همانطور كه بسياري از نويسندگان دوره پسا استعمار به بازخواني آثار استعماري پرداختند، در اين مقاله سفرنامه در ميان مومنان اثر وي. س. نايپول (V. S. Naipaul)به‏ عنوان متني استعماري بازخواني شده و از ديدگاه شرق‌شناسي بررسي مي‌‏شود. در واقع اين بررسي پاسخي است به‏ تصويرسازي از شرق، اسلام و به‏ ويژه خاورميانه اسلامي. در ادامه نويسندگان به ‏دنبال علايمي‌‏اند كه شرق را شرقي كليشه‏‌اي و يكنواخت جلوه‌گر مي‌‏سازد و مسلمانان را در قالب كليشه و گفتمان غالب و استعماري به تصوير مي‌‏كشد. افزون بر آن، عوامل و فرايند اين بازنمايي ساختگي، بررسي مي‌‏شود. چراكه اين بازنمايي سرانجام پاي‌‌اي براي ايجاد رابطه‌‏اي مبني بر «تضاد دوگانه» ميان غرب و شرق مي‌‏شود. «شرق ساخته شده» به‏ دليل اختلافات فرهنگي، مذهبي، سياسي و تاريخي به ‏عنوان تهديدي جدي براي تمدن غرب معرفي مي‌‏گردد. در پايان، از آنجايي كه در مقابل هر قدرتي، مقاومتي هم صورت مي‌‏گيرد، جلوه‌‏ها و نشانه‌‏هاي مقاومت شرقيان و نقش اسلام در پايداري مقابل استعمار غرب در سفرنامه نايپول مورد مطالعه قرار مي‌‏گيرد.

منابع مشابه بیشتر ...

658c29571380a.jpg

فرهنگ کامل خاورشناسان

عبدالرحمن بدوی

شرق شناسی همواره با ابهام و تردید نگریسته شده است و شرق شناسان از سوی افرادی تجلیل و از طرف افرادی دیگر تحقیر شده اند. گروهی فرآورده های شرق شناسی و شرق شناسان را چونان حقایقی ناب و مطلق پذیرفته و بر آن کاخهای آمال خویش را برآورده اند و گروهی دیگر در علم بودن شرق شناسی تردید کرده، آن را وسیله نفوذ در شرق و چپاول میراث شرقیان پنداشته و شرق شناسان را یکسره منادیان استعمار دانسته و همه را به یک چوب رانده اند. آیا شرق شناسی راهگشای استعمار و ابزار سلطه بر شرق است و شرق شناسان کارمندان سازمانهای جاسوسی غرب؟ یا آنکه این دانش نتیجه شوق بی نهایت غرب به شناخت شرق و پنهانیهای آن است و شرق شناسان شیدای شرق و اسرار آن هستند و در این راه ریگ بیابان و خار مغیلان به کف زده اند؟ و آیا ...

65771b8085d72.jpg

جا‌مع‌ الدرر فی‌ زحما‌ت‌ فخر البشر محمد بن‌ عبدالله‌ (ص‌)

علی محمد صدیقیان

کتاب جامع الدرر فی زحمات فخر البشر محمدبن عبدالله (ص) مشتمل است بر اسرار عقاید حقه و رموز محبت و مبادی اخلاق و مطالب سودمند برای اهل خطابه و نیز مشتمل است بر فضائل و مناقب امیرالمومنین علی (ع).

