مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه با تأکید بر تفاوتهای زبانی و ملی بیشتردر تلاش بوده است تا تأثیر ادبیات کشوری را بر ادبیات کشوری دیگر در بستری تاریخی بررسی کند. از سوی دیگر، مکتب امریکایی ، با تغییر نگرش به سؤالات اصلی این حوزه کوشیده است دامنه مطالعات را از حوزه ادبیات صرف به دیگر حوزههای فکری بکشاند و مجال بیشتری را برای پژوهشهای سنجشی فراهم آورد. این پژوهش در صدد است تا ضمن بررسی محدودیتهای مکتب فرانسه نشان دهد چگونه با تلفیق معیارهای نقد کهنالگویی و قابلیتهای مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی میتوان دو حوزۀ نقد و ادبیات تطبیقی را ـ اگر بتوان آنها را دو حوزه متفاوت نامید ـ وارد تعاملی کارآمد و سازنده کرد؛ تعاملی که ضمن تلاش برای رفع کاستیهای حوزهای خاص، سعی دارد با استفاده از دامنه شمول بالای مضمون کهنالگو، ادبیات را با دیگر حوزههای تفکر بشری پیوند دهد. این نوع بررسیهای بین رشتهای میتواند از کاستیهای احتمالی پژوهشهای تکساحتی بکاهد و قابلیتهای اَشکال مختلف کهنالگو را در این نوع مطالعات نشان دهد. به منظور ارائه مدلی عملی، مقاله سپس با تمرکز بر کهنالگوی سایه به بررسی تطبیقی بخشی از دو حماسه بیوولف و گیلگمش میپردازد. در پایان نیز کهنالگوی سفر قهرمان به عنوان نمونهای از کهن الگوهای ساختاری به اختصار مورد بحث و نقد قرار میگیرد.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
فرهنگ و تمدن ایران چون خورشیدی تابان پرتو خرد اهورایی خود را در طول هزارههای متمادی، از زمانی که دنیا اولین گامهای خود را در راه زندگی اجتماعی برمیداشت و هنوز در تاریکی جهل و بیقانونی دستوپا میزد، سخاوتمندانه بر سراسر جهان گسترانیده است. این کتاب دربردارنده اهمیت و ارزش زبان و ادب فارسی است و شامل این مطالب میباشد: ادب و ادبیات، آشنایی با فرهنگ و تمدن ایران، فلسفه ایران باستان و زرتشت، زبان فارسی، فردوسی و شاهنامه، علم و تمدن در ایران باستان، و نقش ایرانیان در بنیانگذاری تمدن بزرگ اسلامی.
در سال 1949، جوزف کمبل (1987 - 1904) اسطورهشناس امريکايي، در کتاب قهرمان هزارچهره ديدگاه خود را درباره اسطوره يگانه طرح ميکند: قهرمان به زندگي روزمره و روزمرگي زندگي پشت ميکند؛ سفري مخاطرهآميز را به جان پذيرا ميشود؛ به مقابله با موجودات متخاصم و نيروهاي بازدارنده ميپردازد؛ بر آنها فايق ميآيد و سرانجام در بازگشت، فضل و برکتي را که ره آورد اين سفر خطير است، به يارانش ارزاني ميدارد. در اين الگو، کمبل به شيوه رايج ساختارگرايان، در پي ارائه نمايهاي بنيادين براي کهن الگوي سفر قهرمان است. به همين منظور، شواهد متعدد را از داستانهاي اقوام و ملل مختلف فراهم ميآورد و طرحي جامع را در اين زمينه پيشنهاد ميکند. در مطالعه حاضر، رابطه بين دو حوزه معين در نقد کهن الگويي ـ تصاوير ازلي و کهن الگوي سفر قهرمان ـ در روايت داستان هفت خان رستم از شاهنامه فردوسي بررسي شده و در پايان مزايا و کاستيها اين الگو نقد شده است.
اين مقاله به بررسي 1ـ کانون مشاهده و 2ـ کانون روايت در نظريههاي روايتشناختي در رمان «سختتر شدن اوضاع» ميپردازد. در رويکردهاي روايتشناختي به ايجاد تمايز ميان دو جنبه مختلف زاويه ديد تمايلي نيست. تمايز بين دو مفهوم 1ـ روايت و 2ـ کانون مشاهده قبل از ژرار ژنه، روايتشناس مشهور فرانسوي، مورد توجه قرار گرفته بود، اما اين ژرار ژنه بود که اين تمايز را به صورتي نظاممند مورد بررسي قرار داد. ژنه براي عبارت زاويه ديد اين دو عبارت متمايز را به کار برد که اولي به عمل انتقال کلامي داستان توسط گوينده (راوي در ادبيات داستاني) و دومي به کانوني مربوط ميشود که از طريق آن روايت از نظر مکاني ـ زماني، روانشناختي و ايدئولوژيکي مشاهده ميشود. ژنه معتقد است که در هر دو اثر روايي دو جنبه متمايز زاويه ديد ممکن است از طريق يک فرد واحد و يا همزمان از طريق چندين راوي و مشاهده گر نمود يابد. در اثري روايي مانند «سختتر شدن اوضاع» اثر هنري جيمز، که يکي از آثار برجسته در حوزه ادبيات روايي است، ميتوان جنبههاي مختلف زاويه و ديد و کانون مشاهده را بررسي کرد. بنابراين در اين پژوهش دو جنبه متمايز زاويه ديد که ذکر آنها رفت، مورد بررسي قرار ميگيرد و به اهميت هر يک از اين جنبهها در برخي از آثار برتر ادبيات داستاني اشاره ميشود.