بلوچی از زبان‌های ایرانی نو شمال غربی است و شباهت‌های بسیاری با زبان پارتی، از زبان‌های ایرانی میانه، و نیز با زبان‌هایی همچون کردی و تالشی دارد. اگر چه الفنباین (1989) بلوچی را به شش گویش رخشانی (شامل کلاتی، پنجگوری، سرحدی)، سراوانی، لاشاری، کچی، ساحلی و تپه‌شرقی و جهانی (1989) آن را به بلوچی شرقی و غربی (گویش مکرانی و رخشانی) طبقه‌بندی کرده‌اند، به طور کلی می‌توان گویش بلوچی متداول در ایران را به دو لهجه مکرانی و سرحدی تقسیم کرد. در میان بلوچی زبانان ایران نیز، براساس گوناگونیهای اقلیمی و زبانی، این طبقه‌بندی رایج است. شهرهای زاهدان و خاش با توابع آنها سرحد نام دارند و شهرهای سراوان، ایرانشهر، نیکشهر و چابهار نیز با توابع و محدوده‌هایشان مکران نامیده می‌شوند. تفاوت‌های دو گونه مکرانی و سرحدی بیشتر در زمره تفاوت‌های آوایی و واژگانی است. گویش بلوچی ایران بسیار متأثر از زبان فارسی است و در دستگاه‌های آوایی، واژگانی، نحوی و صرفی می‌توان نفوذ زبان فارسی را ملاحضه کرد. در این مقاله هر دو گونه با هم مد نظر هستند، اما در موقع لزوم به تفاوت‌های بین دو گونه هم اشاره خواهد شد.

منابع مشابه بیشتر ...

586b2dc1a0eb2.PNG

گذشته نقلی و بعید در سُغدی و شباهت آنها با برخی از گویش‌های ایرانی نو

بدرالزمان قریب

گذشته نقلی و بعید در سغدی با ستاک گذشته یا صفت مفعولی فعل اصلی و فعل کمکی –dar «داشتن» ساخته می‌شود (8ar- در سغدی به دلیل تغییر انسدادی‌های واکدار به سایشی است). برای بیان گذشته نقلی متعدی، صورت‌های صرفی حال ساده 8ar- به صفت مفعولی، که در واقع ستاک گذشته است، اضافه می‌شود و برای گذشته بعید متعدی، صورت صرف شده ماضی غیر تام فعل کمکی 8ar- به کار می‌رود. قانون هم‌وزنی مصوت‌ها در زبان سغدی به گونه‌ای است که پایانه صفت مفعولی ستاک‌های سبک در حالت «رایی» حفظ می‌شود، اما در ستاک‌های سنگین می‌افتد. این پایانه u- است که از پایانه ایرانی باستان –am به جا مانده است.

57c534ff5cfe7.PNG

جستاري در دستگاه مطابقه زبان فارسي بر اساس تحليل زبان کتاب «فرار ازمدرسه»

حمید طاهری

بين روساخت نحوي يک اثر يا قطعه زباني با انديشه و طرح ذهني صاحب آن رابطه‌اي تنگاتنگ وجود دارد. ساخت نحوي يک اثر بي‌تاثير ازساخت معنايي آن نيست، به طوري که مي‌توان با دقت و تامل در روساخت تا حدودي به انديشه و نيت آفريننده آن روساخت پي برد. هر طرح ذهني و ساخت معنايي نمي‌تواند در هر قالب و توالي نحوي ظاهر شود و صراحت و رسانگي لازم را داشته باشد و اين حکايت از نظام‌مندي دستگاه زبان دارد. حتي يک دستگاه بسيار جزيي از دستگاه دستوري زبان به نام «مطابقه»(concord) نيز از اين حقيقت مستثنا نيست. به همين دليل است که دستگاه مطابقه موجود در آثار زباني تحت يک الگو و طرح واحد و ثابت تعريف نمي‌شود و هر اثر يا قطعه زباني مي‌تواند دستگاه مطابقه مخصوص به خود داشته باشد. لذا براي زباني مثل زبان فارسي نمي‌توان يک طرح يا الگوي واحد از دستگاه مطابقه ارايه داد. در اين مقاله نويسنده با بررسي دستگاه مطابقه کتاب «فرار از مدرسه» استاد زرين کوب و مقايسه آن با طرح موجود از دستگاه مطابقه زبان فارسي به اين نکته مهم پرداخته است.