قرن ششم یکی از سدههای بسیار تاثیرگذار در تحول و استقلال قالب غزل است. از میان غزلسرایان این سده، بیش ازهمه انوری در تغییرات و سیر تطور غزل موثر بوده است. در این پژوهش سعی شده است ضمن معرفی اجمالی جنبههای مختلف اهمیت انوری در تحول و سیر غزل فارسی، سیمای معشوق انوری با تأکید بر توصیف اجزای ظاهری آن، بررسی وتحلیل شود؛ بنابراین ابتدا مهمترین و ویژهترین اعضای اندام مورد توجه انوری در تصویر سیمای معشوق، استخراج و در هشت گروه، دستهبندی شده است و سپس با مطالعه و بسامدیابی واژهها و مفاهیم مرتبط با اعضای مشخص شده، اهمیت، چگونگی کاربرد و جایگاه آنها در تصویر آفرینی انوری از سیمای معشوق، تحلیل شده است. در پایان نیز به صورت اجمالی، ویژگیهای اخلاقی و رفتاری معشوق انوری معرفی شده است.
نگاه عطّار نیشابوری به مقوله «عشق»، نگاهی عارفانه و عقل گریز است. او عقل را در ساحت عشق ناکارآمد میشمارد و راه وصول به عشق را گذر از حصار عقل میداند؛ اما درمقابل، سهروردی با نگرش فلسفی و اشراقی خویش عشق را فرزند عقل و ملازم آن میخواند و رسیدن به حُسن را جز از طریق علم و آگاهی میسّر نمیداند. از منظر این دو اندیشمند، عشق در مجموعه هستی سریان دارد و هر موجودی ـ اعمّ از مادّی و غیرمادّی ـ از آن بهره و نصیبی دارد و درحقیقت، عشق رابط وجودی میان موجودات عالم است. از نگاه این دو متفکّر، غایت عشق فنای در معشوق است. مقدّمه عشق، به اعتقاد عطّار، «طلب» و به عقیده سهروردی، «معرفت» و «محبّت» است. در نگاه عرفانی این دو حکیم، بریدن از خویش، مبارزه با نفس و وحدت گرایی، از مهمترین آثار و نتایج عشق است. این نوشتار درصدد یک بررسی تطبیقی در باب عشق از منظر این دو عارف حکیم است.
در میان آفرینندگان آثار ادبی، خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، جایگاه ویژهای دارد. این تمایز و برجستگی در گرو عوامل متعددی است از جمله اینکه حافظ در پدیدآوردن آثارش، شگردهای هنری فراوانی را بهکاربسته که بسیاری از آنها به رفتار و کارکرد وی با زبان و شیوه واژهگزینی و واژهچینی او بر روی زنجیره سخن مربوط است. حافظپژوهان بسیاری تمام تلاش خود را به کار بستهاند تا خود را در جهان ذهن و زبان حافظ وارد کنند؛ اگرچه بسیاری از این تلاشها، به نتایج ارزشمندی دست یافته اما هنوز «ماجرای پایانناپذیر حافظ» در آغاز راه است و هر روز شاهد تلاشهای پیگیر در شرح، تفسیر و گرهگشایی از منظورهای خواجه شیراز و به ویژه کشف رمز و راز ظرافتهای کلام وی هستیم و هرکس از زاویهای دیگر به آثار وی مینگرد. توانمندی حافظ در فراخوانی و احضار واژگان بر روی زنجیرهی گفتار و نیروی تداعیگری ذهنی وی، بر کسی پوشیده نیست. در این مقاله برای نشان دادن گوشهای از این توانمندیها، کارکرد و پیوند هنری دو واژه یا اصطلاح «دل» و «زلف» در غزلیات حافظ بررسی شده است. در دیوان حافظ این دو واژه در حدود 78 مرتبه (در واحد بیت) با هم و مرتبط با یکدیگر به کار رفتهاند که در هر بار با تصویر و تعبیری متفاوت روبرو میشویم. دراین مقاله این کارکردهای هنری در 22 دسته تقسیم شده که بررسی و تحلیل آنها از اهداف اصلی این مقاله است.
خواجوی کرمانی جزء دستهای از شاعران است که غزلهای آنان در سلسله تحول غزل میان سعدی و حافظ قرار داشته، یعنی آنکه قسمتی از غزلهایش مضامین عرفانی و اندرزی و حکمیات را همراه با مضامین عاشقانه و آمیخته با آنها، شامل بوده است. یکی از منظومههای برجایمانده از خواجوی کرمانی، مثنوی «گل و نوروز» است. این مثنوی داستانی عاشقانه است مربوط به نوروز شاهزاده ایرانی با گل دختر پادشاه روم. خواجو این مثنوی را به پیروی از کتاب خسرو و شیرین نظامی سروده و به جز وزن و ترتیب، بسیاری از ابیات خسرو و شیرین با اندکی تفاوت در این مثنوی آمده است و خواجو نیز به شاگردی نظامی اقرار کرده است. در این کتاب این مثنوی با تلخیص و بازنویسی آورده شده است.
اين مقاله به بحث و بررسي شرح و معني چند بيت از داستان رستم و اسفنديار اختصاص دارد. بدين صورت كه نگارنده در آغاز طرح مساله كرده و بيت يا ابياتي كه در معني آنها دشواري و در نتيجه، اختلاف نظر وجود داشته است، نقل كرده و سپس توضيحات و معاني آنها را از كتابهايي كه به وسيله دكتر اسلامي ندوشن، دكتر انوري و دكتر شعار، دكتر رستگار فسايي، دكتر جويني، دكتر شميسا و دكتر نظري و مقيمي نوشته شده نقل كرده است. نويسنده پس از نقل توضيح و معني بيتها از آثار هر كدام از نويسندگان بالا، اشكال يا نقص احتمالي آنها را مطرح كرده و در نهايت معني تازه يا كاملتر بيتها را نوشته است.