ماهيت تئاتر سياسي دههﻫﺎي هفتاد و هشتاد بريتانيا را ﻣﻰتوان با پايداري آن در برابر گفتماﻥهاي ايدئولوژيك قدرت حاكم ـ به ﻭيژه حزب نومحافظهﻛﺎر مارگارت تاچر ـ بررسي كرد. نمايشنامهﻧﻮيسان انگليسي كه از انديشه ميشل فوكو تاثير بسيار گرفتهﺍند، با استناد ﺑﻪ رويدادهاي تاريخ، تلاش كردﻩاند در برابر پنداشتﻫﺎي آرماني قدرت حاكم سكوت نكنند. از جمله آنها، كاريل چرچيل است كه در نمايشنامه پاسباﻥهاي مهربان (١۹۸۴) با تاثيرپذيري از كتاب مراقبت و تنبيه (١۹۷۵) ميشل فوكو و ترسيم فرانسه پس از انقلاب ١۷۸۹، سرآغاز قدرت بورژوازي و تداوم سيطره آن را تا امروز نشان ﻣﻰدهد. بنابراين، اين گفتار، در پرتو تاريخﺑﺎوري نوين، تلاشي براي ترسيم رويكرد ضدقدرت و ضدتاچريسم چرچيل در پاسباﻥهاي مهربان است؛ و گفتار بررسي نيز ﻣﻰكند كه چگونه در نمايشنامه بالا قدرت حاكم اروپاي غربي، شيوهﻫﺎي تنبيهيﺍش را از هراسﺍفكني مستقيم، مجازات و شكنجه جسم، ﺑﻪ هراسﺍفكني نامستقيم، نظارت بر افراد، در جامعه تغيير ميﺩهد و از هرگونه اعتراض مدني جلوگيري ﻣﻰكند.

منابع مشابه بیشتر ...

58a044b053762.PNG

ترجمه نمی‌تواند تنها متغیّر باشد (نگاهی به کتاب با چراغ و آینه: در جستجوی ریشه‌های تحول شعر معاصر ایرانِ شفیعی کدکنی)

عیسی امن‌خانی

تعداد آثاری که به بررسی تاریخ ادبیات معاصر پرداخته‌اند (تاریخ تحلیلی شعر نو، چشم‌انداز شعر معاصر ایران، از صبا تا نیما و ...) اگر فراوان نباشند، اندک نیز نیستند اما در این میان با چراغ و آینه شفیعی کدکنی چه به دلیل نام و اعتبارِ نویسنده آن و چه به دلیل تز و فرضیه تازه آن کتابی است از لونی دیگر؛ فرضیه‌ای که تمام تحولات شعر مدرن فارسی را تابعی از متغیّر ترجمه شعر و ادبیات اروپایی می‌داند. با چراغ و آینه با معرفی جنبه‌های ادبی شخصیت‌هایی چون وثوق الدوله و معرفی بسیاری از سرچشمه‌های الهام شاعران معاصر و .... کتابی سودمند و قابل اعتناست. با این حال انتقاداتی نیز بر آن وارد است. از جمله: اختصار و جاافتادگی مطالب، لغزش در تعریف مفاهیم نظری |فلسفی، فقر تاریخیّت و تأکید بسیار بر نقش ترجمه در پیدایش ادبیات و شعر معاصر. اما انتقاد اصلی به فرضیه و تز کتاب بازمی‌گردد، زیرا پیش و بیش از ترجمه، بی‌اعتباری گفتمان سنتی بود که زمینه را برای شکل‌گیری شعر معاصر آماده ساخت و در این میان ترجمه تنها نقشی تثبیت گر (و نه بدعت‌گذار) داشت.

589cded81ca7e.PNG

بوف کور متن معطوف به قدرت (خوانش فوکویی بوف کور)

سهراب طاووسی

عموماً اینگونه تصوّر می‌شود که صادق هدایت روشنفکری بوده که در دوره خود با سیستم استبدادی حکومت پهلوی در تعارض بوده است. مطابق بیشتر زندگینامه‌هایی که درباره او نوشته شده است، این گونه به نظر می‌رسد که او، علی رغم این که به یک خانواده اشرافی تعلّق داشت، به دلیل تعّلق خاطرش به آزادی انسان با سیستم پهلوی دشمن بوده است. مقاله حاضر تلاش کرده تا خلاف این نظر عموماً پذیرفته شده را اثبات کند. این مقاله با تحلیل بوف کور از منظر تئوری قدرت میشل فوکو، به ویژه نظریه "سراسربینی" یا panopticism، به این نتیجه می‌رسد که هدایت، از این نظر که از گفتمان غالب دوره خود تاثیر پذیرفته است و مهم‌ترین گفتمان دوره ناسیونالیسم بوده است، ناخودآگاه به سیستم پهلوی خدمت کرده است. برای این منظور ابتدا به تعریف و ریشه‌یابی نظریه قدرت در آثار مختلف فوکو پرداخته و سپس نظریات پیروان فوکو که این نظریه را در رمان‌های مختلف اروپایی بررسی کرده‌اند بیان می‌کند و در بخش دوم مولفه‌های این نظریه را در بوف کور هدایت بررسی کرده و در پایان به نتیجه مذکور می‌رسد.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

