«ریمون روسل»، شاعر و رماننویس فرانسوی، در پایان عمر مطلبی نوشت تحت عنوان «چگونه بعضی از کتابهایم را نوشتم». این نوشته که پس از مرگش چاپ شده، نشان میداد که در خلاقیت ادبی، حتی آن چیزهایی که به ظاهر سرسری هستند و نه تصادفی، بلکه از یک ایمان به بیان نو، به بیان راسخ و متفکرانه نو، سرچشمه میگیرند و برزوایای تاریک ذهن نویسنده و آثار او پرتو همهجاگیری میاندازند.
اگر رسالت شعر بیدارکردن ما می بود، هرآینه میبایست از سالها پیش بیدار شده باشیم. تنی چند بیدار شدهاند، نباید منکر این امر بود. اما اکنون موضوع این است که همه مردم – بیدرنگ – بیدار شوند، اگرچه خطر نابودشدنشان در میان باشد… بیشک، انسان هرگز از میان نخواهد رفت، اما فرهنگ، تمدن و طرز زندگی از میان خواهد رفت. و هنگامی که این مردگان بیدار شوند، چونانکه باید این واقعه رخ دهد، شعر موضوع و جوهر زندگی خواهد شد. این کتاب نوشته هنری میلر درباره آرتور رمبو شاعر فرانسوی است که او را بنیانگذار شعر مدرن میدانند.
آلفونس لوئی دولامارتین در 21 اکتبر 1790 در شهر ماکون به دنیا آمد. در سال 1801 که تازه به سن یازدهسالگی رسیده بود، برای تحصیل به شهر لیون رفت. دو سال بعد از آنجا به آموزشگاه شبانهروزی «بله» رفت و تا سال 1808 در آنجا به تحصیل پرداخت. تحصیلات او در این دوره چندساله وسیع و درخشان بود و در این ضمن وی علوم ادبی عصر خود را فراگرفت و توانست با آثار بزرگان گذشته ادب آشنا شود. شاید نتوان کلمهای یافت که بهدرستی شخصیت و مقام ادبی او را توصیف کند. لامارتین کسی است که قیود و قواعد شعری زمان قدیم را یکباره کنار گذاشته و جز روح خود هیچ چیز را مورد اعتماد نشمرده است. نغماتی که از سینه او بیرون میآید، به هیچوجه صورت شعری را که برای «شعر بودن» سروده شده ندارد، فقط نالههایی است که وی در شرح آلام و مشقات روحی از دل برمیآورد. هیچکسی نمیتواند در سرتاسر قطعات او یک شعر بیابد که از روی تصنع و قید سروده شده باشد و همین وجه امتیاز او از غالب شعرای قبل و بعد از اوست. به همین جهت در تاریخ ادبیات فرانسه مینویسند: «لامارتین شاعر نیست، خود شعر است». در این کتاب بخشی از زیباترین قطعات اشعار این شاعر فرانسوی انتخاب و ترجمه شده است.
این کتاب به تعبیر نویسنده، رسالهای پیرامون تشتت فرهنگ در ایران است. مولف درباره این بخش مینویسد: ما در یک دوران تشتت فرهنگی زندگی میکنیم. غرض من از «ما». ما ایرانیها هستیم؛ غرض من از «دوران»، همین دوران خود ماست؛ و غرض من از فرهنگ، همین فرهنگ خود ماست. من فعلاً کاری به آنچه که در آن سوی مرزهای ما میگذرد، ندارم؛ نمیخواهم حتی از برخورد عوامل فرهنگی و عناصر مدنی در سطح جهانی حرفی بزنم؛ نمیخواهم اشاره بکنم به وضع اقتصادی و اجتماعی جهان، و وضع روانی جوامع آن سوی مرزهای جامعهی ما؛ ولی این را میدانم که ما در یک دوران تشتت فرهنگی زندگی میکنیم، و من در این رساله میخواهم نخست تشتت فرهنگی را تعریف کنم، بعد موجبات روانی و عینی تشتت را بنویسم و بعد بکوشم تا آنجا که امکان دارد و من در اوضاع فعلی سرم میشود، راه نجات از این تشتت را نشان بدهم؛ چراکه ادامه تشتت فرهنگی، بالاخره روزی ما را از تمام عناصرزاینده و زندگی بخش محروم خواهد کرد و نتیجهاش زوال کامل فرهنگی خواهد بود که در دورانی از تاریخ ما، موجبات پیدایش یکی از جلوههای ذهنی بشر، یعنی عرفان ایران را فراهم کرده و در کنار آن در یکی از رشتههای بزرگ هنر و معرفت مجازی بشر، یعنی شعر، به نوعی اوج دست یافته است و این خود بدون تردید افتخار بزرگی است؛ گرچه نباید این افتخار ما را فریفته باشد، و یا وسیله قرار گرفته باشد برای تحمیق ما به وسیلهی مستشرقان بیشعور و پیروان آنان در داخل مرزهای خودمان».
ریچارد سوم نمایشنامهای از ویلیام شکسپیر است. 33 نقش اصلى و دهها نقش فرعى در این نمایشنامه حضور دارند. پنج پرده و 25 صحنه متفاوت در مکانها و زمانهاى مختلف باعث شده تا ریچارد سوم به لحاظ اجرا یکى از دشوارترین آثار نمایشى شکسپیر به شمار آید. «ریچارد سوم» شکسپیر از زمان سلطنت هنرى پنجم بر خاک انگلستان و شکست و عزلت فرانسه دشمن دیرین و دیرپاى بریتانیا آغاز مىشود. اما با قتل هنرى پنجم و در حالى که پسرش تنها سهماهه است، آرامش سرزمین برهم مىخورد. امرا و نجیبزادگان محلى علم طغیان به دست مىگیرند و از دیگرسو فرانسه نیز به رهبرى دخترکى جوان و کاریزماتیک به نام ژاندارک، به مقابله با سربازان اشغالگر انگلیسى دست مىزند. تا زمانى که هنرى ششم بزرگ شود و تخت و تاج مدعیان فراوان مىیابد و دورانى از جنگهاى داخلى در انگلستان آغاز مىشود که به دوران جنگهاى گل شهرت مىیابد. در این دوران پدر پسر مىکشد، پسر بر ضد پدر مىشورد.