در نوشتههای پراکنده صادق هدایت، که حسن قایمیان گرد آورده است، داستان کوتاهی هست به نام فردا که تاریخ نگارش 1325 را دارد. این داستان اول بار در مجله پیام نو (خرداد و تیر 1325) و بعد در کبوتر صلح 1329 منتشر شد و اگر چه در زمان انتشار درباره آن مطلب و مقالهای در مطبوعات درج نشد، نشانههایی در دست است مبنی بر این که در همان سالها واگنشها و بحثهای کما بیش تندی را برانگیخته است. فردا به شیوه تکگویی درونی نوشته شده است: 1ـ تکگویی مهدی زاغی 2ـ تکگویی غلام. و غرض از آن آشنایی مستقیم با زندگی درونی کاگر چاپخانهای است به نام «مهدی رضوانی مشهور به زاغی».
"تاریکخانه" داستان کوتاهی از نویسندهٔ ایرانی، صادق هدایت است که نخستین بار در سال ۱۳۲۱ خورشیدی، همراه با هفت داستان دیگر در مجموعهٔ سگ ولگرد منتشر شد. داستان نوعی تکگویی است و در واقع راوی، دیدگاههای شخصی عزلتگزین را دربارهٔ مرگ و زندگی برای خواننده بیان میکند. راوی در یک اتومبیل مسافربری با شخصی عزلتگزین آشنا میشود و پس از توقف در شهری کوچک در سر راه، دعوت او را برای گذراندن شب در خانهاش میپذیرد. شخص عزلتگزین تنها زندگی میکند. او به راوی میگوید که تصمیم دارد در را به روی دنیا بسته و در اتاقی تاریک در این شهر کوچک زندگی کند. روز بعد، وقتی راوی میرود تا با میزبانش خداحافظی کند، او را مرده مییابد، در حالی که "پاهایش را توی دلش جمع کرده، به شکل بچه در زهدان مادرش درآمده و روی تخت افتاده است".
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .
رمان «کلیدر» یکی از چند رمان اجتماعی ادبیات معاصر ایران و از لحاظ تعداد صفحات، هنگفتترین آنهاست. بیگمان مقام این اثر در قلمرو بضاعت داستاننویسی جدید ما نمایان و بلند است و از لحاظ سبک خاص خود وضع تازهای در ادبیات ما پیش آورده است و شاید از همین جهت نوشتن درباره آن دشوار و سخنگفتن از آن دشوارتر است. در واقع اهمیت «کلیدر» در گرایش آن نسبت به مردم و زندگی و تصویر بیش و کم قابل تصوری است که از «عالم واقع»، از آدمهای بیابان و خطه بکر و ناشناخته کویر ارائه میکند. میزان آشنایی نویسنده با گوشههای زندگی مردمی که درباره آنها داستان خود را پرداخته است و شناخت او از سنتها، مثلها و کنایات عامه به هیچوجه اندک نیست. در این کتاب تحلیلی مختصر و نقد و بررسی کوتاهی از این رمان محمود دولتآبادی صورت پذیرفته است.
عشق و مرگ از مضامین اصلی و مورد علاقه هدایت هستند و به صورت نوعی برگردان تقریبا در همه آثار او تکثیر شدهاند. برای آدمهای داستانهای هدایت عشق آمیخته به درد و ملعنت و تباهی است؛ عشق پاسخی است به معنای هستی و مرگ، نجات آدمی از رنج این هستی است. در این کتاب، ابتدا مقدمهای درباره این مضامین در آثار هدایت مطرح شده و سپس داستانهایی از هدایت آورده شده است. داستانهایی که در این کتاب با مایه عشق و مرگ برگزیده شدهاند، عبارتند از: زنده به گور، آبجی خانم، مردهخورها، سه قطره خون، گرداب، داش آکل، آینه شکسته، لاله، صورتکها، چنگال، س.گ.ل.ل، زنی که مردش را گم کرد، عروسک پشت پرده، شبهای ورامین، دن ژوان کرج، بنبست، کاتیا، تجلی، تاریکخانه و فردا.