رسالت خطیر ادبیات تطبیقی، تشریح خط سیر روابط و مناسبات میان ادبیات ملل جهان و ﺗﺄکید و توسعه مبادلات فکری، ادبی و فرهنگی است. پتانسیل و ظرفیت ادبی شاهنامه فردوسی قابل سنجش با هر اثر حماسی است. از اینرو، شاهنامه، اثر سترگ فردوسی که حماسهای ملّی و طبیعی است با انهاید اثر ویرژیل که برترین نمونه حماسه کلاسیک مصنوع است، قابل سنجش و تطبیق است. بنابراین، هدف مقاله حاضر سنجش و بررسی وجوه افتراق و اشتراک میان شخصیتهای محوری و حماسی این دو اثر گرانسنگ است.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
شاهنامه فردوسی بزرگترین منظومه حماسی و تاریخی ایران و در شمار عظیمترین و زیباترین آثار حماسی ملل عالم است. از شاهنامه افزون بر نسخ خطی گرانبها، چاپهای مختلفی در دست است. این نسخه با حروف متناسب، تصاویر متعدد با فهرست کامل مندرجات و فرهنگ لغات و مزایای دیگر مهیا شده است. در آغاز کتاب نیز مقدمه طبع معروف امیر بهادر در شرح احوال فردوسی که محتوی مقدمه بایسنقری مشهور به مقدمه جدید شاهنامه است و هجونامه معروف فردوسی درباره سلطان محمود و تاریخ و ترجمه سلطان محمود سبکتکین آورده شده است.
کلیله و دمنه از باارزشترین کتب تاریخ بشریت است که از دیرباز تاکنون توجه مردم با فرهنگهای گوناگون را به خود جلب کرده است. اصل آن هندی و به زبان سانسکریت بوده است. این کتاب از آن دست آثاری است که مختص و محدود به ملتی خاص نیست و متناسب با فرهنگ و زبان هر قوم ترجمه شده است و مترجمان در آن دخل و تصرفهایی انجام دادهاند. محمدجعفر محجوب کتاب کلیله و دمنه را یر منشا پیدایش ادبیات تطبیقی میداند. ترجمه ابوالمعالی نیز که از روی ترجمه ابن مقفع صورت گرفته است محور پژوهشهای محققان و دانشجویان رشتههای گوناگون شده است. پژوهش حاضر نیز در این زمینه به بررسی فنون بلاغی در این دو کتاب ارزشمند میپردازد و شگردهای علم بیان را در آن دو مورد ارزیابی قرار میدهد.
هدف مقاله حاضر آن است كه ساختار تقديرمحور داستانهاي تراژيك شاهنامه را نشان دهد. درتراژدي، عامل ناگزيري وجود دارد كه قهرمان داستان قادر به جلوگيري از فاجعهاي كه او را به اضمحلال ميكشاند، نيست. آن عامل ناگزير، سرنوشت و تقدير محتوم نام دارد. تمام قهرمانان داستانهاي تراژيك شاهنامه، مقهور سرنوشت هستند و هنگامي كه در شبكه علت و معلولها قرار ميگيرند، عليرغم تمام تلاش و كوشش خود به جبر سرنوشت معترف ميشوند و ميدانند كه توان سركشي مقابل سرنوشت را ندارند. پس به حكم تقديرگردن مينهند و معتقد ميشوند كه آنچه بايد بشود، ميشود و از آن گريزي نيست. عوامل بسياري، ساختار تقدير محور داستانهاي تراژيك شاهنامه را تشكيل ميدهند كه حذف يكي از اين عوامل، لطمهاي بر كل عناصر و عوامل تشكيل دهنده اثر خواهد زد. بنابراين، با بررسي اين عوامل، ميتوان ساختار تقدير و سرنوشت محتوم در داستانهاي تراژيك شاهنامه را مورد بررسي و تحليل قرار داد.