اخیراً کتابی زیر عنوان املا، نشانهگذاری و ویرایش، نوشته دکتر خسرو فرشیدورد، استاد قدیمی و نامبردار دانشگاه تهران به وسیله انتشارات صفی علیشاه منتشر شده است. با مروری بر این کتاب کمحجم، لیکن پرمحتوا دریافتم که هنوز در این اقلیم کسانی هستند که از سردرد و اخلاص، به زبان فارسی و فرهنگ دیرپای این سرزمین میاندیشند و با تکیه بر رسمالخط فارسی براساس زبانشناسی و دستور جدید، بر پرکردن خلاءها و از میان بردن خطرهایی که متوجه خط و زبان فارسی است همت میگمارند.
این کتاب به پنج بخش به ترتیب ذیل تنظیم شده است: بخش اول: تاریخچه مختصر تحول زبان فارسی؛ بخش دوم: شیوه خط فارسی (رسم الخط یا املا)؛ بخش سوم: قواعد و ضوابط چاپ کتاب؛ بخش چهارم: نقطه گذاری؛ بخش پنجم: لغات مشابه؛ ؛ بخش ششم: نکاتی چند درباره نگارش، شیوه تحقیق، روش استفاده از ماخذ، گزارش نویسی، مقاله نویسی، داستان نویسی؛ بخش هفتم: سبکهای شعر فارسی، شیوه رساله نویسی؛ نقش نویسنده در جامعه.
مجموعه حاضر مشتمل بر یازده مقاله و گفت و گو درباره نشر و ویرایش کتاب در ایران است" .عبدالحسین آذرنگ "در این مجموعه بر جنبههایی از اقتصاد نشر، سیاستها و برنامههای مربوط به کتاب، نیاز و مخاطب، اهمیت تولید کتاب در صنعت فرهنگی و روند فکری و فرهنگی کشور تاکید کرده بر آن است .مخاطبان را با بسیاری از مشکلات نشر کتاب در ایران، آشنا سازد .عناوین مقالات و گفت و گوهای گردآمده بدین شرح است" :کتاب و نشر از دیدگاه منافع ملی و عمومی"، "گمشده نشر چیست و کیست؟"، "نکتههایی چند در فروش کتاب"، "کتاب آمایی"، "نشریه ویژه کتاب"، "اقتصاد دستخوش تحول کتاب"، "اقتصاد نشر کتاب در ایران"، "نشر الکترونیکی"، "جنبههایی از نشر کتاب"، "مبانی نظری ویرایش "و "درباره ویرایش ."
گندم و نان و متعلقات آنها در ادب فارسی و فرهنگ ایرانی و اسلامی بازتابی بس گسترده و شگرف دارد. این دو موهبت الهی قوت غالب آدمی و مایه زندگی و آرامش اوست. قداست و حرمت این دانه بهشتی، همچون آب که مایه حیات هر موجود است، در نزد همه جهانیان با ابدیت پیوندی جدایی ناپذیر دارد. همه ادیان به آن به دیده حرمت نگریستهاند و از آن به عنوان یک پدیده فرخنده یاد کردهاند. در تعالیم اسلامی و حدود الهی و قرآن کریم هم جایگاهی ویژه دارد. در نسکهای اوستا، زبور داوود، اسفار تورات (عهد عتیق) و آیات انجیل نکات و اشارات و امثال و شواهد زیبا در این مقوله میتوان یافت. اما بازتاب گندم و نان در ادب فارسی حسی فراگیر و جامعالاطراف دارد و گمان نمیرود که در هیچ فرهنگی همچون فرهنگ و ادب ایرانی بدین بالندگی و گستردگی از آن یاد شده باشد.
این پژوهش به توصیف و تحلیل روند جایگزینی بتوارههای برساخته آدمی از خدا به سلطان و از سلطان به معشوق میپردازد و نمونههای آن را در غزل عاشقانه نشان میدهد. انسان درپی یافتن گمشده خویش، در متعالیترین شکلِ آن، به خداوند چشم داشته است. از آنجا که درک ذات خداوند برایش میسر نبوده، به جلوههای وی در هستی، روی آورده و نظر بر بُت، ممدوح و معشوق دوخته است. شاعران و نویسندگان در مسیر تاریخ ادبی، پس از نگاه کلینگر خویش به خداوند، نظر ستایشآمیز خود را نخست به پادشاهان، به عنوان برگزیدگان وی(مطابق پارهای باورهای دیرین) و سپس به ممدوح و معشوق افکندهاند و همان نگرش را نسبت به پرستش، در قالب آرزوهای آرمانی خویش برای دستیابی به الگوی کامل، بدو نسبت دادهاند و چون هیچ موجودی در روی زمین کامل نیست و این معشوق آرمانی هم نمیتواند، عاشق را خرسند کند، کمکم چنانکه میبینیم موقعیت معشوق آرمانی در قلب عاشق متزلزل میشود. این پژوهش، گزارشی از این رویکرد است.