در همه زبانها متون بسياري را ميتوان يافت که به دلايل مختلفي نويسنده آنها ناشناخته مانده است. تحقيقات بسياري در جهت رفع اين مسئله صورت گرفته است، هم در قالب ادبي و بررسي کيفي و هم در قالب زبانشناختي و بررسي کمي سبکها. در اين مقاله به نقد و بررسي يکي از شيوههاي کمي در تشخيص پديدآورنده يک اثر ميپردازيم. اين شيوه که به کيوسام شهرت يافته، در تحليل نثر انگليسي به نتايج قابل تاملي دست يافته است. در اينجا با استفاده از يکي از قصايد فارسي با مطلع «منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا» که به دو شاعر (سنايي و جبلي) انتساب يافته، کارآيي اين شيوه آماري را محک ميزنيم.
در مقاله پیش رو به معرفی و توضیح اصطلاح «باده سپندانی» پرداخته شده است. شاعران فارسی زبان در چند بیت به این نوع باده اشاره کردهاند، اما تاکنون معرفی دقیقی از آن ارائه نشده است. این باده که با استفاده از سپندان (=خردل) به عمل میآمده، ظاهراً گیرایی کمتری داشته است، و همین امر باعث شده که در برخی مذهبهای اهل تسنن این نوع باده، نه به صراحت بلکه به تلویح، حلال انگاشته شود. بیگمان حنبلیان آن را حرام و حنفیان حلال میشمردهاند، اما در باب شافعیان و مالکیان ظن غالب بر تحریم است. معنای دقیق بیتهایی که این اصطلاح در آنها به کار رفته و آگاهی از خصایصی که در کتابهای عجایب و ادویه به سپندان نسبت داده شده، همچنین استناد به فقه مذهبهای اهل تسنن، ما را در یافتن تصویر روشنی از باده سپندانی یاری داده است.
يکي از حکايتهاي کتاب «حديقه» روايت جوانمردي مردي از صوفيه است. اين حکايت بيانگر يکي از اصول اساسي انديشه فتوت و آيين فتيان است. نويسنده در مقاله حاضر، درصدد کشف ماخذ اصلي اين حکايت برآمد و در طي اين جست وجو بر وي روشن شد که جز کتاب «حليه الاولياء» ابونعيم اصفهاني که به عنوان يکي از مآخذ کتاب ذکر شده، روايت فوق در ميان احاديث مروي از دو امام بزرگوار شيعه امام سجاد (ع) و امام محمدباقر (ع) موجود است و سلمي در کتاب «ذکر النسوه المتعبدات الصوفيات»، روايتي شبيه به آن را ذکر ميکند که احتمال ميرود از سرچشمههاي اصلي اين حکايت باشد. ابوالحسن هجويري در «کشف المحجوب» و شهاب الدين عمر سهروردي در «عوارف المعارف» نيز به اين حکايت اشاره کردهاند. با توجه به اينکه در روايت سلمي، زن عارف قهرمان داستان است؛ بخشي با عنوان زنان و فتوت به مقاله حاضر افزوده شد تا جايگاه زنان در فتوت و زنان فتي نيز معرفي شوند.
داستان رستم و سهراب که از نظر استحکام و ساختار و جوهر انسانی و هنری با بهترین تارژدی های جهان پهلو می زند یکی از داستانهای فرعی شاهنامه است که هرچند در ظاهر کاملا جانبی و منتزع از جریان کلی کتاب به نظر میآید، با این حال در به کمال رسانیدن چهره واقعی رستم و کاووس و حتی پهلوانان کم اهمیت تری نظیر گودرز و گیو و طوس و زواره، از اهمیت والایی برخوردار است و به این تعبیر می تواند در متن حماسه ملی ایران جای گیرد. هرچند اصل داستان از یک ساختار کلی جهانی و نمونه مکرر داستان پردازی پیروی می کند و همانند آن در ادبیات کهن بسیاری از ملل جهان هست؛ با این حال تازگی، کشش و کمال این داستان "قولی است که جملگی برآنند" و این امر می تواند بیش از هر چیز به آفرینش هنری و دست مایه شاعری فردوسی بازبسته باشد...
این کتاب بر آن است تا به شیوهای تحقیقی و مستند به منابع و مدارک مربوط، نشان دهد اولا فرهنگ و شعر و ادب فارسی، در ورای اشارات و تلمیحات و رموز و مظاهر گوناگون، بر چه پشتوانه سرشاری از اندیشه و ادراک تکیه دارد، دوم اینکه روشن کند درک ابعاد هنری و غنای فرهنگی آن بدون اطلاع از این اشارات و کنایهها و اسرار و رموز ممکن نیست. بسیاری از علاقمندان به ادبیات هنگام مطالعه داستان و شعر با شخصیتها، روایتها و مکانهایی که در اثر آمده آشنا نیستند؛ به همین دلیل شاید نتوانند به لایههای عمیقتری از درک داستان دست پیدا کنند. بنابراین مطالعه آثاری همچون این کتاب میتواند روایات نهفته و اصطلاحات ناشناخته را به مخاطب بشناشاند. کتاب به شکل الفبایی طراحی شده و هر توضیح و مرجع موردنیازی به صورت مدخل ارائه شده است. در هر مدخل، مثالهایی از اشعار و متون ادبی ارائه شده تا درک موضوع راحتتر و شیرینتر شود.