نگاه مولوی به موسی (ع) همان نگاه قرآنی است که در آیات الهی آمده است .موسی (ع) در مثنوی معنوی گاه چون مریدی است که از ولادت تا وفات با عنایت الهی رشد و نمو یافته، در مسیر شریعت ربانی گام نهاده، طریقت معنوی راکه آزموده وبه منزل حقیقت خلیفه اللهی واصل گردیده است. وگاه چون شیخ کاملی برای قوم بنی اسرائیل به مدد الهی معجزات نه گانه خویش را آشکار میسازد و وادیهای خطرناک رهایی از فرعون و قارون ستمگر راکه مثل شیطان و نفس هستند پشت سرگذارده و به مقامات الهی نایل گردانیده است. با اینهمه مرسی (ع) در برابر خضر (ع) چون سالکی زانوی تأدب به زمین زده و در آزمون سخت صبر مردود گشته برمیگردد. موسی (ع) در نظر مولوی گاه مظهر عقل الهی است وگاه مظهر عقل بشری.
نویسنده در این کتاب به ذکر حال و سرگذشت سه تن از پیامبران بزرگ و نامآوران دین سترگ ـ موسی و عیسی و محمد ـ پرداخته و افزون بر ذکر سرگذشت آنان، شمهای نیز از قوانین و احکام آنان را به طور ایجاز گردآوری کرده تا خواننده افزون بر اطلاع چگونگی بعثت و نشر دعوت و ابلاغ رسالت آنان به این مسئله مهم و اساسی و هدف عالی و غایی پیامبران نامبرده نیز آشنا گردد.
شاعران و نويسندگاني كه انديشه آنها از يك نظم فلسفي و منطقي برخوردار است، نه تنها آن نظم در زندگي فردي و اجتماعي آنان اثر ميگذارد بلكه در آثار ادبي كه حاصل تراوش فكري آنان است بسيار موثر است. در اين مقاله سعي شده است كه اين شيوه و رويِِِه در انديشه علامه اقبال به صورت كوتاه نشان داده شود و گوشهاي از تجلي قرآن كريم در ذهن و زبان اقبال بررسي شود. بويژه تاثيري كه فرايند آن بزرگترين فلسفه اقبال يعني اسرار خودي و رموز بيخودي را براي او و جهان بشريت به ارمغان آورد و او را به عنوان شاعري هدفمند و خردورز و اجتماعي به جهان معرفي نمود.
سیمای ابراهیم در مثنوی علاوه بر مقام نبوت، سیمای عارف کاملی است که در مبارزه با بت نفس، الگوی سالکان و مریدان بحر صفا گشته است. مولوی در داستان ابراهیم با توجه کامل به اشارات و دقایق قرآنی، به ذکر سرگذشت شیخ کاملی میپردازد که در میدان نظر و عمل سربلند و پیروز، مراحل فنای فیالله را پشت سر میگذارد و با اطمینان کامل به مرحله شهود بقا نایل گردیده و به مقام خلیل اللهی میرسد. ابراهیم از نگاه مولانا بیانگر سیر تخلی و تحلی و تجلی عارف است.
سيماي مسيح در مثنوي مولوي مطابق نقل قرآن مطرح شده است. مولانا ضمن بيان داستان ولادت مسيح و در گهواره سخن گفتنش، از آنچه بر مريم مادر او كه بيداشتن همسري به امر الهي بر مسيح باردار شده است و مورد سرزنش مردم واقع گرديده، سخن به ميان ميآورد و پس به ذكر احوال زندگي مسيح و معجزات او چون زنده كردن مردگان و شفاي بيماران و بيناكردن كوران و درخواست رسيدن مائده (غذاي آسماني) ميپردازد و در عين حال مولانا از بيان نتيجه عرفاني از احوال عيسي در نقل داستانها غافل نيست.