نويسندگان ﺑﻴﺸﻤﺎري ﺑﻪ زندگي و آثار وﻳﻠﻴﺎم ﺷﻜﺴﭙﻴﺮ و تاثير آن در تروﻳﺞ ادﺑﻴﺎت اﻧﮕﻠﻴﺴﻲ پرداختهﺍند. اما در تئاتر معاصر، در پرﺗﻮ جنبش دانشجوﻳﻲ سال 1968، چهره ﺷﻜﺴﭙﻴﺮ ﺑﻪ عنوان نمايشنامهﻧﻮيسي که تحت تاﺛﻴﺮ قدرت بوده و بر اﻳﺪئولوژي آن صحه ميﮔﺬاشت، معرفي گشت. ﺑﻴﺸﺘﺮ نماﻳﺸﻨﺎمهﻧﻮﻳﺴﺎن معاصر ﺑﻪ بازآفرﻳﻨﻲ آثار او پرداختند تا در برابر گفتمان اﻳﺪئولوژﻳﻚ در آﻥها ﺑﻪ مخالفت برﺧﻴﺰند. ادوارد باند در نمايشنامه لير (1971)، شاه لير شکسپير را بازآفريني کرده، و لير را از خودکامهﺍي ﺑﻰتفاوت، ﺑﻪ مبارزي بر ضد قدرت خودکامه کوردليا ترسيم ﻣﻰکند. تام استاپارد نيز در نمايشنامه روزنکرانتز و ﮔﻴﻠﺪنسترن مردهﺍند (1967)، با بازآفريني هملت، دو چهره ناچيز در آن را ﺑﻪ دو چهره اصلي بدل ﻣﻰکند که سعي در رد نظرات اشرافي همچون هملت و کلاديوس دارند، اما در پايان در ﻣﻰيابند که بازيچه دربار شدهﺍند. اين نمايشناﻣﻪنويسان باور دارند که معرفي شکسپير همچون چهره ملي با نوعي فاشيسم برابر است. بنابراﻳﻦ، پژوهشگران کوشيدند تا با بررسي اين دو نوشتار مهم از دو نمايشنامه ﻧﻮيس مطرح که بيش از همه ﺑﻪ شکسپير پرداختند، و دو شاهکار وي را ﺑﻪ نقد کشيدند، ﺑﻪ بيان دلايل اسطورهﺯدايي از شکسپير، همانند الگويي براي فرهنگﺳﺎزي معاصر، بپردازند.
ریچارد سوم نمایشنامهای از ویلیام شکسپیر است. 33 نقش اصلى و دهها نقش فرعى در این نمایشنامه حضور دارند. پنج پرده و 25 صحنه متفاوت در مکانها و زمانهاى مختلف باعث شده تا ریچارد سوم به لحاظ اجرا یکى از دشوارترین آثار نمایشى شکسپیر به شمار آید. «ریچارد سوم» شکسپیر از زمان سلطنت هنرى پنجم بر خاک انگلستان و شکست و عزلت فرانسه دشمن دیرین و دیرپاى بریتانیا آغاز مىشود. اما با قتل هنرى پنجم و در حالى که پسرش تنها سهماهه است، آرامش سرزمین برهم مىخورد. امرا و نجیبزادگان محلى علم طغیان به دست مىگیرند و از دیگرسو فرانسه نیز به رهبرى دخترکى جوان و کاریزماتیک به نام ژاندارک، به مقابله با سربازان اشغالگر انگلیسى دست مىزند. تا زمانى که هنرى ششم بزرگ شود و تخت و تاج مدعیان فراوان مىیابد و دورانى از جنگهاى داخلى در انگلستان آغاز مىشود که به دوران جنگهاى گل شهرت مىیابد. در این دوران پدر پسر مىکشد، پسر بر ضد پدر مىشورد.
