در خلال دو جنگ ايران و روس كه منجر به جدايي قسمت بزرگي از خاك شمال ايران گرديد، حضور علما در تشويق مردم به دفاع از وطن خويش باعث شد كه اشتهاي دولت تزار روس در دستيابي به آبهاي گرم جنوب كشور (خليج فارس) كور گشته و دست از طمع خام خود بردارد. حضور مستقيم علماي دين چه با صدور فتاوي، چه با حضور در جنگ عامل مهمي در پديد آمدن نوعي از ادبيات شد كه بهترين عنوان براي آن، ادب جهادي است.
نویسنده این کتاب از خردی ایرانی بار آمده و از همان بچگی که به دبستان و دبیرستان میرفته همیشه شور و عشق میهن در سر و دل داشته و هر پایه ای که بالاتر می آمده گاهی هم در میهن پرستی فراتر می نهاده دانش کشاورزی را نیز بدین منظور فراگرفته است. از ایران و برای ایرانی است. پیوسته می کوشد که راهی برای آزادی و بزرگی ایران بیابد و کاری کند که نام از دست رفته ایران دوباره باز آید. بررسی هایی در این زمینه نموده و به حقیقت بزرگی ایران و نیاکان خود پی برده و سر آنرا دریافته است. به عقیده خود راه چاره را یافته و امروز از روی ایمان می گوید: ایران آزاد و بزرگ می شود.
در دوره ساسانیان تجرات به رکن اساسی و تعیین کننده سیاست دولت مبدل شد. بدین معنا که ساسانیان با وامداری میراث پیشینیان، بویژه اشکانیان، دریافتند که تجارت می تواند به عنوان حربه ای موفقیت آمیز بر علیه رقیب دیرینه خود یعنی امپراطوری روم شرقی مورد استفاده قرار گیرد. بدون شک در مخاصمات این دو دولت عامل کسب منافع اقتصادی نقش اساسی داشت. با دقت نظر در طولانی بودن جنگهای ایران و بیزانس درمی یابیم که این دو قدرت از لحاظ سیاسی- نظامی نیرویی نسبتا‘‘ برابر داشتند. به همین دلیل جنگهایشان از حالت فرسایشی برخوردار بوده و هیچ گاه هیچ کدام از آنها پیروز واقعی میدان نبودند. در نتیجه تنها چیزی که سرنوشت این منازعات را تعیین می کرد، تجارت بود از این رو پادشاهان ساسانی با تغییر تاکتیک و تکنیک جنگ به مجرای تجارت آوازه امپراطوری بیزانس را تحت الشعاع قرار داده و موفقیت های شایان به دست آوردند. با در پیش گرفتن این سیاست از طرف پادشاهان ساسانی بازرگانان مورد احترام واقع شدند و تجارت گسترشی چشمگیر یافت. این دستاوردها با شروع بحران های جانشینی و منازعات خانوادگی در اواخر دوره ساسانیان رو به افول گذاشت، اما با ورود اسلام به ایران و تثبیت اوضاع، این میراث بار دیگر شکوفه زد و رضایت خود از ریشه هایش را- که در ایران باستان نهفته بود- در صحنه تاریخ به آیندگان نشان داد
سیمای ابراهیم در مثنوی علاوه بر مقام نبوت، سیمای عارف کاملی است که در مبارزه با بت نفس، الگوی سالکان و مریدان بحر صفا گشته است. مولوی در داستان ابراهیم با توجه کامل به اشارات و دقایق قرآنی، به ذکر سرگذشت شیخ کاملی میپردازد که در میدان نظر و عمل سربلند و پیروز، مراحل فنای فیالله را پشت سر میگذارد و با اطمینان کامل به مرحله شهود بقا نایل گردیده و به مقام خلیل اللهی میرسد. ابراهیم از نگاه مولانا بیانگر سیر تخلی و تحلی و تجلی عارف است.
سيماي مسيح در مثنوي مولوي مطابق نقل قرآن مطرح شده است. مولانا ضمن بيان داستان ولادت مسيح و در گهواره سخن گفتنش، از آنچه بر مريم مادر او كه بيداشتن همسري به امر الهي بر مسيح باردار شده است و مورد سرزنش مردم واقع گرديده، سخن به ميان ميآورد و پس به ذكر احوال زندگي مسيح و معجزات او چون زنده كردن مردگان و شفاي بيماران و بيناكردن كوران و درخواست رسيدن مائده (غذاي آسماني) ميپردازد و در عين حال مولانا از بيان نتيجه عرفاني از احوال عيسي در نقل داستانها غافل نيست.