سبکشناسان در تحلیل آثار ادبی جنبههای زبانی، ادبی و محتوایی را بررسی میکنند. آثار طنز را نیز میتوان در همین حوزهها بررسی کرد؛ با این تفاوت که در حوزه ادبی، علاوه بر شگردهای بلاغی، باید از تکنیکهای خنده در این نوع آثار نیز بحث کرد. صابری، به عقیده بسیاری از صاحبنظران طنز معاصر، نویسندهای صاحب سبک است. سبک خاص او بخصوص در ستون «دو کلمه حرف حساب» روزنامه اطلاعات به خوبی مشخص است. در مقاله حاضر، «دو کلمه حرف حساب»های کیومرث صابری (گل آقا) از لحاظ شگردهای طنزساز، بویژه نوآوریهای او در این حوزه بررسی شد و به این نتیجه رسیدیم که سه ویژگی عمده: تنوع شگردهای طنزآفرین، ابداع شگردها و تلفیق شگردهای طنزساز، سبب میشود طنزهای صابری جذابیت خاصی داشته باشد.
کیومرث صابری فومنی (1320 ـ 1383) که در میان تودههای مردم به «گل آقا» شهرت دارد از برجستهترین نویسندگان و طنزنویسان معاصر به شمار میآید. او نویسندهای فرمگرا و در نظیرهسازی از منابع غنی ادبیات فارسی، فوقالعاده توانا بود. شیوه نگارش صابری، سهل، ممتنع و غیرقابل تقلید بود. این کتاب یادداشتهای سفر او به اتحاد شوروی سابق است که ابتدا به صورت پاورقی در روزنامه اطلاعات و بعدا با این عنوان به صورت کتاب منتشر شد.
نقیضه یکی از خردهگونههای ادبی است که به نفی و یا تمسخر گونه اصلی خود میپردازد. نقیضه بنابه اعتبار و اهمیت گونه اصلیاش و نیز ساختار و ماهیت خود، میتواند به طور مستقل مورد توجه قرار گیرد. از آنجا که در ادبیات معنا از ارکان اصلی است و هم در حوزه زبان و هم در حوزههای عاطفه و خیال نقش محوری دارد، در آثار ادبی بسیار مورد توجه است. به این سبب یکی از مهمترین نقیضهها در این حوزه شکل گرفته است که در ادبیات فارسی به آن «تزریق» میگویند. یکی از اهداف مهم نقیضه، سرگرمی و خنداندن مخاطب است و تزریق چنین هدفی را به خوبی تأمین میکند. مشابه این نقیضه را در ادبیات غرب نیز با اندک تفاوتی با عنوان nonsense verse داریم که نگارنده سعی در تطبیقی وجوه اصلی این دو با یکدیگر دارد.
در ادب پارسی، برای بیان مضامین غنایی و عاشقانه، علاوه برقالب غزل استفاده از مثنوی نیز رواج دارد. در پایان قرن ششم هجری، نظامی گنجوی نظم داستانهای بزمی و غنایی رابه حد اعلای کمال رسانید. با تحلیل ساختاری میتوان به تناسب هنری و ظرافتهای کلام نظامی پیبرد. تجزیه و تحلیل اجزا و عناصر سازنده متن داستان، زمینه شناخت بیشتر آن را فراهم آورده، نقاط قوت و ضعف آن را مینمایاند. درجستارحاضر به تحلیل ساختاری طرح دو منظومه غنایی معروف نظامی: «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون» پرداختهایم. سپس الگوی داستانی این دو منظومه رسم گردیده و برای الگوی داستانی شرقی، نموداری پیشنهاد شده است. این بررسی نشان میدهد که این دو منظومه علی رغم تطبیق ساختارشان با ساختار داستانهای کلاسیک غربی (هرمی شکل)، در واقع ساختار اپیزودیک و متقارن دارند که از مظاهر ساختار شرقی است، این دو منظومه از الگوی داستانی «گزینش ـ سیر و سفر ـ بازگشت و روایت» پیروی میکنند. همچنین ساختارآنها، بیش ازآنکه داستانی باشد، معنایی است.
تراژدي، در ميان انواع ادبي، تاثيرگذاري بيشتري در ذهن مخاطب دارد و باعث ميشود مخاطب حوادث را عينيتر و زندهتر احساس کند و دريابد و گاه خود را با قهرمان تراژدي مقايسه کند. در تاريخ ادب فارسي اين نوع ادبي کمتر مورد توجه شاعران و نويسندگان قرار گرفته است. در تاريخ جهانگشاي جويني ساختار روايي حوادث و ويژگي شخصيت سلطان محمد خوارزمشاه و سرانجام کار او به گونهاي است که بسياري از نشانههاي نوع ادبي تراژدي را ميتوان در آن سنجيد و بررسي کرد. در پژوهش حاضر با روش توصيفي ـ تحليلي کوشش ميشود ساختار تراژيک داستانهاي تاريخ جهانگشا با تاکيد بر جلد اول بررسي و تحليل شود. يافتههاي پژوهش نشان ميدهد که جويني اگرچه تاريخ را گزارش ميکند و نوشته تاريخي هرچند با تراژدي، که جنبه نمايشي و داستاني دارد، از منظر روش و غايت متفاوت است، تاريخ جهانگشا را نميتوان صرفا اثري تاريخي قلمداد کرد. در تاريخ جهانگشا نشانههايي است که با تراژدي مطابقت دارد. اين تطابق از حيث ساختار (ازجمله کيفيت نگارش داستانها از لحاظ آغاز و انجام روايت)، تاثيرگذاري تراژيک، ويژگيهاي شخصيتي سلطان محمد خوارزمشاه (که بر بنياد روايت جويني، کاملا خصوصيات قهرمان تراژدي را داراست)، و هم چنين آرايش کلام و فخامت زبان، در اين اثر قابليت بررسي دارد. با چنين رويکردي تاريخ جهانگشا را، به مثابه متني برجسته و اثري تراژيک، ميتوان خواند و تاويل و گزارش کرد.