فرهنگستان زبان و ادب فارسی به منظور آشنایی با نظریهها و روش تحقیق در ادبیات تطبیقی در روزهای 27 و 28 تیرماه 1391 کارگاهی با همین عنوان برگزار کرد. اعضای هیئت علمی و دانشجویان دکتری رشتههای ادبیات فارسی و خارجی و سایر رشتههای علومانسانی و هنر دانشگاههای برای شرکت در نوبت اول این کارگاه اولویت داشتند.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
اين كتاب از سه بخش تشكيل شده است: آرا و افكار صوفيه؛ اعلام و مشايخ صوفيه؛ آثار و رسايل صوفيه. دومين جلد از مجموعه يادداشتهای مجتبي مينوي به يادداشتهاي مربوط به تصوف و متصوفه كه جزو يادگارهاي فرهنگي مينوي ذيل شمارههاي 27 تا 30 معرفي شده، اختصاص دارد. نخستين جلد يادداشتهاي محتوي يادداشتهاي مربوط به «روش تحقيق» و «رجال» در سال 1375 چاپ و منتشر شد. در ابتداي كتاب در توضيح صوفي آمده است: «صوفيان را از بهر آن صوفي خوانند كه سرهاي ايشان روشن (صافي) بود و اثرهاي ايشان پاكيزه (نقي) بود و اسرار بواطن راست و آثار ظواهر را، و بشربنالحارث گفته صوفي آن باشد كه دل خويش را به خداي صافي كرده باشد، و بعضي گفتند صوفي آن باشد كه معاملت او با خداي صافي باشد و كرامت خداي نيز او را صافي باشد و قومي گفتند صوفيان را از بهر آن صوفي خوانند كه در صف اولاند پيش خدا يعني به بلند همتهاي ايشان و به اقبال كردن دلها به وي ايستادن سرها پيش او.»
پس از چندین دهه کمتوجهی به ادبیات تطبیقی در ایران پس از فوت فاطمه سیاح(1342)، از اواسط دهه 1380 به بعد موج جدیدی در رویکرد به ادبیات تطبیقی در فضای دانشگاهی و علمی ایران به وجود آمد. برنامهای آموزشی با گرایش ادبیات تطبیقی در گروههای زبان و ادبیات فارسی برخی از دانشگاهها آغاز شد؛ چندین نشریه علمی جدید با عنوان کلی ادبیات تطبیقی انتشار یافت؛ انجمن ادبیات تطبیقی ایران به همت تنی چند از استادان و علاقهمندان این رشته راهاندازی شد؛ همایشهای ادبیات تطبیقی متعددی که به همت استادانی مانند دکتر ایلمیرا دادور در دانشگاه تهران آغاز شده بود، با تلاش و پشتکار سایر دانشگاههای کشور، ادامه یافت.
این پژوهش نقد تقابلها و تنشهایی است که در سفرنامههای زنان غربی به چشم میخورد. ژانر سفرنامه نویسی اغلب در حاشیه پژوهشهای ادبی بوده و در این میان، سفرنامههای زنان به لبههای بیرونی این حاشیه زانده شده است؛ زیرا در جوامع مردسالار، ادبیات زنان از جایگاهی که ادبیات مردان از آن برخوردارند، بیشتر اوقات محروم بوده است. زنان غربی که در تقابل گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی جایگاهی نااستوار و نامطمئن داشتند، تنشها و تعملاتی را در متون خود به تصویر میکشند که اغلب در متون سفرنامههای مردان غربی به چشم نمیخورد. ردپای این تنشها را میتوان در تصویرهایی که سیاحان زن غربی از شرق ارائه میدهند دنبال کرد و نقش آنها را در شکلگیری هویت و جایگاه زنان انگلیسی در گیرودار تضاد بین گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی در قرن نوزده بررسی کرد.