مقاله پیش رو دومین قسمت از مجموعه مقالات خرما در فرهنگ مردم جنوب ایران است. اولین قسمت آن با عنوان «خرما در فرهنگ مردم خشت و دلوار» دو منطقه از مناطق خرماخیز فارس (شهرستان کازرون) و بوشهر در اولین شماره مجله گویششناسی به چاپ رسید. مقاله حاضر بحثی در فرهنگ مردم مناطق مختلف خرماخیز استان کرمان باز میکند و خرما را در فرهنگ مردم آن سامان مورد توجه قرار میدهد. مناطق گرمسیری کرمان (بم، جیرفت، کهنوج، شهداد، حاجیآباد، نرماشیر و طارم) از ادوار گذشته تا به حال در زمینه کاشت، داشت و برداشت خرما سابقه طولانی داشتهاند. اطلاعات گردآوری شده در مورد خرما در بم تحقیق میدانی نگارنده بوده و اطلاعات دیگر مناطق استان از آثار مختلف گردآوری شده است.
نگارنده در ابتدای کتاب یادآور میشود که "موسیقی عامیانه ناظر بر وقایع مهم زندگی از جمله تولد تا مرگ است .این هنر بنابه مقتضیات زمان و مکان و موضوع فرق پیدا میکند و در واقع بیان احساسات پاک و صادقانه مردم است که در فرم و قالب مناسب با موضوع و فعالیت ارائه میشود .موسیقی عامیانه ایران در تمام اشکال خود سرشار از مضامین اسلامی است و این امر جزء ویژگیهای این هنر ساده و بی پیرایه نیز محسوب میشود ."وی در این کتاب نغمهها و سرودههای عامیانه را در قالب یازده موضوع که عمدتا نام و نشانی از مولای متقیان علی (ع) دارند گردآوری و بررسی نموده که عبارتاند از" :ترانههای کار"، "دامداری"، "اعتقادات و باورهای عامیانه در خصوص ابزار موسیقی"، "نغمات و دعاهای رمضان"، "موسیقی در آیینهای نوروزی"، "دوبیتیهای عامیانه"، "متلها یا قصه ترانههای عامیانه"، "لالاییها"، "نغمههای عروسی"، "نغمههای حماسی " و "ترانههای مذهبی ."در بخش انتهایی کتاب، "منابع و ماخذ "و "نمایه "فراهم آمده است .
در "فرهنگ اصطلاحات عامیانه جوانان "علاوه بر معنای هر واژه یا اصطلاح، در صورت لزوم، به مقوله دستوری، زبان منبع، مترادفها و متضادها اشاره شده است .این فرهنگ با مثالها و توضیحاتی نیز همراه است .
«دوانی» یکی از گویشهای استان فارس است که در قصبه کوهستانی دوان، در دوازده کیلومتری شمال کازرون به آن تکلم میشود. این گویش از گویشهای غرب و شمال غربی استان فارس است و در شمال غربی در مجاورت گویش لری ممسنی قرار دارد. این کتاب، نتیجه سالها تلاش در راه گردآوری و تدوین نکات دستوری و واژههای گویشی کهن است که گرچه تا به امروز بر زبان مردم «دوان» جاری است؛ اما بیم آن میرود با توجه به تأثیر زبان فارسی در آینده نزدیک از سر زبانها بیفتد و از یادها برود. این گویش بر اساس شواهد موجود، بازمانده زبانهای فارسی میانه (پهلوانیک، پارسیک) است که باوجود هجوم فرهنگهای غیربومی تا حدودی دستنخورده، بکر و منحصربهفرد باقی مانده است.
کُرُشها که خود را «دارغه darye» نیز مینامند، مردمانی کوچرو هستند که در گذشته شتربان (ساربان) بودهاند. این مردم از قول پیرانشان خود را بازمانده داروغههای دوران صفویان میدانند، اما گذشته از این مفهوم، داروغه به معنی شتربان است. کُرُشها گرچه امروزه شترداری نمیکنند، علی رغم اینکه بسیاری از آنها در حاشیه شهرها و روستا، یا با تشکیل روستاهای مستقل اسکان یافتهاند، شیوه دامداری و زندگی عشایری را رها نکردهند وبه پرورش بز و گوسفند و بعضاً گاو مشغولند. غیر از تعدادی از کُرُشها که هنوز کوچ میکنند و در پی مراتع مناسب در طی سال به سرحد و گرمسیر میروند، تعداد زیادی از آنان در نقاطی از جمله بالاده کازرون، کُرُش آباد منطقه دژگاه فراشبند و دادین و جدول ترکی و شور عبدلخانی در سمت جنوب و شمال بالاده و نقاطی در طول فیروزآباد تا خُنج لارستان و چاه سرخ مرودشت و احمد آباد شیراز پراکندهاند. جمعیت کُرُشی زبانها را میتوان حدود 200 خانوار تخمین زد.