سبک" پیوستن کلمات مرکب او مثل شیوه اتصال دو اسم، اسم و صفت ، اسم و قید، صفت و اسم، فعل و اسم نظائر این ترکیب ها طبقه بندی شده است. بعدا "سبک" او در اتصال کلمات با شیوه شاعران دیگر در ترکیب و ساخت کلمات مرکب مقایسه گردیده است. کوشش شده تا توجه خواننده باصالت "سبک" او در اصل کلمات معطوف شود. زیاده بر یکصد و ده مورد دیده شد که آنها را باید اثرات خلاقیت او در سکه زنی کلمات مرکب در واژگان انگلیسی دانست. در فصل پایانی به کاربرد کلمات و خصوصیات دستوری امرسون از باب اسم و صفت و قید و طرز پیوستگی و ارتباط آنها به یکدیگر توجه شده تا از این راه بتوان وجه دیگر از "سبک" او را دسته بندی کرد.
این کتاب شامل انواع شعر و نثر و سبکهای ادبی، صنایع بدیع، آیین نگارش، شیوه ی تحقیق و گزارش نویسی، دستور زبان، تاریخ ادبیات و مروری بر تصوف و عرفان و ادبیات پیش دانشگاهی می باشد.
در تحقیق حاضر، گونههای مختلف C-Test بعنوان آزمونهایی برای سنجش توانایی عمومی زبانی مورد بررسی قرار گرفتند. در آغاز C-Test بعنوان گونه اصلاح شده آزمون بسته ( cloze) به رشته آزمون سازی زبان وارد شد و جایگاه خود را پید اکرد . اولین C-Test از طریق حذف نیمه دوم کلمات (بصورت یک کلمه در میان ) در یک متن چند پاراگرافی ساخته شد، عمل حذف از جمله دوم متن آغاز میشد. بررسیهای متعدد نشان دادند که این آزمون میتواند توانایی عمومی زبانی را همانند تافل و آزمون بسته اندازه بگیرد. هدف تحقیق حاضر این که یکبار دیگر روی نتایج تحقیقات قبلی صحه بگذارد. بدین منظور، ده گونه مختلف C-Test با استفاده از روشهای حذف گوناگون ساخته شدند که یکی از این ده نوع براساس همان قاعده اول ساخته شد. این ده نوع C-Test به همراه یک تافل و آزمون بسته استاندارد در میان حدود 500 نفر دانشجوی سال آخر رشته زبان انگلیسی اجرا شد. نتایج تجزیه و تحلیلهای آماری نشان داد که C-Test میتواند تواناییهای متعددی را اندازه بگیرد که یکی ازآنها احتمالأ توانایی عمومی زبانی است و در این راستا، نمیتوانند این توانایی را به طوریکسان اندازه بگیرند.
روايت اصطلاحي فراگير براي ارجاع به انواع گستردهاي از نوشتهها و گفتههاست اما در تحقيق حاضر روايت در معناي ادبي آن مورد بررسي قرار ميگيرد كه شامل انواع ادبي چون رمان، رمان كوتاه و داستان كوتاه است. روايت در معناي ادبي آن از ديرباز حوزه تحقيق و پژوهش مكاتب ادبي مختلف به خصوص ساختگرايي روسي بوده است، اما فرضيهپردازان و منتقدان معاصر نيز روشهاي آن را در گرايشهاي مختلف و گاها متضاد خود به كار گرفتهاند. در نوشته حاضر با طرح مفهوم «ديدگاه روايي» كه عمدتا از نظريات راجر فالر گرفته شده است، انواع مختلفي از راويان يك داستان معرفي و ارايه ميشوند. راوي يك داستان دروني باشد يعني به درون افكار و احساسات شخصيتها نفوذ كند و يا بروني باشد يعني مثل خواننده داستان فقط ظواهر و رفتار شخصيتها را ببيند و به افكار احساسات آنها دسترسي نداشته باشد. اين دروني و بروني بودن نيز به بخشهاي ديگري قابل تقسيم است. در ديدگاه روايي، به بررسي و نقد ديدگاههاي زماني، مكاني و روانشناختي يك روايت و چگونگي تشخيص آنها پرداخته ميشود تا ديدگاه ايدئولوژيكي نويسنده يك داستان تعيين شود. در هر ديدگاه توانمندي و روشنگري ابزارهاي زبانشناختي در نقد آثار ادبي به تصوير كشيده ميشود.