گویا کهن‌ترین منبعی که در آن به این ضرب‌المثل اشاره شده، دیوان اثیرالدین اخسیکتی (ص 422) شاعر قرن ششم هجری است. همه می‌دانند که این ضرب‌المثل معروف ریشه در داستان رستم و سهراب دارد و هم در امثال و حکم دهخدا و هم در کتاب‌های مربوط به ریشه تاریخی ضرب‌المثل‌های فارسی به این نکته اشاره شده است. اما آنانی که پایان این داستان را در شاهنامه نیک به یاد دارند می‌دانند که اصلا نوشدارویی به سهراب نرسید که دیر برسد. رستم پس از آنکه پهلوی پور جوان را به خنجر می‌درد، گودرز را نزد کاووس می‌فرستد تا برای درمان زخن سهراب نوشدارو بفرستد، ولی کاووس از این کار سر باز می‌زند و گودرز دست خالی ررهسپار میدانگاه می‌شود و به رستم می‌گوید بهتر است خودت به کاخ کاووس بروی و با درفشان کردن جان تاریک پادشاه، نوشدارو را از او بگیری.

منابع مشابه بیشتر ...

65772db43954d.jpg

حماسه رستم و سهراب

منصور رستگار فسایی

رستم و سهراب یکی از داستان‌های غم انگیز شاهنامه است و داستان مرگ سهراب جوان را به تصویر می‌کشد که بر اثر جنگ با رستم، به دست پدر کشته می‌شود. سهراب پهلوان افسانه‌ای در شاهنامه است که پدرش رستم و مادرش تهمینه دختر شاه سمنگان است. سهراب با سپاه تورانیان به نبرد ایران آمد و در جنگی تن‌به‌تن با رستم کشته شد، درحالی‌که همدیگر را نمی‌شناختند. تراژدی رستم و سهراب، تراژدی بی‌خبری است. کتاب حاضر شامل این عناوین است: فصل اول: حماسه ها، ساختار حماسه، خصوصیات عمده شعر حماسی فصل دوم: مختصات شاهنامه، دوره اساطیری، دوره پهلوانی، دوره تاریخی، حماسه سرایی پس از فردوسی فصل سوم: اسطوره چیست؟ حماسه و تراژدی، حماسه ها و اساطیر بابلی و سومری، حماسه گیل گمش، مهابهاراتا (حماسه ای از هند)، رامایانا، هومر و ایلیاد و اودیسه، انه اید (حماسه ای از روم)، دیگر حماسه های اروپایی، اعراب و حماسه فصل چهارم: سه دیدگاه بر حماسه رستم و سهراب، 1.دیدگاه استاد منوچهر مرتضوی، 2.دیدگاه استاد زرین کوب، 3.دیدگاه استاد مینوی، متن داستان رستم و سهراب.

63f61547b25c9.jpg

سوگنامه سهراب

محمدجعفر یاحقی

داستان رستم و سهراب که از نظر استحکام و ساختار و جوهر انسانی و هنری با بهترین تارژدی های جهان پهلو می زند یکی از داستانهای فرعی شاهنامه است که هرچند در ظاهر کاملا جانبی و منتزع از جریان کلی کتاب به نظر می‌آید، با این حال در به کمال رسانیدن چهره واقعی رستم و کاووس و حتی پهلوانان کم اهمیت تری نظیر گودرز و گیو و طوس و زواره، از اهمیت والایی برخوردار است و به این تعبیر می تواند در متن حماسه ملی ایران جای گیرد. هرچند اصل داستان از یک ساختار کلی جهانی و نمونه مکرر داستان پردازی پیروی می کند و همانند آن در ادبیات کهن بسیاری از ملل جهان هست؛ با این حال تازگی، کشش و کمال این داستان "قولی است که جملگی برآنند" و این امر می تواند بیش از هر چیز به آفرینش هنری و دست مایه شاعری فردوسی بازبسته باشد...

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

58a28e5199034.PNG

رای و رأی

ابوالفضل خطیبی

در متون منظوم و منثور فارسی دو واژه «رای» و «رأی» فراوان به کار رفته‌اند. «رأی» در عربی یعنی «نظر» و «عقیده» و «تدبیر» و «بصیرت» و «مشاوره» و «حکم» و «فتوا»، و همین معنی‌ها وارد زبان فارسی نیز شده است. «رای» نیز معنی‌های متعددی دارد، بدین شرح: «نظر»، «عقیده»، «تدبیر»، «مصلحت»، «قصد» و «آهنگ»، «منظوم» و «مقصود»، «هوش»، «خرد»، «خواست» و «اراده»، «شیوه» و «روش»، «رسم» و «آیین» و «فرمان». «رای»، چنان که در ادامه بحث معلوم خواهد شد، اصالتاً فارسی است، ولی چون «رأی» هم، باز به شرحی که خواهد آمد، بدون همزه تلفظ می‌شده، همیشه به دقت نمی‌توان گفت کدام یک از این معانی فارسی است و کدام عربی.

پژوهش‌ها/پژوهش‌های عمومی ادبی
مقاله
5884697de768c.PNG

«جهش»، واژه‌ای ناشناخته در شاهنامه: پیشنهادی برای تصحیح دو بیت

ابوالفضل خطیبی

در اواخر شاهنامه و در آغاز پادشاهی فرخ‌زاد چنین می‌خوانیم: زجهرم فرخزاد را خواندند بر آن تخت شاهیش بنشاندند چو بر تخت بنشست و کرد آفرین ز نیکی دهش بر جهان آفرین خالقی مطلق در یادداشت‌های شاهنامه در شرح بیت دوم نوشته است: حرف ز (یا به که در پنج دست‌نویس دیگر آمده است) در بیان سبب است. نیکی دهش در شاهنامه بیشتر به معنی خداوند یا صفت او به کار رفته است، ولی در اینجا گویا به معنی «نیکی دادن» است: چون فرخ‌زاد بر تخت نشست و آفریدگار را به سبب نیکی دادن او ستایش کرد. چنان که دکتر خالقی خود یادآور شده‌اند، ترکیب نیکی‌دهش فقط در این بیت، برخلاف کاربردهای آن در بیت‌های دیگر شاهنامه به معنی «نیکی‌دادن» به کار رفته و چنان که آشکار پیداست، معنی داده شده پیچ دارد و گویی با زور از بیت بیرون کشیده شده است.

مشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/پژوهش درباره فردوسی
مقاله