ادبيات پايداري که در جنگهاي ايران و روس (قرن سيزدهم) در زبان فارسي شکل گرفت، مهمترين عامل خروج شعر و نثر از دربار شاهان به ميان مردم به شمار ميرود. از اين زمان ادب درباري که با مدح و ستايشگري شاهان و شاهزادگان گره خورده، با حوادث و وقايع ملموس زمانه، آشنا ميگردد. حضور علما و مراجع ديني با صدور فتاوي براي تشويق مردم به دفاع از سرزمين و وطن خويش، يکنواختي و سکون ادبيات دوره قاجار را به خيزش و حرکتي وا ميدارد که نتيجه آن آشنايي و پيوند با آرمانها و دردهاي عصر و روزگار جديد است. شاعران درباري هم با الهامگيري از جنگ و حال و هواي جديد جامعه به ميدان تازهاي روي ميآورند که ميتوان آنانرا شاعران زمان خويش و پيشروان ادبيات جهاد و پايداري ناميد. دو دوره جنگهاي روس عليه ايران، گرچه منجر به جدايي قسمت بزرگي از خاک ايران گرديد ولي سرلوحه دوره جديد ادبياتي شد که ميتوان آنرا ادبيات جهاد و پايداري ناميد.
مولف در مقدمه کتاب می گوید: "در این کتاب به زندگینامه – از تولد تا مرگ – و بازشماری اثر و آثار چاپ شده ی شاعر یا نویسنده توجه داشته ایم. به اعتقاد او و زمینه فکری او کاری نداریم و به چون و چند محتوای کتاب او نیز نپرداخته ایم که آن خود مقوله دیگری است."
کتاب ادبیات حزبی و نظریات لنین درباره ادبیات و هنر ترجمه مهدی سپهر است که در سال 1358 توسط انتشارات شباهنگ به چاپ رسیده است.
سیمای ابراهیم در مثنوی علاوه بر مقام نبوت، سیمای عارف کاملی است که در مبارزه با بت نفس، الگوی سالکان و مریدان بحر صفا گشته است. مولوی در داستان ابراهیم با توجه کامل به اشارات و دقایق قرآنی، به ذکر سرگذشت شیخ کاملی میپردازد که در میدان نظر و عمل سربلند و پیروز، مراحل فنای فیالله را پشت سر میگذارد و با اطمینان کامل به مرحله شهود بقا نایل گردیده و به مقام خلیل اللهی میرسد. ابراهیم از نگاه مولانا بیانگر سیر تخلی و تحلی و تجلی عارف است.
سيماي مسيح در مثنوي مولوي مطابق نقل قرآن مطرح شده است. مولانا ضمن بيان داستان ولادت مسيح و در گهواره سخن گفتنش، از آنچه بر مريم مادر او كه بيداشتن همسري به امر الهي بر مسيح باردار شده است و مورد سرزنش مردم واقع گرديده، سخن به ميان ميآورد و پس به ذكر احوال زندگي مسيح و معجزات او چون زنده كردن مردگان و شفاي بيماران و بيناكردن كوران و درخواست رسيدن مائده (غذاي آسماني) ميپردازد و در عين حال مولانا از بيان نتيجه عرفاني از احوال عيسي در نقل داستانها غافل نيست.