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

5824e6b6d5002.PNG

جايگاه خيال در معرفت‌شناسي رمانتيسيسم و عرفان اسلامي

فاضل اسدی امجد

در معرفت‌شناسي ادبيات رمانتيك و عرفان اسلامي، خيال جايگاه ويژه‌اي دارد. در اين مقاله، تلاش بر اين است تا نشان داده شود كه: اول، معرفت‌شناسي رمانتيسيسم با معرفت‌شناسي عرفان اسلامي، از لحاظ ارزش و اهميت‌دادن به خيال، بسيار نزديك به هم‌اند. به عبارت ديگر، در اين نظام‌هاي فكري، خيال ابزار مهم شناخت است. دوم، زيربناي معرفت‌شناسي خيال‌گراي رمانتيك و همچنين عرفان اسلامي وحدت است، بر خلاف معرفت‌شناسي عقل‌گرا كه مبناي آن ثنويت است. سوم، معرفت‌شناسي مبتني بر خيال، گونه‌اي از وجودشناسي را مطرح مي‌سازد كه با وجود‌شناسي عصر خرد و همچنين وجودشناسي فلسفي مبتني بر عقل، كاملا متفاوت است. وجودي كه خيال آن را درك مي‌كند، ثابت و ايستا نيست، بلكه پويا، متغيرن وسيال است. اين وجودشناسي در ادبيات رمانتيك و عرفان اسلامي، مشابه است. چهارم، اگر چه ديدگاه‌هاي رمانتيسيسم و عرفان اسلامي درباره جهان شباهت‌هاي بسياري به يكديگر دارند، اما تفاوت‌هاي چشمگيري نيز دارند كه آنها را از هم ممتاز مي‌كند. در پايان اين مقاله، اين اختلاف‌ها نيز مورد بررسي قرار مي‌گيرند. در اين مقاله براي تبيين ديدگاه رمانتيسيسم درباره خيال و ارزش و جايگاه آن در معرفت‌شناسي، به نظريات شاعران و نويسندگاه رمانتيك انگليس، به ويژه كولرج، شلي، و كيتس اشاره مي‌شود، و در ارتباط با عرفان اسلامي، ديدگاه‌هاي شيخ اكبر، محي الدين ابن عربي كه بنيادگذار عرفان نظري است، خصوصا در كتاب او، فصوص الحكم، مورد بررسي قرار مي‌گيرد.

پژوهش‌ها/پژوهش‌های عرفانی پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی
مقاله
58159008ed48a.PNG

بررسي براندازي گفتمان اﻳﺪئولوژﻳﻚ در بازآفرﻳﻨﻲ از ﺷﻜﺴﭙﻴﺮ: نماﻳﺸﻨﺎمه‌ﻫﺎي ﻟﻴﺮ و روزنکرانتز و ﮔﻴﻠﺪنسترن مرده‌ﺍند

فاضل اسدی امجد

نويسندگان ﺑﻴﺸﻤﺎري ﺑﻪ زندگي و آثار وﻳﻠﻴﺎم ﺷﻜﺴﭙﻴﺮ و تاثير آن در تروﻳﺞ ادﺑﻴﺎت اﻧﮕﻠﻴﺴﻲ پرداخته‌ﺍند. اما در تئاتر معاصر، در پرﺗﻮ جنبش دانشجوﻳﻲ سال 1968، چهره ﺷﻜﺴﭙﻴﺮ ﺑﻪ عنوان نمايشنامه‌ﻧﻮيسي که تحت تاﺛﻴﺮ قدرت بوده و بر اﻳﺪئولوژي آن صحه مي‌ﮔﺬاشت، معرفي گشت. ﺑﻴﺸﺘﺮ نماﻳﺸﻨﺎمه‌ﻧﻮﻳﺴﺎن معاصر ﺑﻪ بازآفرﻳﻨﻲ آثار او پرداختند تا در برابر گفتمان اﻳﺪئولوژﻳﻚ در آﻥها ﺑﻪ مخالفت برﺧﻴﺰند. ادوارد باند در نمايشنامه لير (1971)، شاه لير شکسپير را بازآفريني کرده، و لير را از خودکامه‌ﺍي ﺑﻰ‌تفاوت، ﺑﻪ مبارزي بر ضد قدرت خودکامه کوردليا ترسيم ﻣﻰکند. تام استاپارد نيز در نمايشنامه روزنکرانتز و ﮔﻴﻠﺪنسترن مرده‌ﺍند (1967)، با بازآفريني هملت، دو چهره ناچيز در آن را ﺑﻪ دو چهره اصلي بدل ﻣﻰکند که سعي در رد نظرات اشرافي همچون هملت و کلاديوس دارند، اما در پايان در ﻣﻰ‌يابند که بازيچه دربار شدهﺍند. اين نمايشناﻣﻪ‌نويسان باور دارند که معرفي شکسپير همچون چهره ملي با نوعي فاشيسم برابر است. بنابراﻳﻦ، پژوهشگران کوشيدند تا با بررسي اين دو نوشتار مهم از دو نمايشنامه ﻧﻮيس مطرح که بيش از همه ﺑﻪ شکسپير پرداختند، و دو شاهکار وي را ﺑﻪ نقد کشيدند، ﺑﻪ بيان دلايل اسطوره‌ﺯدايي از شکسپير، همانند الگويي براي فرهنگ‌ﺳﺎزي معاصر، بپردازند.

هنر/متون نمایشی/نمایشنامه خارجی
مقاله