نوشتار حاضر با تكيه بر بايستههاي نظري ادبيات تطبيقي، به بررسي غروب جلال اثر سيمين دانشور و وداع با سارتر اثر سيمون دوبوار ميپردازد. اين دو نويسنده زن، در غروب جلال و وداع با سارتر، به بازنمايي واپسين روزهاي زندگي جلال آل احمد و ژان پل سارتر پرداختهاند. ما با مقايسه مضامين همپيوند و متناظر اين دو اثر، به كندوكاو تلقي دوبوار از سارتر و همچنين تصوير ارايه شده توسط سيمين دانشور از شخصيت و آثار آل احمد پرداختهايم. مطالعه تطبيقي تصورات و دريافتهاي دوبوار و دانشور از آراء و آثار اين دو مرد، همسويي و همنوايي آنان در جهتگيريها و قضاوتهايشان نسبت به اين دو مرد را بيش از پيش آشكار ميكند. از ميان اين وجوه مشترك، ميتوان به تصوير متناظر و تاحدودي همسان كه دوبوار و دانشور از سارتر و آل احمد به عنوان دو نويسنده و روشنفكر نوانديش، اجتماعي، استعمارستيز، صادق و مردمي ارايه ميدهند، اشاره كرد.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
نیمه دیگر نشریه فرهنگی،سیاسی و اجتماعی زنان ایران، به همت فرزانه میلانی، ویژهنامهای برای سیمین دانشور منتشر کرده است.مقالههای این مجموعه دو گونهاند: یکی نقد و تحلیلها و دیگر یادها و خاطرهها. بخش اول به یادها و خاطره ها اختصاص دارد و بعضی از عناوین مقالات آن عبارتند از: نامه ای به سیمین دانشور/سیمین بهبهانی؛ نامه ای به مادر بازیافته ام/لیلی ریاحی؛ سیمین در استنفورد/امین بنائی و ...بخش دوم با عنوان نقدها و تحلیل ها به مقالاتی چون: پژوهشی در آثار دانشور/میهن بهرامی؛ تحلیلی از سه داستان کوتاه سیمین دانشور/محمدرضا قانون پور؛ در تلاش کسب هویت/فرشته داوران ... پرداخته شده است
مبحث اقتباس همچنان از مباحث مناقشه برانگیز مطالعات نظری و تحلیلی سینما و ادبیات تطبیقی به شمار میرود. دادلی اندرو (1945) که از نظریهپردازان متأخر مطالعات سینمایی است در نوشتارهای پیاپی مبحث اقتباس سینمایی را مورد بررسی قرار داده و با توجه به مناسبات ممکن میان متن ادبی و سینمایی دستهبندیهای مختلفی را درباب چیستی، چرایی و اصناف اقتباس ارائه کرده است. ما در این مقاله با تکیه بر نظریات دادلی اندرو، ابتدا با برشمردن انواع اقتباس سینمایی نوعی رویکرد حداکثری به مقوله اقتباس را که بر مفاهیمی نظیر بینامتنیت تکیه دارد، مطرح میکنیم و با رویکردی تطبیقی متنِ داستانِ مهمان مامان (1375) اثر هوشنگ مرادی کرمانی (1323) و متنِ فیلمِ سینمایی مهمان مامان اثر داریوش مهرجویی را از این منظر مورد بررسی قرار میدهیم. طبق نظریه اندرو، اقتباس مهرجویی در دسته «تلاقی» قرار میگیرد و نوعی اقتباس بینامتنی به شمار میرود که از مزیتها و کارکردهای قابل قبولی برخوردار است. این اقتباسِ موفق بازنمود گفت وگوی چند متن مجزّاست و از همین روست که کارگردان توانسته از رهگذر بسط و تغییر در پارههایی از متنِ اصلی باعث غنایِ اثر اقتباسی شود.