داستانهاي «سياوش و سودابه»، «يوسف و زليخا» و «هيپوليت و فدرا» در ميان ملل جهان شهرت ويژهاي دارند. طرح اصلي اغلب اين داستانها چنين است که همسر پادشاه يا بزرگي، عاشق ناپسري يا پسرخوانده خود شده و عشق و تمايلات خويش را بدو ابراز ميکند؛ اما پسر به سبب پاک دامني و وفاداري به پدر يا پدرخوانده خويش به خواهشهاي نامادري هوس باز، پاسخ نميدهد. زن نيز با توطئه چيني و نيرنگ در پي انتقام برميآيد و پدر را ميفريبد تا مجازات و آزارهاي سختي را بر پسر خود روا دارد. در مقاله حاضر، نخست موارد گوناگون عشق ميان نامادري و ناپسري در روايات اساطيري، ادبي و تاريخي ملل مختلف به کوتاهي، نقل و سپس به مقايسه آنها با يک ديگر پرداخته شده است؛ پرداختن به دليل يا دلايل اساسي طرح گسترده اين چنين داستانهايي در ميان ملل مختلف، از مباحث ديگر اين پژوهش است.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
کتاب ادبیات حزبی و نظریات لنین درباره ادبیات و هنر ترجمه مهدی سپهر است که در سال 1358 توسط انتشارات شباهنگ به چاپ رسیده است.
بخش اول این کتاب تحلیلی است از اوضاع ایران و حوادث نیمه اول سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در رابطه با مرحوم مجدالملک و قسمت دوم، تصحیح کتاب انتقادی او با عنوان «رساله مجدیه» یا «کشف الغرائب». این رساله را زندهیاد سعید نفیسی بزرگترین شاهکار نثر فارسی در قرن سیزدهم میداند. اهمیت دیگر آن از لحاظ تاریخی به اندازه ای است که از این روشنتر آیینهای برای نشان دادن عصر و زمانهای که این کتاب معرف آن است، نمیتوان یافت و از هر حیث باید آن را معتبرترین سند و راستگوترین گواه وقایع و اوضاع آن روزگار دانست.
در در مجله فرهنگنویسی (شماره4، بهمن 1390، ص 133 ـ 145) دکتر سجاد آیدنلو درباره معنی چهار ترکیب موجود در شاهنامه، که از فرهنگها فوت شده است، بحث کردهاند. از جمله آنها «کلاه عادی» است. به نظر ایشان «عادی» در داستان عامیانه و نقالی به معنای «پهلوان»، «دلاور»، «بلند بالا» و «پرتوان» به کار رفته است. بنابراین «کلاه عادی» به معنی «مغفر بزرگ، شکوهمند و پهلوانانه» است. عادی به معنی مذکور درست است، هر چند باید آن را کاملتر کرد، ولی معنای پیشنهاد شده برای «کلاه عادی» به نظر درست نمیآید. در فرهنگها، یکی از معنیهای «عادی» را «منسوب به قوم عاد» نوشتهاند.