خوانندگان نوشتههای هدایت به طبقه یا قشر و دسته یا گروه خاصی محدود نمیشوند، حال آن که خوانندگان بسیاری از پرنفوذترین و نامآورترین نویسندگان و شاعران ما، قطع نظر از استعداد و استطاعت آنها، محدود هستند. هدایت در سالهای آخر حیاتش، به ویژه پس از مرگش در اوج شهرت خود در خاک ایران نفوذ فراوان داشت و این نفوذ تا به امروز کماکان ادامه یافته است، به طوری که هیچکس با او برابری نمیکند.
"تاریکخانه" داستان کوتاهی از نویسندهٔ ایرانی، صادق هدایت است که نخستین بار در سال ۱۳۲۱ خورشیدی، همراه با هفت داستان دیگر در مجموعهٔ سگ ولگرد منتشر شد. داستان نوعی تکگویی است و در واقع راوی، دیدگاههای شخصی عزلتگزین را دربارهٔ مرگ و زندگی برای خواننده بیان میکند. راوی در یک اتومبیل مسافربری با شخصی عزلتگزین آشنا میشود و پس از توقف در شهری کوچک در سر راه، دعوت او را برای گذراندن شب در خانهاش میپذیرد. شخص عزلتگزین تنها زندگی میکند. او به راوی میگوید که تصمیم دارد در را به روی دنیا بسته و در اتاقی تاریک در این شهر کوچک زندگی کند. روز بعد، وقتی راوی میرود تا با میزبانش خداحافظی کند، او را مرده مییابد، در حالی که "پاهایش را توی دلش جمع کرده، به شکل بچه در زهدان مادرش درآمده و روی تخت افتاده است".
این کتاب که اولین بار در سال درگذشت صادق هدایت منتشر شده است شامل ترجمه ای از نوشته های ونسان مونتی درباره اوست و همچنین حاوی تصاویر توضیحات و یادداشتهای مترجم درباره شخصیت / خانواده / کیش و علت خود کشی اوست . همچنین در این کتاب برای اولین بار خلاصه قسمت مهمی از داستان توپ مرواری چاپ شده است . در تاریخ معاصر ایران هیچ نویسنده ای از لحاظ تاثیر بر اندیشه های روشنفکرانه و شکل دادن به اندیشه جدید و نثر نو فارسی به پای صادق هدایت نمی رسد. هدایت اشراف زاده ای فقرزده و فرزن دروزگاری بود که برای آن ساخته نشده بود و شاید به همین دلیل هر چند توانست به بهترین شکلی آن را درک کرده و به تصویر بکشد، ولو گاه در قالب هایی کاملا نمادین و رمزآلود، اما نتوانست آن را، مردمانش و رفتارهای ریاکارانه؛ حرافات و اسطوره اندیشی و گریز آنها را از دیدن واقعیت ها و چاره اندیشی به حال خود تحمل کند. در تاریخ هنر و ادبیات ایران هدایت به مرحله ای رسیده است که نیاز به تعریف و تقدیر ندارد و مدتها است که باید صرفا تلاش کرد که آثار او و زندگی اش را موضوع مطالعات عمیق از ابعاد گوناگون علوم انسانی، ادبیات و تاریخ فرهنگی ایران قرار داد....هدایت در سالِ ۱۳۰۳ از مدرسه سن لویی فارغالتحصیل گشت و در همین سال بود که با تقی رضوی آشنا شد. در سال ۱۳۰۵ با اوّلین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهٔ ریاضیات محض به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان «مرگ» را در مجلهٔ ایرانشهر شمارهٔ ۱۱، که در آلمان منتشر میشد به چاپ رسانید و مقالهای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ لهویل دلیس، شماره ۷۹ نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و میخواست که خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. در همین سال نسخهٔ کاملتری از کتاب «انسان و حیوان» و کتاب دیگری به نام فواید گیاهخواری با مقدمهٔ حسین کاظمزادهٔ ایرانشهر در برلین آلمان به چاپ رساند.
رمان «کلیدر» یکی از چند رمان اجتماعی ادبیات معاصر ایران و از لحاظ تعداد صفحات، هنگفتترین آنهاست. بیگمان مقام این اثر در قلمرو بضاعت داستاننویسی جدید ما نمایان و بلند است و از لحاظ سبک خاص خود وضع تازهای در ادبیات ما پیش آورده است و شاید از همین جهت نوشتن درباره آن دشوار و سخنگفتن از آن دشوارتر است. در واقع اهمیت «کلیدر» در گرایش آن نسبت به مردم و زندگی و تصویر بیش و کم قابل تصوری است که از «عالم واقع»، از آدمهای بیابان و خطه بکر و ناشناخته کویر ارائه میکند. میزان آشنایی نویسنده با گوشههای زندگی مردمی که درباره آنها داستان خود را پرداخته است و شناخت او از سنتها، مثلها و کنایات عامه به هیچوجه اندک نیست. در این کتاب تحلیلی مختصر و نقد و بررسی کوتاهی از این رمان محمود دولتآبادی صورت پذیرفته است.
عشق و مرگ از مضامین اصلی و مورد علاقه هدایت هستند و به صورت نوعی برگردان تقریبا در همه آثار او تکثیر شدهاند. برای آدمهای داستانهای هدایت عشق آمیخته به درد و ملعنت و تباهی است؛ عشق پاسخی است به معنای هستی و مرگ، نجات آدمی از رنج این هستی است. در این کتاب، ابتدا مقدمهای درباره این مضامین در آثار هدایت مطرح شده و سپس داستانهایی از هدایت آورده شده است. داستانهایی که در این کتاب با مایه عشق و مرگ برگزیده شدهاند، عبارتند از: زنده به گور، آبجی خانم، مردهخورها، سه قطره خون، گرداب، داش آکل، آینه شکسته، لاله، صورتکها، چنگال، س.گ.ل.ل، زنی که مردش را گم کرد، عروسک پشت پرده، شبهای ورامین، دن ژوان کرج، بنبست، کاتیا، تجلی، تاریکخانه و فردا.