جاده ابریشم نمادی است که روح جاودان ارتباط بین مردمان را بیدار میکند. برای کشف این روح ابدی است که پروژه مطالعه جامع جاده ابریشم تحقیق پذیرفته است. اگ مقصود از روح جاودان، ارتباط بین مردمان و تبادل جریانهای فکری، هنری، سنتها و آیینها و در واقع انتقال فرهنگ به وسیله کالاست، باید گفت که اقوام ایرانی در این انتقال فرهنگی نقشی برجسته داشتهاند، و اگر محدوده زمان و مکان را تنگتر کنیم، یعنی زمانی را به هزاره اول میلادی و مکان را به مسیر شرقی و زمینی جاده ابریشم محدود کنیم در آن صورت متوجه میشویم که اقوام ایرانی مقیم آسیای مرکزی: پارتیها، بلخیها، سغدیها، ختنیها و خوارزمیها در این انتقال کمک شایانی کردهاند. ما در اینجا با اشارهای گذرا به نقش این ملتها و همچنین تعریف محدوده جغرافیایی آسیای مرکزی، بحث را به تأثیر بنیادین و دامنهدار ملت سغد در جاده ابریشم متمرکز میکنیم.
اصطلاح «جاده ابریشم» رگ و ریشهای نسبتاً جدید دارد. تنها در اواخر قرن نوزدهم بود که فردیناند فون ریختهوفمن ـ جغرافیدان و زمینشناس آلمانی ـ با تهیه گزارشی درباره جادههای تجاری میان چین، آسیای مرکزی و غرب عبارت «جاده ابریشم» را به کار برد. از آن هنگام به بعد این اصطلاح تمامی مجموعه درهمتافته مبادلات بازرگانی میان چین و غرب را دربر گرفته و امروزه مورد قبول عام است. با وجود تنوع راهها، ابریشم این فرآورده تجملی که بشر در تمامی دورههای نخستین تاریخ خود در پی آن بوده و در شمار نخستین کالاهایی به شمار میرفته که میان چین و همسایگان شمالی و غربیاش مبادله میشده است ـ به نمادی از پیوند و همبستگی میان شرق و غرب بدل میشود. اما جاده ابریشم همچنین جاده ادویه، چای، کاغذ و چینیآلات نیز بوده است. خواننده با سیر در جاده ابریشم به طول هشت هزار کیلومتر از چین تا ایتالیا در طی این سفر شگفتانگیز، آمیزهای از مبادلات و تنوع بیکران چشماندازها، فرهنگها، اقوام و سرزمینها را کشف خواهد کرد.
سنن دینی اسلام و بودیزم، اگر چه در دو ناحیه متفاوت از جهان و در دو برهه تاریخی و دوره اقوامی مختلف ظهور کردند، لیکن هنگامی که به شرایط تاریخی ـ اجتماعی پیش از ظهور این دو دین دقت شود، به تشابهات بارزی بر میخوریم که بر ضرورت تاریخی ظهور هر یک از دو و سیر معنوی در جوامع مربوطه دلالت دارد.
زبان فارسی باستان یکی از دو زبان ایرانی باستان است که از آنها متن مکتوب باقی مانده است. این متون در یادمانهای شاهان هخامنشی که از اواسط سده ششم تا اواسط سده چهارم پیش از میلاد در ایران امروز و گستره جغرافیایی بزرگی از جهان متمدن آن روز فرمانروایی میکردند، کشف شدهاند. بیشتر این متون که به گونهای از خط میخی نوشته شدهاند، بر صخره کوه، دیوان پلکان و ستون کاخها، لوحهای سنگی و فلزی از طلا و نقره، سنگنگارهها و پوشش سنگی مجسمهها دیده میشود. در این کتاب درباره این خطوط و نویسهها و همخوانهای آنها مطالبی ارائه شده است. همچنین رابطه سه روایت سنگنوشتهها در یادمان بوستان بررسی شده است.
گذشته نقلی و بعید در سغدی با ستاک گذشته یا صفت مفعولی فعل اصلی و فعل کمکی –dar «داشتن» ساخته میشود (8ar- در سغدی به دلیل تغییر انسدادیهای واکدار به سایشی است). برای بیان گذشته نقلی متعدی، صورتهای صرفی حال ساده 8ar- به صفت مفعولی، که در واقع ستاک گذشته است، اضافه میشود و برای گذشته بعید متعدی، صورت صرف شده ماضی غیر تام فعل کمکی 8ar- به کار میرود. قانون هموزنی مصوتها در زبان سغدی به گونهای است که پایانه صفت مفعولی ستاکهای سبک در حالت «رایی» حفظ میشود، اما در ستاکهای سنگین میافتد. این پایانه u- است که از پایانه ایرانی باستان –am به جا مانده است.