بيشک تراوشهاي انديشه به عواملي بستگي دارد که بتواند ذهن و زبان و سبک بيان سخنور را تحت تاثير قرار دهد و مميز هنجار سخن او با سخن گويندگان ديگر شود. در مثنوي مولوي نيز انگيزههاي گوناگوني مايه شورانگيزي تعبير عارفانه ميشود که خود در حوزه سبکشناسي آثار مولانا قابل تامل بسيار است. از اين گونه عوامل ميتوان به سيماي پيامبر اکرم (ص)، حضرت علي (ع)، حسامالدين چليي، شمس تبريزي و ... اشاره کرد و جلوههاي نور، عشق، خورشيد، آتش و ... را در تبيين تعابير بلند مولانا در زمينههاي گوناگون ديد. اين مقاله به اختصار گونههايي از اين موارد را در مثنوي نشان ميدهد.
در اين مقاله با استفاده از نظريهشناختي استعاره معاصر، كاركردهاي استعاره نور و خوشههاي تصويري مرتبط با آن يعني خورشيد، آفتاب، شمع، چراغ و... در غزلهاي مولوي تبيين ميشود. از رهگذر بررسي نور در ديوان شمس درمييابيم که شناخت و معرفت مقولهاي بصري است و به عنوان انگاره استعاري اوليه در ژرف ساخت اين اثر نمودار ميشود؛ مولوي با توجه به اين انگاره و انگاره ثانوي «جهانِ غيب نور است»، نور را به مثابه خدا، انسان کامل، مکان، خوراک و شراب، وجود، هدايت و اميد و نيز وسيلهاي براي تبيين مقوله فنا و بقا برميشمارد. اين انگارههاي استعاري براي تحليل و تبيين مقولات انتزاعي موردنظر مولوي بستري مناسب است و انسجام درونمتني غزلها را در پرتو ايدهاي واحد و انگارهاي نخستين به تصوير ميكشد.
آلبر کامو نویسنده بزرگ قرن بیستم، طلایهدار فلسفه پوچگرایی در آثار خود از نمادهای فراوانی بهره میگیرد. یکی از نمادهای بااهمیتی که وی بر آن تکیه دارد، نماد طبیعت است که در تمامی آثار او به چشم میخورد. او که در کشور الجزایر به دنیا آمده همواره در کنار دریا و نور خورشید زندگی کرده است. در اکثر کتابهایش او به این دو نماد معین دریا و خورشید تکیه فراوانی دارد؛ خورشید نماد روشنگری، نماد عقل و درایت و زندگیبخش است. اما همین نماد خود نشانی از مرگ و نیستی است. دریا نیز نماد بیگانگی و مهربانی است. میتوان گفت که نماد خورشید و دریا در آثار او همواره نقش دوگانه دارند. این عناصر هم نشانی از زندگی هم نشانی از مرگ دارند.
پذیرش دین مقدس اسلام به وسیله بیشتر ایرانیان، مسیر فرهنگ گذشته آنان را تغییر داد و به تدریج دستورها و قوانین آن در زندگی فردی، سیاسی، اجتماعی و ادبی این مرزوبوم اثر گذاشت. دانشمندان ایرانی در ساختمان بزرگ فرهنگ قرون اولیه اسلام که از برخورد دو فرهنگ اسلامی ـ ایرانی بنا شد، سهم بسزایی داشتند. سخنوران بزرگ فارسی با الهام از معانی بلند قرآن و احادیث، به صور گوناگون و به منظورهای خاص، آثار خود را بارورتر و مانا کردند. البته میزان بهرهوری تمام شعرا و نویسندگان از آیات و احادیث به یک اندازه نیست؛ برای مثال متون عرفانی و اخلاقی بهویژه مثنوی مولانا، غزلیات شمس، آثار سعدی، حافظ، سنایی و عطار مشحون از تأثیرپذیریهای گوناگون از قرآن و احادیث است. این کتاب اینگونه تأثیرپذیریهای قرآن و احادیث در ادب فارسی را بررسی کرده است. شیوه تنظیم کتاب بدینگونه بوده که ابتدا تعدادی از کتب مهم فارسی مورد مطالعه و فیشبرداری قرار گرفته و آنگاه آیات واحادیثی که کاربرد بیشتری در ادب فارسی داشته و از چاشنی ذوقی بیشتری برخوردار بودهاند، استخراج و سپس طبقهبندی شدهاند.
سرزمین دکن (جنوب هند) که زمانی به لحاظ وسعت و اهمیتی که داشته است هند دیگرش مینامیدهاند، از دیرباز یکی از مراکز مهم زبان فارسی و فرهنگ ایرانی بوده است. اما وقتی که سخن از دوره درخشان تیموریان هند میرود، حوزههای شمالی و شرقی و مرکزی و تا حدودی جنوب هند را در مرکز توجه قرار میدهد و آثار بیشمار فارسی که فرآورده این دوره است مجالی مناسب برای تجلی قسمتهای دیگر نمیگذارد. ولی با اندک ملاحضهای دانسته میشود که به موازات حکومت تیموریان، در جنوب هند نیز قلمروی جداگانه و مستقل یا وابسته به حکومت مرکزی وجود داشته است و آثار متعددی که از این دورهها به صورتهای گوناگون بر جای ماندهاند گواه ایت مدعا هستند. در واقع میتوان دوره «بهمنیان» را که با سلطنت علاءالدین حسن بهمنی در سال 748/1347 آغاز میشود نقطه عطفی در رواج و گسترش جدی زبان و ادب فارسی در دکن به حساب آورد.