«معراجنامه» شفیعی کدکنی از اشعار سمبولیسم اجتماعی و از نمونههای رؤیابینی در ادبیات فارسی است. این شعر نُه قسمتی شامل رمز و سمبلهای خاصی است که شاعر با تکیه بر آنها، به راهنمایی «دل» در دوزخ، بهشت و زمین که تأویلی از اندیشه خود اوست؛ زده است. شعر دارای شش وادی است. وادی اول، مرحله رهایش راوی و یافتن الهام، وادی دوم دسترسی به نیروی عقلانی و فکری و سیر بسیار فراتر از حدّ انسانی، وادی سوم با تمثیل اسطورهای، فرایافت شاعر از سر شهیدان، وادی چهارم رؤیت نابسامانیهای سیاسی (حکومت پهلوی)، وادی پنجم دیدن شاعرانی که به تخدیر و وازدگی مبتلا شدهاند و وادی آخر دیدن «مرگ» مبارز است. شاعر در این وادیهای ششگانه، درباره مسائل سیاسی موجود در کشور و مسائل اجتماعی فرهنگی بحث کرده است.
کتاب اساطیر یونان اثری است از ف. ژیران به ترجمه دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور و چاپ انتشارات مکتوب. کتاب حاضر به معرفی اسطوره های یونانی که موجوداتی فرازمینی با ویژگی های شگفت آور بودند می پردازد و تحلیلی از تاثیراتی که این اسطوره ها بر فرهنگ بشری و ادب و هنر یونان و جهان برجای گذاشته اند ارائه می دهد. “اساطیر یونان” مطالبی درباره چگونگی پیدایش ایزدان و اطلاعاتی پیرامون ایزدان زمین، ایزدان قهرمان و اسطوره هایی چون آتنا، هرا، آپولن، هرمس، آرس، آفرودیت، پوزئیدون، ایزدبانوی جهان زیرین و… در اختیار می گذارد و داستان ها و افسانه هایی را که پیرامون آن ها وجود دارد ارائه می دهد.
رامایانا، صحیفه مقدس هندوان شمرده میشود. همانطور که در خانه هر ایرانی، یک مجلد از دیوان حافظ وجود دارد، خانه هیچ هندو مسلکی نیست که نتوان کتاب رامایانا، یا نقش و نگاری از این اسطوره را در آن مشاهده کرد. این کتاب برای هندوها، هم به منزله اثری آسمانی و مقدس محسوب شده و هم اثری ادبی و عاشقانه و در عین حال اخلاقی، که بیانگر تاریخ و تمدن هند باستان است و دربردارنده شکوه حماسههای این دیار در هزاران سال پیش. ترجمه منظوم فارسی ملا مسیح پانیپتی از این شاهکار، خود شاهکار دیگری بوده که شایسته معرفی به جامعه ادبی جهان، بویژه فارسی زبانان است. رامایانا، داستانِ عشق رام و سیتا در ادبیات هند همان قدر ارج و شهرت دارد که لیلی و مجنون در ادب عرب و فرهاد و شیرین در ادب پارسی. حتی اگر بیشتر دقیق شویم، در مییابیم که اشتهار و ارزشِ این قصه، بسی بیشتر از همتایان ایرانی و عربی خویش است.
مثلها، از جمله اجزاي جدانشدني فرهنگ و ادبيات در ميان تمام ملل جهان است و در ادبيات ملتها، بيشمار مثل ميتوان يافت که به خوبي نشاندهنده طرز تفکر، منش و نوع زندگي آنان در دورههاي مختلف تاريخي است. مثل و شعر فارسي ارتباط متقابل با هم دارند. در دورههاي مختلف شعر فارسي، شاهد ترويج مثلهاي فراواني از طرف شاعران هستيم. ميتوان از دوره موسوم به سبک هندي يا اصفهاني و پس از آن از شعر نو ياد کرد. با توجه به تحول اساسي در شعر فارسي که قسمتي از آن، نتيجه تغيير و تحول در تفکر و شيوه زندگي ايرانيان پس از مشروطه است و جايگزيني شعر نو به جاي شعر سنتي، برخي از بندها، مصراعها و بيتهايي از شاعران معاصر، به عنوان"مثل" به کار ميرود. در اين مقاله با پژوهش در آثار يازده تن از شاعران معاصر، مثلها استخراج و حوزه کاربرد آنها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است.
اسطورهها، با اينکه مربوط به دوران باستان و متعلق به دوران کودکي نوع بشر هستند عناصر پويايياند و هم چنان به حيات خود ادامه ميدهند. تمام نويسندگان و شاعران به نحوي از آنها در شعر خود استفاده کردهاند. برخي روايتگر مستقيم آن در هنر خود بوده و برخي ديگر خلاقيتي در روايت آنها به خرج داده و تحليلهاي امروزي و گاه جامعه شناسانه بر پايه آنها کردهاند. آتشي از شاعران معاصري است که از عناصر اسطورهاي در شعر خود استفاده کرده و با تاکيد بر برخي از جنبههاي خاص در بعضي از موارد تفسير جديدي از آنها به دست داده است. در اين مقاله، جايگاه شخصيتهاي اسطورههاي ايراني و تفسير تازهاي از آن در شعر آتشي، با روش تحليلي مورد مطالعه واقع شده است.