ویلیام شکسپیر (1564-1616 میلادی ) شاعر، نویسنده، بازیگر و نمایشنامه نویس انگلیسی بود. نمایشهای ابتدایی شکسپیر در میانه و اواخر دهه ۱۵۹۰ تاریخ گذاری شده و شامل هنری چهارم، تیتوس آندرونیکس، رویای نیمه شب تابستان، بازرگان ونیزی و ریچارد دوم میشوند. برخی تراژدیهای مشهور او که در اوایل دهه ۱۶۰۰ نگاشته شدهاند اتللو، شاه لیر و مکبث را دربرمی گیرند. در حدود سال ۱۶۱۰ شکسپیر به نوشتن ادامه می دهد و تالیف طوفان، هنری هشتم، سیمبلاین و داستان زمستان حاصل این دوره می باشد. کتاب حاضر متشکل از ده حکایت از ویلیام شکسپیر در دو مجلد است که به قلم علی اصغر حکمت خلاصه و به نثر روان فارسی برگردانده شده اند. تاجر ونیزی، افسانه دلپذیر، مکبث پادشاه اسکاتلند، طوفان و قصه زمستان پنج حکایت جلد اول و خوابی در شب تابستانی، غمنامه اتللو یا مغربی ونیز، رومئو و ژولیت، غمنامه هملت، شهزاده دانمارک و حسن خاتمت حکایات جلد دوم را تشکیل می دهند. این کتاب در سال 1335 در لاهور به چاپ دوم رسید.
در معرفتشناسي ادبيات رمانتيك و عرفان اسلامي، خيال جايگاه ويژهاي دارد. در اين مقاله، تلاش بر اين است تا نشان داده شود كه: اول، معرفتشناسي رمانتيسيسم با معرفتشناسي عرفان اسلامي، از لحاظ ارزش و اهميتدادن به خيال، بسيار نزديك به هماند. به عبارت ديگر، در اين نظامهاي فكري، خيال ابزار مهم شناخت است. دوم، زيربناي معرفتشناسي خيالگراي رمانتيك و همچنين عرفان اسلامي وحدت است، بر خلاف معرفتشناسي عقلگرا كه مبناي آن ثنويت است. سوم، معرفتشناسي مبتني بر خيال، گونهاي از وجودشناسي را مطرح ميسازد كه با وجودشناسي عصر خرد و همچنين وجودشناسي فلسفي مبتني بر عقل، كاملا متفاوت است. وجودي كه خيال آن را درك ميكند، ثابت و ايستا نيست، بلكه پويا، متغيرن وسيال است. اين وجودشناسي در ادبيات رمانتيك و عرفان اسلامي، مشابه است. چهارم، اگر چه ديدگاههاي رمانتيسيسم و عرفان اسلامي درباره جهان شباهتهاي بسياري به يكديگر دارند، اما تفاوتهاي چشمگيري نيز دارند كه آنها را از هم ممتاز ميكند. در پايان اين مقاله، اين اختلافها نيز مورد بررسي قرار ميگيرند. در اين مقاله براي تبيين ديدگاه رمانتيسيسم درباره خيال و ارزش و جايگاه آن در معرفتشناسي، به نظريات شاعران و نويسندگاه رمانتيك انگليس، به ويژه كولرج، شلي، و كيتس اشاره ميشود، و در ارتباط با عرفان اسلامي، ديدگاههاي شيخ اكبر، محي الدين ابن عربي كه بنيادگذار عرفان نظري است، خصوصا در كتاب او، فصوص الحكم، مورد بررسي قرار ميگيرد.
همانطور كه بسياري از نويسندگان دوره پسا استعمار به بازخواني آثار استعماري پرداختند، در اين مقاله سفرنامه در ميان مومنان اثر وي. س. نايپول (V. S. Naipaul)به عنوان متني استعماري بازخواني شده و از ديدگاه شرقشناسي بررسي ميشود. در واقع اين بررسي پاسخي است به تصويرسازي از شرق، اسلام و به ويژه خاورميانه اسلامي. در ادامه نويسندگان به دنبال علايمياند كه شرق را شرقي كليشهاي و يكنواخت جلوهگر ميسازد و مسلمانان را در قالب كليشه و گفتمان غالب و استعماري به تصوير ميكشد. افزون بر آن، عوامل و فرايند اين بازنمايي ساختگي، بررسي ميشود. چراكه اين بازنمايي سرانجام پاياي براي ايجاد رابطهاي مبني بر «تضاد دوگانه» ميان غرب و شرق ميشود. «شرق ساخته شده» به دليل اختلافات فرهنگي، مذهبي، سياسي و تاريخي به عنوان تهديدي جدي براي تمدن غرب معرفي ميگردد. در پايان، از آنجايي كه در مقابل هر قدرتي، مقاومتي هم صورت ميگيرد، جلوهها و نشانههاي مقاومت شرقيان و نقش اسلام در پايداري مقابل استعمار غرب در سفرنامه نايپول مورد مطالعه قرار ميگيرد.