کَلیله و دِمنه نوشتهٔ ویشنا سرما کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به زبان پارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شدهاست. نام کتاب از دو شغال به نام «کلیله» و «دمنه» گرفته شده که قصههای کتاب از زبان آنها گفته شدهاست. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد. اصل داستانهای آن در هند و در حدود سالهای ۵۰۰ تا ۱۰۰ پیش از میلاد به وقوع میپیوندند. مجتبی مینوی دربارهٔ این کتاب میگوید: کتاب کلیله و دمنه از جمله آن مجموعههای دانش و حکمت است که مردمان خردمند قدیم گرد آوردند و «به هرگونه زبان» نوشتند و از برای فرزندان خویش به میراث گذاشتند و در اعصار و قرون متمادی گرامی میداشتند، میخواندند و از آن حکمت عملی و آداب زندگی و زبان میآموختند. کلیله و دمنه در واقع تألیفی است مبتنی بر چند اثر هندی که مهمترین آنها پنجه تنتره بهمعنی پنج فصل و به زبان سانسکریت است که توسط فیلسوف بیدبا و بهدستور پادشاه هندی دبشلیم نوشته شدهاست. در روایات سنتی برزویه «مهتر اطبّای پارس» در زمان خسرو انوشیروان را مؤلف این اثر میدانند. نام پهلوی اثر کلیلگ و دمنگ بود. صورت پهلوی این اثر هماکنون در دست نیست و در طول سالیان از بین رفتهاست؛ اما ترجمهای از آن به زبان سریانی امروز در دست است. این ترجمه نزدیکترین ترجمه از لحاظ زمانی به تألیف برزویه است.
در تاریخ فرهنگ و تمدن بشر، کمتر کتابی است که چون مجموعه حکایات پندآمیز (کلیله و دمنه) شهرت و محبوبیت داشته باشد و سرگذشتش این چنین با حوادث و اتفاقات تاریخ آمیخته باشد. نام اصلی کتاب پنج حکایت (پنجا تنتره) بود اما در جهان اسلام بنام کلیله و دمنه معروف شد. ترجمه عربی این کتاب به سوی غرب رفت و اکنون ترجمه های گوناگون که در سراسر جهان متمدن پراکنده شده و میلیونها نفر کودک و پیر و جوان به خواندن آن می پردازند همه از این مادر زاده شده اند، در شرق جهان اسلامی در عصر درخشان فرهنگ و ادب ایرا ن دوران سامانیان رودکی نخستین شاعر بزرگ پارسی گوی کلیله و دمنه را به شعر پارسی برگرداند. بار دیگر در نیمه دوم قرن دهم هجری در هنگام پادشاهی اکبر امپراطور مغولی هند بر پایه همان ترجمه های فارسی کلیله و دمنه کتاب عیار دانش تکوین یافت و سپس در اواخر همین قرن به فرمان اکبر، مصطفی خالقداد عباسی، که سانسکریت میدانست و قبلا چند کتاب از این زبان به فارسی ترجمه کرده بود، مامور شد که متن سانسکریت پنچاکیانه را به فارسی برگرداند. فرمان امپراطور جامه عمل به خود پوشید و کار ترجمه در آغاز قرن یازدهم پایان یافت و اکنون نسخه منحصر به فرد این ترجمه که علاوه بر اصالت چندین حکایت بیشتر از مجموعه نخستین دارد در موزه ملی دهلی نو نگهداری میشود....
مولانا وظيفه انتقال بخشهاي مهمي از روايتهاي داستاني خويش را به عهده گفتگوها نهاده است برخي از اين گفتگوها مخاطب خاصي ندارد؛ به بياني ديگر، يکي از قهرمانان داستان يا خود راوي در لحظههاي عاطفي و هيجاني شديد به گفتگو با خود ميپردازد و از اين راه، هم به پيشبرد ماجراهاي داستاني کمک ميکند و هم پرده از محتواي ضمير خودآگاه يا ناخودآگاه خويش بر ميدارد تا خواننده نسبت به آنها اطلاع يابد و بدين طريق، تکگوييهاي مثنوي شکل ميگيرد. تکگويي بر اساس هدف نويسنده، ساختار و شکل زباني خويش به سه نوع، 1. دروني 2. نمايشي و 3. حديث نفس يا خودگويي تقسيم ميشود. گونههاي تکگويي در تبديل زاويه ديد بيروني به دروني نقش بسيار مهمي دارد و غالبا با شيوه اصلي روايت مولانا تناسب کامل دارد که داستانها را با کانون روايت کاملا باز و از زاويه ديد داناي کل آغاز ميکند؛ اما بتدريج زاويه ديد و کانون روايت خود را بسته و محدود ميسازد. اين مقاله که به شيوه سندکاوي تهيه شده و نتايج خود را به شکل تحليلي ـ توصيفي ارايه داده به منظور بررسي گونههاي مختلف تکگويي در مثنوي به نگارش در آمده است.
مقاله حاضر به منظور بررسي مفهوم ولي و ولايت ـ كه يكي از مهمترين عناصر تصوف اسلامي است ـ به شيوه سند كاوي نوشته شده است. در اين گفتار پس از بررسي چشماندازهاي گوناگون درباره ويژگيهاي ولي و ولايت، تاثير فرهنگ شيعي بر مجموعه آثار صوفيه نشان داده شده، سپس انواع ولايت، صفات و شرايط ولي، تعداد اوليا و مراتب ولايت مورد بحث قرار گرفته است. از آنجا كه طريقت حول محور ولي و پير شكل ميگيرد، ميتوان نتيجه گرفت كه به اعتقاد صوفيه و در تحليل نهايي، پير چيزي جز نفس طريق و مسير سالك نيست، از اينرو در پرتو شناخت دقيق پير و ولي، ميتوان بسياري از نكتههاي تصوف اسلامي را تجزيه و تحليل نمود.