وزن شعر به منزله قالبي است، که شاعر خلاق بر آن، روح ميدمد و با سليقه خود بر اندامش جامه لفظ ميپوشاند. از اين جهت چه بسا يک وزن واحد در ديوان دو شاعر ـ با سبکها و سليقههاي مختلف ـ به ظاهر متفاوت به نظر آيد. با توجه به محدودبودن وزنهاي عروضي، به توانايي شاعران بزرگي چون حافظ که در حقيقت بحري را در کوزهاي جاي دادهاند بيشتر ميتوان پيبرد. در اين مقاله به چند موضوع در مورد موسيقي شعر حافظ پرداخته ميشود: يکي ويژگيهاي بر جسته شعر حافظ از لحاظ اوزان و موسيقي شعر و آنچه شعر او را از ديگران متمايز ميسازد و راز دلنشيني غزليات او. و ديگر اوزاني که به ترتيب بيشترين بسامد را در ديوان او دارند و بررسي اشعار و وزن آنها، و نيز مقايسه کلي آنها با برخي اشعار معروف شعراي نامدار که در همان اوزان سروده شده است.
هر وزنی از اوزان عروضی، ظرفی برای بیان نوع خاصی از سخن و حتی شکل ویژهای از بیان است؛ چون متون آراسته به وزن، چه از ابتدا، تراوش ضمیر ناخودآگاه شاعران باشد و به وسیله آنان مد شد باشد یا اینکه کسی عروض را فراگرفته، سپس به شاعری روی آورده، در هر صورت این ظرف، محمل اندیشه آنان است. به همین دلیل برای استفاده و دریافت اندیشههای ناب فرزانگان ادب فارسی، اصطلاحات عروضی به عنوان کلیدی برای دریافت مضمونهای ادبی در جایی که ربط بین وزن و محتوی ابزار و اساس قرار گیرد، بسیار راهگشا خواهد بود. این فرهنگ حاوی بیش از 1500 مدخل است که مربوط به علم عروض میباشد.
نویسنده در بخشی از مقدمه این کتاب نوشته است: «من این کتاب را برای آن نوشتهام که عمرها در خواندن عروض ضایع نشود و شعرها از دشواری عروض منحرف نگردد. من این کتاب را برای آن نوشتهام که خواننده شعر فارسی، بیسابقهای از علم عروض، به عمیقترین و مرموزترین نکات اوزان پی ببرد و آنچه را که با مدد استادها و به صرف سالها نمیآموخت، بیمدد استاد و به صرف چند ساعت بیاموزد».
سیمای ابراهیم در مثنوی علاوه بر مقام نبوت، سیمای عارف کاملی است که در مبارزه با بت نفس، الگوی سالکان و مریدان بحر صفا گشته است. مولوی در داستان ابراهیم با توجه کامل به اشارات و دقایق قرآنی، به ذکر سرگذشت شیخ کاملی میپردازد که در میدان نظر و عمل سربلند و پیروز، مراحل فنای فیالله را پشت سر میگذارد و با اطمینان کامل به مرحله شهود بقا نایل گردیده و به مقام خلیل اللهی میرسد. ابراهیم از نگاه مولانا بیانگر سیر تخلی و تحلی و تجلی عارف است.
سيماي مسيح در مثنوي مولوي مطابق نقل قرآن مطرح شده است. مولانا ضمن بيان داستان ولادت مسيح و در گهواره سخن گفتنش، از آنچه بر مريم مادر او كه بيداشتن همسري به امر الهي بر مسيح باردار شده است و مورد سرزنش مردم واقع گرديده، سخن به ميان ميآورد و پس به ذكر احوال زندگي مسيح و معجزات او چون زنده كردن مردگان و شفاي بيماران و بيناكردن كوران و درخواست رسيدن مائده (غذاي آسماني) ميپردازد و در عين حال مولانا از بيان نتيجه عرفاني از احوال عيسي در نقل داستانها غافل نيست.