در این مقاله مفهوم عشق از دیدگاه سقراط، افلاطون، ابن عربی و مولوی تعریف شده صفات و ویژگیهای آن مورد بررسی قرار گرفته است. کوشش اصلی نگارنده بر این بوده است که دیدگاه مولوی در این زمینه کاویده شود و مشخص گردید که مولوی عشق را تجاذب ارواح میداند و هدف نهایی وی در نگارش داستان شاه و کنیزک این بوده است که روشن بدارد که: هر عشقی که در عالم زیرین حاصل گردد اگر برمبنای شناخت و معرفت این جهانی باشد از بین رفتی و باعث ننگ است و نام عشق بر آن نمیزیبد و عشقی که علت این جهانی نداشته و بیاختیار حاصل گشته باشد بیتردید علتی آن جهانی دارد و عاقبت،عاشق را بدان سر رهبر خواهد شد. نگارنده این نکته را همان چیزی میداند که شاعر عارف آن را دانه معنی شناخته و در پیمانه حکایت شاه و کنیزک نهاده است و بر این باور است که مرد خرد این دانه را از آن پیمانه بر خواهد گرفت. این مقاله با بیان دیدگاههای اندیشمندانی چون سنایی، عین القضات، عطار و حافظ به فرجام آمده است.
کتاب حاضر شامل مجموعه ای از مفاهیم و تعبیرات عرفانی محیی الدین است که بر اساس کتابهای موجود وی، به خصوص فتوحات مکّیه و فصوص الحکم و تفسیر القران و التجلیات الهیه و ترجمان الاشواق تنظیم شده است. برای این کار مدت چهار سال به مطالعه آثار ابن عربی و گردآوری اصطلاحات عرفانی وی و فیش برداری آن پرداخته و پس از آن با مراجعه مجدد به منابع کار ترجمه این اصطلاحات آغاز شد و پس از آن مفاهیم عرفانی را بر اساس حروف الفبا تنظیم و تدوین کرده و در پاورقی هرجا لازم بوده توضیح یا توضیحاتی درباره آن مفاهیم داده شده است.
افلاطون معتقد بود که هر نوعی که در جهان وجود دارد یک صورت عقلانی در عالم عقل دارد. مثلا یک انسان عقلانی در عالم عقل وجود دارد که تجلی می کند و ما سایه های آن انسان کلی هستیم و مثالی که در این زمینه می گوید معروف به مثال غار افلاطون است. اندیشیدن به چیستی و چونی هنر که آن را هنر اندیشی و یا به اصطلاحی جدیدتر فلسفه هنر می نامند ، تنها به نزد یونانانیان موجود است ولیک پیش از ایشان نیز فی المثل در میان ایرانیان نیز هنر اندیشی هایی موجود بوده است. اما با شِما و شمایل فلسفی تنها از آن فیلسوفان یونان است .در این مقاله کوتاه ابتدا نیم نگاهی داریم به زندگی افلاطون ، نخستین فیلسوف بزرگی که آثارش برای ما مانده ، و سپس می پردازیم به فلسفه هنر وی و البته در این میان نیز ناگزیریم که نظری گذرا به نظام فلسفی افلاطون اندازیم چرا که فلسفه هنر افلاطون در ذیل و ظل منظومه فکری وی جای می گیرد و معنا می یابد. به هر روی افلاطون شان هنر را ، حکایت گری و تقلید از طبیعت می شمرد و از هنرمندان با عنوان طایفه مقلدان یاد می کند و بدان سبب که خودِ طبیعت را نیز حکایتی از عالم ایده ، که عالم حقیقت هست ، می داند « از همین جاست که هنرها در مرتبه دوم دوری از حقیقت صور جای می گیرند » در واقع می توان گفت که افلاطون دل خوشی از هنر و هنرمند ، بدان سبب که انسانها را از حقیقت بعید تر می کنند ، ندارد . و لذاست که عذر هنرمندان را از مدینه فاضله اش می خواهد و ایشان را از آرمانشهر رویایی بیرون می کند تا این حق دورکن ها ، موجبات تباهی و گمراهی اهالی مدینه فاضله و به خصوص جوانان را فراهم نیاورند .آن زیبایی موجودی سرمدی است که نه بوجود می آید و نه از میان میرود. نه بزرگتر میگردد و نه کوچکتر. چنان نیست که از لحاظی زیبا باشد و از لحاظی زشت یا گاه زیبا باشد و گاه نا زیبا یا در مقایسه با چیزی زیبا باشد و در مقایسه با چیز دیگری نا زیبا یا در مکانی زیبا باشد و در مکانی زشت یا به دیده گروهی زیبا بنماید و به دیده گروهی دیگر زشت یا جزیی از آن زیبا باشد و جزیی نا زیبا. از این گذشته آن زیبایی که به دیده کسی که سعادت دیدار آن نصیبش گردیده است چون زیبایی چهره ای یا دستی یا عضوی از اعضای تن یا مانند زیبایی سخنی یا دانشی یا زیبایی موجودی از موجودات زمینی یا آسمانی نمودار نخواهد شد بلکه چیزی است در خویشتن و برای خویشتن که همواره همان می ماند و هرگز دگرگونی نمیپذیرد و همه چیزهای زیبا فقط بدان سبب که بهره ای از او دارند زیبا هستند ولی این بهره وری نه چنان است که پیدایش و نابودی چیز ها برای آن سود و زیان داشته باشد.
غالب فارسی از نمایندگان برجسته سبک هندی و از شاعران بزرگ فارسیگوی شبه قاره است که به اردو نیز شعرهایی دارد. این کتاب که گزیدهای از سرودههای او در قالبهای گوناگون شعری را دربر دارد، با مقدمهای تفصیلی در شناخت وی و آثارش و نیز مقدمهای که خود وی بر دیوانش نوشته، همراه است.
شیوه غالب دهلوی در عالم شاعری موجب شد که نازکخیالانی چون حالی، شبلی، گرامی و اقبال به جهان شعر و ادب گام نهند و مقبول طبع مردم صاحبنظر شوند. غالب در انواع سخن بر همگنان غالب آمده و در قالبهای گوناگون طبعآزمایی کرده است. چیرگی وی بر زبان و ادب فارسی و اردو پایداری تصنیفاتش را تضمین کرده و ادب ایران و هند را تحفهای گرانبها به ارمغان داده است. غالب 71 قصیده فارسی دارد که در این کتاب به ترتیب حروف الفبا (از آخرین حرف به اولین بر مبنای مصرع اول هر قصیده) شکل یافته و هر قصیده را شناسنامهای فراهم آمده است و مقدمه فارسی شاعر را بر دیوان اردو بر سر دارد تا شیوه نثر وی خواهندگان را روشن شود.