سنت نظريه و دستور زبان روايت علاوه بر روسيه و فرانسه در نقد انگليسي ـ آمريكايي نيز درخشان و تاثيرگذار بوده است. سيمور چتمن از نظريهپردازان آمريكايي نظريه و دستور زبان روايت است و كتاب داستان و گفتمان: ساختار روايي در ادبيات داستاني و فيلم (1978) او از راهبردي ترين آثار در زمينه روايتشناسي و به ويژه حوزه ميان رشتهاي روايت و سينما به شمار ميآيد. در اين جستار به معرفي اين کتاب و شرح فصلهاي مختلف پرداخته ميشود. ابتدا، شرحي از نظريه و دستور زبان روايت از ارسطو و پراپ و نظريهپردازان روايت در فرانسه به ويژه برمون، گرماس و تودورف ميآيد و سپس كتاب چتمن معرفي و توصيف ميشود.
مقالات این شماره بدین ترتیب است: شرح احوال، آثار و آراء خواجه عبدالخالق غجدوانی/ کامل جان رحیماف؛ خوانش، مقایسه و تحلیل متن هفت قباله نکاح از ورامین (بخش اول)/ سلیم سلیمی مؤید؛ منابع یونانی درباره ایران هخامنشی/ ماریا بروسیوس؛ معرفی نسخه خطی تذکر میرالهی/ عبدالحق؛ پژوهش در احوال صهبا، کتیبههای آرامگاه و سنگ مزارش/ زهرا حبیبی؛ آموزش دستور زبان آرامی کتاب مقدس (بخش 5)؛ و معرفی کتاب.
کتاب «تفسیر اوستا و ترجمه گاتاها» اثر خاورشناسی فرانسوی است که در این اثر، اطلاعاتی راجع به مسائل اجتماعی و فکری ایران باستان به ویژه آیین زردشت در زمان اشکانیان و ساسانیان، همچنین تحقیقاتی در باب اوستا به دست میدهد. این کتاب به عنوان دیباچهای بر آن کتاب در ترجمه اصلی منتشر شده و همچنین جداگانه به منظور معرفی آن کتاب انتشار یافته است.
این مقاله عجایبنامهنویسی را به منزله نوشتار وهمناک بررسی میکند. پرسش مقاله این است که چگونه میتوان (و یا نمیتوان) عجایبنامهها را به منزله نوشتار وهمناک قلمداد کرد؟ ابتدا به پیشینه بحث عجایبنامهها و ادبیات وهمناک اشاره میشود. در ادامه، واژگان عجایب و وهمناک تبارشناسی میشود و از خاستگاههای مذهبی، تاریخی و اجتماعی هر دو، ذکر به میان میآید. وهمناک زاده وهم و خیال است و در اوهام ذهنی ریشه دارد؛ عجایبنامهها برآمده از واقعیت، و حاصل نگاه دقیق مشاهدهگر است. در بخشی از مقاله، رویکرد ساختاری تودروف در عجایبنامههای داستانی، مقابله و بررسی تطبیقی میشود و نتیجهای که به دست میآید این است که برخی حکایت عجایب هند با انواع پنجگانه شگفت وهمناک در دستهبندی تودروف همخوانی دارند. در پایان نیز به چندین یافته اشاره میشود. در مجموع، عجایبنامهها از برخی جهان با ادبیات وهمناک همخوانی دارند و از برخی جهات نیر همخوانی ندارند.
اين مقاله، سبك صالح حسيني را در مقا م مترجم متون ادبي در ترجمه رمان خشم و هياهو اثر فاكنر در پرتو همگانيهاي ترجمه پيشنهادي بيكر بررسي ميكند. ابتدا گفته ميشود چرا در زمينه ترجمه، آنگونه كه سبك نويسنده اهميت دارد، سبك مترجم اهميت ندارد. نكته تناقضآميز اينجاست كه اگر سبك نويسنده مهم است، مترجم چگونه ميتواند اثر انگشت خود را در ترجمه باقي بگذارد؟ اين مقاله، همگانيهاي ترجمه پيشنهادي بيكر را يكي از شيوههاي بررسي سبك حسيني در نظر ميگيرد. اين همگانيها عبارتند از تصريح، سادهسازي، متوازنسازي و طبيعيسازي. در پايان، اين نتيجه حاصل ميآيد كه حسيني، صاحب سبك است و از طبيعيسازي به منزله پر بسامدترين شگرد براي بر جاي گذاشتن اثر انگشت خود در متن استفاده كرده است