شعر دفاع مقدس، ماهیتاً با شعر آیینی بخصوص سیره و فرهنگ اهل بیت عجین است. امام رضا (ع) به عنوان تنها امامی که در ایران مدفون است طبعتاً رفتار سیاسی، برخوردش با حکام جور و غاصب عباسی، معاشرنش با توده مردم و تأثیرگذاری عمیقش بر مردم ایران، الگوی عملی برای همه ایرانیان به ویژه رزمندگان دفاع مقدس است. از مضامین نسبتاً عامی همچون حرم، گنبد و گلدسته، ضریح، زیارت، توسل، سبز و دخیل گرفته تا مفاهیم خاصی مثل کبوتران حرم، ضامن آهو، غربت، مشهد حتی صرف نام رضا و جواد، همه و همه کافیست تا نه تنها ذهن بلکه دل هر عاشق ایرانی اهلبیت را به سوی خراسان و خورشید این سرزمین امام رضا (ع) سوق بدهد. شاعران معاصر عموماً و شاعران دفاع مقدس خصوصاً این واژهها را دستمایه ساخت مضامین خود قرار دادهاند به گونه ای که درونمایه بخش زیادی از اشعار مقاومت را فرهنگ رضوی تشکیل میدهد. در این نوشتار به بررسی این مضامین پرداخته میشود.
کتاب حاضر اشعاری از ناظم حکمت است که به همراه زندگی نامه ایشان در سال 1359 توسط انتشارات بامداد به چاپ رسید.
در این مجموعه مولف نگاهی کلی اما در عین حال کلیدی دارد به نثر و نظم پارسی از آغاز تا معاصر، به گونهای که خواننده ضمن آشنایی با نمونههای ادب پارسی تا حدودی با چگونگی تحول آن نیز در طول زمان آشنا میشود. مولف در این بررسی از تقسیم بندی متداول ادبیات کلاسیک ایران در محدوده سه سبک خراسانی، عراقی و هندی و یا تکیه بر مقاطعی به نام "بازگشت ادبی" عدول کرده است. نثر پارسی را در سه مقطع از آغاز تا دوره انحطاط (قرن چهارم تا نیمه دوم قرن هفتم ه.ق)، از دوره انحطاط تا نهضت مشروطه (نیمه دوم قرن هفتم تا قرن سیزدهم)، و از مشروطه تا معاصر (تا سقوط سلطنت پهلوی) بررسی کردهام و شعر در چهار مقطع یعنی از آغاز تا اواسط قرن ششم هجری، از اواسط قرن ششم تا قرن یازدهم، از قرن یازده تا نهضت مشروطه و از نهضت مشروطه تا معاصر (سقوط سلطنت) کندوکاو شده است. و شعر معاصر هم در بررسی در سه دوره استبداد بیست ساله (1300-1320)، از 1320 تا 28 مرداد 1332 و از 28 مرداد تا سقوط سلطنت را در بر میگیرد. کتاب یکم نظم و نثر فارسی را تا مقطع مشروطه دربرمیگیرد.
ابوالفضل بيهقي، در جايجاي تاريخش، هنگام بيان شگفتي و اعجاب خود در واقع و توضيفات مختلف با استفاده از جمله: «کس مانند آن ياد نداشت» و عبارات مشابه، خود و مخاطب را از توضيح بيشتر بينياز ميکند. بررسي کاربر اين گونه جملات با بسامد زياد (حدود 50 مرتبه) نشاندهنده آن است که وي در چهار موضع از اين جملات استفاده کرده است: شادکاميها و بزمها (40%)، توجيهات و خلعتها (27%)، مهارتها و کاردانيها (20%) بلاياي طبيعي و حوادث (13%). براي بيهقي ميتوان اين اغراض را در کاربرد جملات مورد بحث مصور شد: کاربرد جملات در معني واقعي و حقيقي 32%، بيسابقهبودن موضع براي شخص بيهقي 17%، استفاده از اين جملات به عنوان يک تکيه کلام 12% و کاربرد اغراقآميز براي بزرگنمايي 39% که در اين مقاله به تفصيل درباره آن گفتگو خواهد داشت. ذکر اين نکته مناسب است که بيشترين کاربرد را کاربردهاي اغراقآميز در بر ميگيرد و نشاندهنده تعلق خاطر خاص بيهقي به سلطان مسعود است که فاصله بين زمان وقايع و زمان نگارش کتاب نتوانسته است آن را بزدايد. از طرفي کاربرد جملات مورد نظر در معني واقعي نيز حکايت از تجملات و تکلفات دربار عزنوي، شادخواريها و بزمهاي بيسابقه مسعود و درايت و کارداني رجال درباري به ويژه پدريان دارد.
تضاد يکي از پيوندهاي معنايي ميان کلمات و يکي از مولفههاي مهم زبان است که در بعد واژگاني در حوزه مطالعات دستور زبان قرار ميگيرد و در بعد معنايي از مقولات بلاغي به حساب ميآيد. اهل زبان به طور ناخودآگاه از اين مولفه در سخن خويش استفاده ميکنند و چون از ابتدا با آن مانوس و آشنا هستند هنگام به کاربردنش با مشکلي روبه رو نميشوند، ولي غير فارسي زبانان در بسياري از موارد هنگام يافتن متضاد کلمهاي دچار مشکل ميشوند، زيرا ساختار تضاد در زبان فارسي کاملا قياسي نيست و در بسياري از موارد سماعي است. در برخي ساختارهاي قياسي نيز کاربر، علاوه بر نحوه ساخت، بايد به معناي آن نيز توجه نمايد، زيرا متضاد به دو کلمهاي اطلاق ميشود که در تمام ويژگيها غير از يک مشخصه، يکسان باشند. کلمات متضاد اعم از کلمات منفي است و رابطه همنشيني مهمترين عامل در تشخيص متضادهاست، چون هنگام کاربرد متضاد بايد به تمام ويژگيهاي همسان و غير همسان آن دو کلمه توجه داشته باشد. در زبان فارسي تضاد دو ساختار عمده دارد: متضادهاي قياسي يا مشتق که از ترکيب پيشوندهاي مختلف با اسم، صفت، بن فعل و... ساخته ميشوند، زيرا در زبان فارسي پسوند يا ميانوند متضادساز وجود ندارد. دوم متضادهاي سماعي يا مرکب که گاه با توجه به تکيه اصلي بر روي معني کلمه يک جزء آن ثابت و يک جزء ديگر تغيير ميکند و گاه نيز هر دو جزء متغير است. گاهي نيز ترکيبهاي متضاد با واو عطف يا بدون آن ساخته ميشود که اگر اين گونه متضادهاي مرکب يک مفهوم واحد را به ذهن برساند، در مقوله پارادوکس يا متناقضنمايي نيز که در حوزه بلاغت است، قرار گيرد. در کتابهاي دستور کمتر به مقوله تضاد پرداخته شده است. دستورپژوهان نوعا به تضاد نپرداختهاند يا اشاره وار از آن گذشتهاند. در يک بررسي ميداني که بر روي نزديک به شصت کتاب دستور انجام گرفت، از مجموع بيش از 20 هزار صفحه حجم اين کتابها کمتر از هفت صفحه مطلب درباره تضاد يافت شد.