بسیاری از رفتارها و عقاید و آداب و رسوم عامه مردم که از دیدگاه گروهی از مردم فرهیخته و تحصلکرده جامههای پیشرفته امروزی بیمعنا و بیهوده و خرافی مینماید، در گذشته و امروز، در میان اجتماعات این گروه از مردم معنا و مفهوم و نقش و کارکردی داشته و دارند. این مجموعه اعمال و معتقدات فرهنگی برای بقا و استمرار حیات اجتماعی و روابط و مناسبات فهنگی مردم عامه کارساز و سودمند بوده و هستند. ادوارد بارنت تیلر (1917 ـ 1832)، یکی از فحول مکتب تکامل فرهنگی و از نامیان دانش مردمشناسی در نخستین پنجاه سال پیشرفت این دانش در بریتانیا، این سنتها و رسوم اجتماعی بازمانده از دوران گذشته در فرهنگ و فلکلر جامعههای امروزی را، که بیکاره و بیمعنا مینمایند، اصطلاحات «بقایا» نامیده است.
نوزده مقاله این دفتر در چهار مقاله کلی طبقه بندی شده اند: فرهنگ و آزادی، فلسفه و مسائل اجتماعی، مسائل مربوط به سوسیالیسم، و مساله روشنفکران. در بخش نخست درباره سیاست فرهنگی، نقش فرهنگ و رواداری در رشد دموکراسی، نقش مطبوعات، مفهوم نوآوری ادبی و اجتماعی و روند آزادیخواهی در کشورهای آفریقایی سخن گفته میشود. در بخش دوم بحثهایی درباره مرلوپونتی، مارکس و منتسکیو به میان می آید. بخش سوم به تحولات بلوک سوسیالیسم پرداخته روند تحولات را در کوبا و چین و شوروی دنبال می کند. بخش چهارم شامل دو مصاحبه است درباره روشنفکران و روابط آنان با مردم و قدرتها و ایدئولوژیها و مساله بحران هویت در آنان.
دیدگاه (ایدئولوژی) مردم و یا هر کشوری را باید در خون و سرشت مردمش جستجو کرد که می توان گفت: "دیدگاه فرمان سرشتی است" این فرمانها اگرچه گاه شدنی است که از سوی یک تن و یا گروهی انگشت شمار بازتاب شود باید پذیرفت که گرفته شده از فرمانهای سرشتی گروهی بیشترین و یا نزدیک به همه مردم می باشد. باید پذیرفت که در رهگذر زندگی هر مردمی، نخست تکدانگانی از آن مردم راه شناسایی پیش گرفته به شناختی راستین رسیده یا می رسند آنگاه شناخت راستین خود را که با بهره گیری از ویژگی های فرهنگ خود دست آورده اند پاسداری می کنند و سپس به رای همگانی می گذارند. اگر همگان پذیرایش شدند که راه زندگی و جاویدی پیش می گیرد وگرنه گاه در نخستین گام راه مرگ و نیستی می پیماید و از میان می رود...
کتاب درسی فرهنگ عامه سال چهارم، آموزش متوسطه عمومی (فرهنگ و ادب) توسط علی بلوکباشی نگارش یافته و بعد از انقلاب اسلامی در سال 1358 با تغییرات جدید منتشر شد.
نخستین قهوهخانهها در ایران در دوره صفویان و به احتمال زیاد در زمان سلطنت شاه تهماسب در شهر قزوین پدید آمد و بعد در زمان شاه عباس اول در شهر اصفهان توسعه یافت. با آمدن چای به ایران و کشت این گیاه در بعضی از مناطق شمالی ایران و ذائقهپذیر شدن طعم چای دمکرده میان مردم، کمکم چای جای قهوه را در قهوهخانهها گرفت. قهوهخانه در ایران تحول و دگرگونی بزرگی در شکل گردهماییهای مردم و شیوه گذراندن اوقات فراغت و نوع سرگرمیهای آنان فراهم آورد. در نهاد قهوهخانه دو مکتب مهم از هنرهای کلامی و تجسمی، یعنی نقالی و سخنوری (هنر کلامی) و نقاشی (هنر تجسمی) رشد و بالندگی یافت و در هر یک از این هنرها، هنرمندان بزرگی تربیت شدند. در این کتاب کوشیده شده تا چگونگی پیدایی قهوهخانه و روند شکلگیری و گسترش آن در ایران از قدیم تا به امروز به اختصار و همراه با تصویرهای به دست آمده از آنها نشان داده شود.