این پژوهش نقد تقابلها و تنشهایی است که در سفرنامههای زنان غربی به چشم میخورد. ژانر سفرنامه نویسی اغلب در حاشیه پژوهشهای ادبی بوده و در این میان، سفرنامههای زنان به لبههای بیرونی این حاشیه زانده شده است؛ زیرا در جوامع مردسالار، ادبیات زنان از جایگاهی که ادبیات مردان از آن برخوردارند، بیشتر اوقات محروم بوده است. زنان غربی که در تقابل گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی جایگاهی نااستوار و نامطمئن داشتند، تنشها و تعملاتی را در متون خود به تصویر میکشند که اغلب در متون سفرنامههای مردان غربی به چشم نمیخورد. ردپای این تنشها را میتوان در تصویرهایی که سیاحان زن غربی از شرق ارائه میدهند دنبال کرد و نقش آنها را در شکلگیری هویت و جایگاه زنان انگلیسی در گیرودار تضاد بین گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی در قرن نوزده بررسی کرد.
اسپاروی به تصور اینکه یکی از شاگردان مستعدش ممکن است روزی به مقام های عالی سیاسی در ایران دست باید از همان ابتدا به پرورش استعداد او در راستای منافع کشور خود میپردازد و سعی میکند به او بقبولاند که خیر و صلاح جهان به خیر و سعادت نژاد آنگلو ساکسن بستگی دارد. مؤلف از رسم “مداخل” در ایران، این عرف ناشایست عصر بی خبری به وضوح و اجمال سخن میگوید و زنجیره آن را از شاه تا رعیت بازگو میکند و وضع فروش مشاغل مهم دولتی را یکی از عوامل خرابی ملک و ملت میشمارد. اسپاروی از مشهوراتی که دیگر سیاحان شرح دادهاند، دوری گزیده و آنچه بیان نموده تا حد زیاد بدیع و تازه است. او تنها به شرح وقایع بسنده نمیکند بلکه با ایجاز پر معنی به تحلیل رویدادها میپردازد و برخلاف بعضی از سیاحان به تحسین شیوه زندگی و مشی زن ایرانی میپردازد و او را محور زندگی خانواده میداند که تنها امید و آرزوی خود را در خوشبختی خانوادهاش جستجو میکند. نقش چادر را در زندگی اجتماعی زن ایرانی واجد اهمیت بسیار دانسته و آن را ته بند اسارت، بلکه نشان آزادی و مجوزی برای ورود او و شرکت او در فعالیتهای اجتماعی میشمارد و به ذکر مثالهای چندی از شرکت زنان در اعتراض های اجتماعی میپردازد و از این طریق به تحسین زیبایی طبیعی فوق العاده زن ایرانی مینشیند.
کتاب مأموریت ادبی از خوانسار تا شیراز در اصل سفرنامه ای در زمینه دومین کنگره دبیران زبان و ادبیات فارسی کشور است که به مدت یک هفته در مرداد ماه سال 1347 و در شهر شیراز منعقد گردید. این سفرنامه که به قلم دکتر محمد حسین تسبیحی به نگارش درآمده، نخستین بار به مدت یک سال در روزنامه فردا و به صورت گفتارهایی مسلسل به چاپ رسید و در حقیقت این کتاب چاپ دوم مأموریت ادبی است. تسبیحی در سال 1347 از ریاست وقت ادارا آموزش و پرورش خوانسار جناب آقای حاج فضل الله ملکی مأموریت پیدا کرد که در این کنگره شرکت بنماید. ایشان که پس از یک سفر به تهران و گلپایگان موافقت ضمنی خود را اعلام نموده بود، سرانجام عازم این شهر گردید. ایشان در طی مسیر در شهرهایی چون شهرضا توقف نموده و توصیفات ادبی خوبی از این شهر ارائه کرده است. سپس به هر نقطه یا شهری نیز که می رسیده به توصیف آنجا پرداخته تا به شیراز رسید. وی نه تنها توصیف جامعی از چگونگی برگزاری کنگره و حتی سخنرانی های آن پرداخته، بلکه توصیفات زیبا و ادبی واری نیز از آثار مهم تاریخی و مذهبی این شهر چون آرامگاه حافظ و سعدی، شاهچراغ (ع)، تخت جمشید و ... ارائه کرده است. بدین سبب تهیه این کتاب و خواندن آن برای حتی شده پاره ای ساعت خالی از لطف نیست.
قهرمان با تصاویری که از آنان ارائه میشود به قهرمان بدل میشوند. در این پزوهش، با رویکردی بینارشتهای و با توجه به نظریههای پسااستعماری، تصاویری را که در رسانههای واژگانی و تصویری قرن بیستم از قهرمان/ سرباز انگلیسی در شرق ارائه شده است، بررسی میکنیم. تامس ادوارد لارنس در فیلم لارنس عربستان به کارگردانی دیوید لین به یک شوالیه قهرمان تبدیل میشود؛ اما شوالیهای از جنس دنکیشوت. این قهرمان با قهرمانهای روزگار ملکه ویکتوریا متفاوت است. اگر در تصاویر ارائه شده از قهرمان/ سربازهای انگلیسی در ادبیات و رسانههای روزگار ملکه ویکتوریا هرگونه اشتراک و شباهت بین خود و دیگری انکار میشود، در تصاویری که در قرن بیستم از لارنس ارائه میشود، تعاملی دوسویه و پیچیده بین فرودست و بالادست به چشم میخورد: لارنس، در عین حفظ تفاوتها، از نیرو و سرزندگی اعراب الهام میگیرد و تا حدودی با آنان در میآمیزد. روند رشد شخصیت قهرمان/ سرباز در این پژوهش بررسی خواهد شد.
پس از چندین دهه کمتوجهی به ادبیات تطبیقی در ایران پس از فوت فاطمه سیاح(1342)، از اواسط دهه 1380 به بعد موج جدیدی در رویکرد به ادبیات تطبیقی در فضای دانشگاهی و علمی ایران به وجود آمد. برنامهای آموزشی با گرایش ادبیات تطبیقی در گروههای زبان و ادبیات فارسی برخی از دانشگاهها آغاز شد؛ چندین نشریه علمی جدید با عنوان کلی ادبیات تطبیقی انتشار یافت؛ انجمن ادبیات تطبیقی ایران به همت تنی چند از استادان و علاقهمندان این رشته راهاندازی شد؛ همایشهای ادبیات تطبیقی متعددی که به همت استادانی مانند دکتر ایلمیرا دادور در دانشگاه تهران آغاز شده بود، با تلاش و پشتکار سایر دانشگاههای کشور، ادامه یافت.