پس از چندین دهه کمتوجهی به ادبیات تطبیقی در ایران پس از فوت فاطمه سیاح(1342)، از اواسط دهه 1380 به بعد موج جدیدی در رویکرد به ادبیات تطبیقی در فضای دانشگاهی و علمی ایران به وجود آمد. برنامهای آموزشی با گرایش ادبیات تطبیقی در گروههای زبان و ادبیات فارسی برخی از دانشگاهها آغاز شد؛ چندین نشریه علمی جدید با عنوان کلی ادبیات تطبیقی انتشار یافت؛ انجمن ادبیات تطبیقی ایران به همت تنی چند از استادان و علاقهمندان این رشته راهاندازی شد؛ همایشهای ادبیات تطبیقی متعددی که به همت استادانی مانند دکتر ایلمیرا دادور در دانشگاه تهران آغاز شده بود، با تلاش و پشتکار سایر دانشگاههای کشور، ادامه یافت.
فرهنگ و تمدن ایران چون خورشیدی تابان پرتو خرد اهورایی خود را در طول هزارههای متمادی، از زمانی که دنیا اولین گامهای خود را در راه زندگی اجتماعی برمیداشت و هنوز در تاریکی جهل و بیقانونی دستوپا میزد، سخاوتمندانه بر سراسر جهان گسترانیده است. این کتاب دربردارنده اهمیت و ارزش زبان و ادب فارسی است و شامل این مطالب میباشد: ادب و ادبیات، آشنایی با فرهنگ و تمدن ایران، فلسفه ایران باستان و زرتشت، زبان فارسی، فردوسی و شاهنامه، علم و تمدن در ایران باستان، و نقش ایرانیان در بنیانگذاری تمدن بزرگ اسلامی.
کتاب کیمیاخاتون رمانی است تاریخی دربارهی دخترخواندهی مولانا شاعر بزرگ ایرانی، دختری که میتوان گفت داستان زندگی اش در روایتهای تاریخ گم شده و سعیده قدس نویسندهی رمان با نگرشی متفاوت داستان زنان شبستان مولانا را نیز در این رمان به تصویر کشیده است.
این پژوهش نقد تقابلها و تنشهایی است که در سفرنامههای زنان غربی به چشم میخورد. ژانر سفرنامه نویسی اغلب در حاشیه پژوهشهای ادبی بوده و در این میان، سفرنامههای زنان به لبههای بیرونی این حاشیه زانده شده است؛ زیرا در جوامع مردسالار، ادبیات زنان از جایگاهی که ادبیات مردان از آن برخوردارند، بیشتر اوقات محروم بوده است. زنان غربی که در تقابل گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی جایگاهی نااستوار و نامطمئن داشتند، تنشها و تعملاتی را در متون خود به تصویر میکشند که اغلب در متون سفرنامههای مردان غربی به چشم نمیخورد. ردپای این تنشها را میتوان در تصویرهایی که سیاحان زن غربی از شرق ارائه میدهند دنبال کرد و نقش آنها را در شکلگیری هویت و جایگاه زنان انگلیسی در گیرودار تضاد بین گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی در قرن نوزده بررسی کرد.
سابقه رشته ادبیات تطبیقی در ایران بسیار کوتاه است. چندین دهه است که این دانش بینرشتهای مورد غفلت نهادها و مراکز ادبی و پژوهشی کشور قرار گرفته است. حتی میتوان گفت این رشته هیچگاه با توجه به اصول نظری و روش تحقیق مشخص در ایران راهاندازی نشده است. درک عوام و در بسیاری موارد حتی خواص از ادبیات تطبیقی این است که این رشته به مقایسه ادبیات ملل مختلف میپردازد تا تأثیریذیری نویسندگان فرهنگهای مختلف را از یکدیگر نشان دهد یا تشابهات بین آنها را کشف کند. نتیجه چنین تصور غلطی از ادبیات تطبیقی باعث شده است تا پژوهشگران ادبیات ملی برای ورود به این رشته خود را بینیاز از دانستن نظریهها و روش تحقیق این عرصه بدانند و سرانجام، پژوهشهایی کممایه به نام ادبیات تطبیقی منتشر شود.