درباره داستان خانه ییلاقی، بعداً این داستان خیلی من را با فکر فرو برد و در ذهنم سوال ایجاد کرد و وقتی بیشتر راجع به آن فکر کردم، به جای اینکه به جواب سوالهایم برسم، سوالات بیشتری برایم ایجاد شد. چیزی که قبلاً دربارهاش هیچ فکر نکرده بودم، وضعیت خاص برلین بود، برلین شرقی و برلین غربی. احساس میکنم که این مساله شاید روی ساخت این داشتان، گرچه سالها بعد از رفع آن جدایی اتفاق میافتد، به نحوی روی داستان تأثیر گذاشته، روی روابط آدمها و این خیلی فکرم را به خودش مشغول کرده بود.
چه کسی است که بتواند به چخوف خرده بگیرد؟ از آنکه دلش میخواسته، نویسنده محبوبش رمان هم مینوشت. چخوفی که آن همه داستان نوشته و هر شخص و هر رابطهای میتوانست موضوع و منشأ اثری از او باشد، شاید به نظر میرسد وقت نداشت رمان بنویسد؟ اما نهف این نگاه او بود با این اعتقاد که ایجاز، خواهر استعداد است. ایجاز! به راستی این اکسیر کیمیاگری که در دست هر نویسنده نیست، چه معجزهها که نمیکند. اینکه نویسندهای با قدرت تخیل چخوف که به همان اندازه که مخوف است طناز هم هست، نسبت به جهانبینیاش از صحنهها میزند، شخصیتها را در هالهای از مه فرو میبرد، روابط را هر چند گنگ و کوتاه بیان میکند و یک داستان. داستانی که جور دیگری است تا در عصر غولهای ادبیات روسیه در کنار داستایفسکی، تولستوی و گورکی کسی هم باشد که هنر ایجاز را به رخ همدوره هایش بکشد تا بعدها همینگوی، آموزههای چخوف را کامل کند و برای داستان قرن بیستم میراث گرانبهایی به جا بگذارد. ایجازی که چخوف در داستانهایش به کار میبندد، به معنای کم کردن حجم داستان نیست بلکه حذفی منطقی از جزییات یا کلیاتی است که ضرورتی برای بیان آنها نیست، نگاهی که از طرز برخورد نویسنده با جهان به دست آمده است.
داستان کوتاه فکر و خیال، تمام کثافت جهان امروز را به هنرمندانهترین راهی که ممکن است روبروی چشمانت قرار میدهد. با خواندن این داستان میبینیم که نویسنده با هنرمندی بدون اینکه هیچ اشاره دقیقی به همه مسائل دنیا بکند و بدون اینکه شعار بدهد، در صراحت تمام همه دنیا را نوشته است.
«ديدگاه» در زبانشناسي شناختي نقش مهمي در تعبير صحنهها ايفا ميکند. اين نکته که هر بيننده يا گوينده صحنه مورد بحث را چگونه تعبير ميکند، به ديدگاه او درباره آن صحنه بستگي دارد. از اين روست که براي بيان يک موضوع از زاويه ديدهاي مختلف، پاره گفتارهاي متنوع و متفاوتي در زبان وجود دارد؛ زيرا گويندگان مختلف به شيوههاي متفاوتي هر صحنهاي را مفهومسازي ميکنند. از سوي ديگر، عنصر ديدگاه در روايت نيز نقش تعيينکنندهاي دارد. شايان ذکر است ديدگاه دربرگيرنده عواملي است؛ ازجمله زاويه ديد ـ که شامل جهت ديد و نقطه ديد است ـ و عوامل ديگري مانند برجسته، زمينه، عينيت و ذهنيت که در پژوهش حاضر به چهار مورد از آنها پرداخته شده است. هدف اين پژوهش، بررسي مفهوم ديدگاه از منظر زبانشناسي شناختي با به کارگيري الگوي دو زبان شناس شناختي يعني لنگاکر و تالمي و الگوي شناختي استاکول در روايت در سه گونه روايي داستان، فيلم نامه و فيلم برگرفته از آن است. نتايج اين پژوهش حاکي از تاثيرپذيري اين سه گونه از يکديگر است. يافتهها نيز بر غالب بودن نقش نمود زباني ديدگاه در داستان صحه ميگذارد؛ همچنين نشان ميدهد «ديدگاه» پديدهاي پيوسته نيست و ممکن است در روند رخدادهاي قصه تغيير کند.