اگر براي نمونه يكصد نفر از مردم جامعه را با خاستگاهها، شغلها، تحصيلات و تعلقات مختلف فرهنگي و اجتماعي انتخاب كنيم و از آنها درباره تقدير پرسش نماييم، هر كدام پاسخي متفاوت خواهد داد. اما نتيجه همه پاسخها اين است كه كارهاي خارج از اراده يا بر خلاف ميل آنها تقدير خوانده ميشود. آيا بيشتر اموري كه به تقدير نسبت ميدهيم، نوعي بهانهتراشي و مسووليتگريزي نيست؟ نويسنده مقاله، در آغاز تبركا آمار واژههاي گوناگون ماده «قدر» را، در قرآن كريم ارايه نموده و ضمن بيان نمونه آياتي كه حاكي از سلطه تقدير بر جهان است، متقابلا به بيان آياتي كه بر تلاش و كوشش انسان ارج مينهد، پرداخته است و پس از تعريف لغوي و اصطلاحي تقدير، به نقش اسباب در انجام امور پرداخته، و نشان داده است كه بسياري از امور منتسب به تقدير، قضا و قدر، روزگار و فلك، به خاطر نداشتن تعريف صحيح از تقدير، نشناختن روابط حاكم بر جهان و نشناختن يا استفاده ناصحيح از اسباب است. سپس دلايل تداوم تقديرگرايي و نقش ادبيات در اين زمينه مورد بحث قرار گرفته، و در پايان زيانها يا احيانا فوايد اعتقاد جزمي به تقدير را متذكر شده است.
در طول تاريخ تصوف و عرفان اسلامي، صوفيه براي مصون ماندن از مخالفتها و تهديدات اهل شرع و متهم شدن به کفر و زندقه، همواره کوشيدهاند تا مباني عقيدتي و اعمال طريقتي خود را با مستندات قرآني و حديثي توجيه کنند. قصه اصحاب کهف به لحاظ مشابهاتي که عرفا بين «اوليااله» و «اصحاب کهف» قايل شدهاند، در کتب عرفاني جايگاه ويژهاي دارد. اطلاق لفظ فتيه (جوانمردان) براي اصحاب کهف، تقويت ايمان و فزوني هدايت آنها توسط خداوند، نهان شدن ايشان در غار از شر دشمنان، خوابيدن و بيدارشدنشان به اراده حق تعالي و ... جزو مواردي است که با علايم و خصوصيات اوليااله، از جمله: «فتوت»، «حفظ»، «استتار»، «تسليم» و ... تطبيق داده شده است.
توکّل اصطلاح دینی، اخلاقی و عرفانی است؛ در لغت به معنای اعتمادکردن، تکیهکردن، اعتمادنمودن بر کسی و اعتراف کردن بر عجز خود است. (لغت نامه دهخدا: ذیل لغت) خواجه عبدالله انصاری از عرفای مشهور قرن پنجم هجری، از مفاهیمی مانند لجا، تفویض و تسلیم در کنار توکّل نام برده است. وی مقام توکّل و تفویض را کار خود به حقّ سپردن معنا کرده است. و سپس مقام لجا و تسلیم را بر توکّل و تفویض برتری بخشیده و آن را سپردن خویشتن به حقّ دانسته است؛ یعنی تسلیم هر آنچه میان بنده و خداوندا از اعتقاد، خدمت (بندگی) و حقیقت است. سنایی نیز در باب اول حدیقه الحقیقه، این دیدگاه را در مقام توکل در دو"حکایت فی توکّل العجوز "، "حکایت التمثیل فی الذی هو یطعمنی و یسقینی" به تصویر کشیده است. هم چنین انصاری با بیان درجات توکّل و نامگذاری آن به این نکته مهم اشاره دارد که یقین به قسمت غیر از رضا به قسمت است؛ و عمیق ترین آرامش ناشی از رضایت به خدا و قضای وی را سنایی در داستان "حاتم و زن" وی در ذیل حکایت "فی توکل العجوز" آورده است. خواجه عبدالله انصاری نهایت کار خود را متوکّل را به توکّل حقیقتی میداند که همانا پیوند مقام توکّل با حال و مقام رضاست.
خواجوی کرمانی جزء دستهای از شاعران است که غزلهای آنان در سلسله تحول غزل میان سعدی و حافظ قرار داشته، یعنی آنکه قسمتی از غزلهایش مضامین عرفانی و اندرزی و حکمیات را همراه با مضامین عاشقانه و آمیخته با آنها، شامل بوده است. یکی از منظومههای برجایمانده از خواجوی کرمانی، مثنوی «گل و نوروز» است. این مثنوی داستانی عاشقانه است مربوط به نوروز شاهزاده ایرانی با گل دختر پادشاه روم. خواجو این مثنوی را به پیروی از کتاب خسرو و شیرین نظامی سروده و به جز وزن و ترتیب، بسیاری از ابیات خسرو و شیرین با اندکی تفاوت در این مثنوی آمده است و خواجو نیز به شاگردی نظامی اقرار کرده است. در این کتاب این مثنوی با تلخیص و بازنویسی آورده شده است.
اين مقاله به بحث و بررسي شرح و معني چند بيت از داستان رستم و اسفنديار اختصاص دارد. بدين صورت كه نگارنده در آغاز طرح مساله كرده و بيت يا ابياتي كه در معني آنها دشواري و در نتيجه، اختلاف نظر وجود داشته است، نقل كرده و سپس توضيحات و معاني آنها را از كتابهايي كه به وسيله دكتر اسلامي ندوشن، دكتر انوري و دكتر شعار، دكتر رستگار فسايي، دكتر جويني، دكتر شميسا و دكتر نظري و مقيمي نوشته شده نقل كرده است. نويسنده پس از نقل توضيح و معني بيتها از آثار هر كدام از نويسندگان بالا، اشكال يا نقص احتمالي آنها را مطرح كرده و در نهايت معني تازه يا كاملتر بيتها را نوشته است.