مقاله «نقد یک متل» ابتدا با اشاره به ضرورت شناخت فرهنگ و ادب عامیانه به معرفی یکی از انواع آن به نام «متل» (metal) پرداخته است. در این معرفی جهت آشنا نمود علاقهمندان به ادبیات شفاهی به خصوص نسل جوان، سعی شده است توضیح مفصلی درباره متل و جایگاه آن در ادبیات شفاهی داده شود. پس از آشنا ساختن با متل، نویسنده به عنوان نمونه یک متل از زبان ترکی برای نقد انتخاب و آن را پس از ثبت و آوانگاری، به زبان فارسی ترجمه کرده است. پس از آوانگاری و ترجمه وزن در متل، قافیه در متل و ارزش ادبی متل به خصوص متل مذکور مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. در خاتمه با آوردن نام بحث به نامه نقد و نظر به توضیح و شرح یکایک مصراعها پرداخته است هدف نویسنده از «نقد یک متل» این بود که اولاً بدینوسیله پربار بودن و پر معنا بودن متلها را در عین سادگی و بیمعناییشان، نشان دهد و دیگر این که این نقد، طرح و الگویی باشد برای نقد سایر متلها و حتی ترانههای عامیانه.
نویسنده کتاب ادبیات شفاهی مردم آذربایجان در مورد این کتاب میگوید: خلق آذربایجان نیز مانند دیگر خلقهای جهان، دارای گنجینه پایان ناپذیری از ادبیات فولکلوریک می باشد. این نوع از ادبیات که طی قرون و اعصار متمادی به وجود آمده، آئینه تمام نمای زندگی مادی و معنوی مردم این سامان بوده و با مطالعه آن میتوان درباره گذشته پرفراز و نشیب مردم رزمنده تصویر روشنی به دست آورد. مردمی که تا توانسته شمشیر زده و هرگاه که نتوانسته با شمشیر زبان به جنگ بیدادگران شتافته است...
از آنجا که فرهنگ در پویه تاریخ شکل میگیرد، در ابتدای کار نظری گذرا بر شاهرود و پویه تاریخ افکنده شده است. در این دیدگاه سفرهای گوناگون، کتب تاریخی، شواهد باستانشناسی و سایر اسناد به کمک مؤلف آمده است. آثار تاریخی نیز در این راستا بیتأثیر نبوده و از گذر آنها نظری بر جغرافیای شاهرود انداخته شده است. سپس گام به قلمرو اصلی کتاب گذاشته شده و از ادبیات شفاهی شروع شده و با ذکر چند نمونه از افسانههای شاهرود، به دنیای مثلها وارد شده است. در این کتاب در ابتدای هر فصل مقدمهای تحقیقی برای اطلاع بیشتر خواننده آورده شده است.
ادبيات تطبيقي به بررسي تلاقي ادبيات در زبانهاي مختلف و روابط پيچيده آن در گذشته و حال و روابط تاريخي آن از حيث اثرگذاري و اثرپذيري درحوزههاي هنري، مکاتب ادبي و جريانهاي فکري ميپردازد. در اين ميان تطبيق آثار شرقي با آثار غربي به عنوان دو قطب مقابل، همواره از اهميت ويژهاي برخوردار بوده است. مقاله حاضر با طرح اين سوال که «آيا نمايشنامه «شاه لير» اثر شکسپير ريشه در افسانههاي کهن شرقي ـ ايراني دارد؟» و پس از نشاندادن احتمال وجود ارتباط شاه لير شکسپير با شرق، سعي کرده است با تطبيق اين نمايشنامه، با نمونههايي از انواع مختلف منابع شرقي ـ ايراني از جمله اسطوره فريدون، افسانه هندي گل بکاولي، قصه عرفاني قلعه ذات الصور، داستان ميرزا خسته خمار و داستان پادشاه و سه دخترش، شباهتهاي موجود در روايت غربي با روايتهاي شرقي را نشان دهد. در اين مقاله، با کاهش داستان شاه لير به نه «بن مايه» و تطبيق آن با داستانهاي مورد نظر معلوم شد که اين داستان با تطبيق بيش از نود درصدي بن مايههاي اساسي آن با نمونههاي شرقي، ميتواند خاستگاه شرقي داشته باشد. پژوهشهايي از اين دست در حوزه مطالعات ادبي معاصر ايران بيسابقه نيست، اما تا جايي که نويسندگان اطلاع دارند، پژوهش مستقلي درباره نمايشنامه شاه لير شکسپير، بر اين اساس انجام نشده است.