58159008ed48a.PNG

بررسي براندازي گفتمان اﻳﺪئولوژﻳﻚ در بازآفرﻳﻨﻲ از ﺷﻜﺴﭙﻴﺮ: نماﻳﺸﻨﺎمه‌ﻫﺎي ﻟﻴﺮ و روزنکرانتز و ﮔﻴﻠﺪنسترن مرده‌ﺍند

رامین فرهادی

نويسندگان ﺑﻴﺸﻤﺎري ﺑﻪ زندگي و آثار وﻳﻠﻴﺎم ﺷﻜﺴﭙﻴﺮ و تاثير آن در تروﻳﺞ ادﺑﻴﺎت اﻧﮕﻠﻴﺴﻲ پرداخته‌ﺍند. اما در تئاتر معاصر، در پرﺗﻮ جنبش دانشجوﻳﻲ سال 1968، چهره ﺷﻜﺴﭙﻴﺮ ﺑﻪ عنوان نمايشنامه‌ﻧﻮيسي که تحت تاﺛﻴﺮ قدرت بوده و بر اﻳﺪئولوژي آن صحه مي‌ﮔﺬاشت، معرفي گشت. ﺑﻴﺸﺘﺮ نماﻳﺸﻨﺎمه‌ﻧﻮﻳﺴﺎن معاصر ﺑﻪ بازآفرﻳﻨﻲ آثار او پرداختند تا در برابر گفتمان اﻳﺪئولوژﻳﻚ در آﻥها ﺑﻪ مخالفت برﺧﻴﺰند. ادوارد باند در نمايشنامه لير (1971)، شاه لير شکسپير را بازآفريني کرده، و لير را از خودکامه‌ﺍي ﺑﻰ‌تفاوت، ﺑﻪ مبارزي بر ضد قدرت خودکامه کوردليا ترسيم ﻣﻰکند. تام استاپارد نيز در نمايشنامه روزنکرانتز و ﮔﻴﻠﺪنسترن مرده‌ﺍند (1967)، با بازآفريني هملت، دو چهره ناچيز در آن را ﺑﻪ دو چهره اصلي بدل ﻣﻰکند که سعي در رد نظرات اشرافي همچون هملت و کلاديوس دارند، اما در پايان در ﻣﻰ‌يابند که بازيچه دربار شدهﺍند. اين نمايشناﻣﻪ‌نويسان باور دارند که معرفي شکسپير همچون چهره ملي با نوعي فاشيسم برابر است. بنابراﻳﻦ، پژوهشگران کوشيدند تا با بررسي اين دو نوشتار مهم از دو نمايشنامه ﻧﻮيس مطرح که بيش از همه ﺑﻪ شکسپير پرداختند، و دو شاهکار وي را ﺑﻪ نقد کشيدند، ﺑﻪ بيان دلايل اسطوره‌ﺯدايي از شکسپير، همانند الگويي براي فرهنگ‌ﺳﺎزي معاصر، بپردازند.

هنر/متون نمایشی/نمایشنامه خارجی
مقاله
57ee594728b29.PNG

اسلام و سياست در ادبيات نمايشي دوره اليزابت: نمايشنامه‌هاي تيمورلنگ و اتللو

رامین فرهادی

رويارويي غرب با شرق از ديرباز چالش مهمي در تاريخ اروپا به شمار مي‌آيد. در اين رابطه، در سده شانزدهم، اليزابت اول برخورد دوگانه‌اي نسبت به مسلمانان داشت؛ وي، از يك‌سو، از آنها به منظور ايستادگي در برابر تهديدات امپراتوري اسپانيا و كليساي كاتوليك استفاده كرد، و از سوي ديگر، پس از پيروزي انگليس بر ناوگان دريايي اسپانيا در سال 1588، سياست او به منفي جلوه دادن چهره مسلمانان تغيير گرايش داد. هدف اين گفتار روشن ساختن سياست دوگانه انگليس عصر اليزابت است: سياستي كه بر مبناي همبستگي با مسلمانان در برابر كليساي كاتوليك و اسپانيا بنا نهاده شده بود؛ اما نويسندگان آن، همانند مارلو و شكسپير، به اهريمن نمايي مسلمانان در آثار خود تداوم مي‌بخشيدند. بدين ترتيب، در اين گفتار، دلايل واژگون‌نمايي از چهره اسلام و مسلمانان، همانند برتري ديني و شرق ستيزي، و نيز، استفاده ابزاري از مسلمانان با نگاهي به دو نمايشنامه تيمورلنگ I و II از كريستفر مارلو و اتللو از ويليام شكسپير بررسي مي‌شود.

هنر/متون نمایشی/نمایشنامه خارجی
مقاله