سروری در فرهنگ خود کلمه «کشخر» را به معنی «اقلیم»، «یکی از اقسام هفتگانه ربع مسکون» آورده است. فرهنگ رشیدی ذیل مدخل «کشور» به معنی «اقلیم» آورده: «و کشخر به ضم کاف و فتح خاء نیز گویند». مؤلف برهان قاطع نیز همین مطلب را نقل کرده و محمد معین در حاشیه مربوط به کلمه نوشته است: «ظاهرا مصحف کشور است». محمد دبیرسیاقی نیز مطلب معین را در حاشیه این کلمه در مجمعالفرس سروری نقل کرده است. در سندبادنامه ظهیری این کلمه با تفاوتی در املا، در جمله زیر نیز دیده میشود: «بقا باد پادشاه دادگر و خسرو هفت کشخور را در دادفرمایی و مملکتآرایی». در چاپ دیگری از سندبادنامه، که براساس سه نسخه تصحیح شده است، ضبط چاپ آتش به حاشیه برده شده و ضبط نسخه تاشکند که «کشور» است در متن قرار گرفته است. مصحح این چاپ به ضبط نسخه از میر شارهای نکرده است.
«عامرینامه» کتابی است مشتمل بر هجده مقاله از استادان و بزرگان و نویسندگان در تجلیل از استاد علیمحمد عامری. یکی از مقالات این کتاب، همین نوشتار است. در این نوشتار نویسنده «اگر» و ترکیبهای آن را در گلستان سعدی بررسی کرده است.
میرزا باقرخان مدیر الاطباء (1265-1312 شمسی) معروف به حکیم صبوری شاعر و پزشک ایرانی بود. میرزا باقرخان برای ادامه تحصیل از رشت به تهران رفت و به تحصیل حکمت، کلام و طب پرداخت و پس از آن حدود 14 سال در مصر، بیروت و پاریس زندگی کرد. در سال ۱۳۳۰ و حدود دو دهه پس از درگذشت حکیم صبوری، هادی جلوه در مجله یغما مقاله ای در رابطه با این شاعر نوشت که مورد توجه علاقه مندان ادبیات گیلان قرار گرفت و زمینه ساز گردآوری و انتشار دیوان اشعار حکیم گردید. کتاب حاضر با پیشگفتاری از ابراهیم پورداود و محمد معین و مقدمه هادی جلوه در خصوص حکیم صبوری رشتی آغاز می شود و مشتمل بر غزلیات و قصاید میرزا باقرخان با شرح بعضی لغات است. این کتاب که تاریخچه تاسیس کتابخانه ملی رشت به آن ضمیمه شده، در سال 1334 توسط جمعیت نشر فرهنگ گیلان در اختیار علاقمندان قرار گرفت.
«لُغَتِ فُرس» یا فرهنگ اسدی نام واژهنامه مهم و قدیمی است که اسدی طوسی شاعر سرشناس سده پنجم هجری آن را تألیف کردهاست. اسدی در این کتاب برای شرح غالب لغات، شاهد یا شواهدی از شاعران میآورد. ترتیب واژههای این واژهنامه بر پایه حرف آخر آنها است. اسدی همانگونه که خود گفته، این کتاب را برای آن نوشت تا شاعران و نویسندگان پارسیزبان سرزمینهای غربی ایران که با برخی از واژههای بهکاررفته در خراسان و فرارود آشنایی نداشتند بتوانند مشکلات لغوی خود را به یاری این کتاب رفع کنند. این کتاب کهنترین لغتنامه فارسی است که در قرن پنجم قمری تألیف گردیده است. آنچه درباره این کتاب قابل توجه است، این است که دستهبندی لغات در این کتاب به شیوهای است که نشان میدهد هدف از تألیف آن راهنمایی شاعران بوده تا اگر در قافیه شعر محتاج کلمهای شدند و معنی آن را ندانستند، در این کتاب بیابند و استفاده نمایند.
این رساله بحثی در باب کهنترین کتاب درباره ترجمه مصادر عربی به فارسی است. مؤلف این کتاب ابوبکر محمد بن عبدالله بُستی است و چنانکه در بخش اول رساله گفته شده، هیچیک از منابع مربوط به تراجم دانشمندان قدیم از مؤلف این کتاب و اثر او ذکری نکردهاند، اما زبان کتاب نشان میدهد که کتاب در نقطهای نزدیک به محل تألیف قرآن قدس، مصادر اللغه، مهذّب الاسماء و تاریخ سیستان نوشته شده است. بنابراین بُستی که مؤلف به آن منسوب است، همان بُستِ میان سیستان و غزنین در شرق قندهار است که بعد از تخریب آن به دست تیمور، متروک شد و شهر لشکرگاهِ کنونی در کنار آن ساخته شده است. نسخه منحصربهفرد و کهن کتاب در کتابخانه خدابخش پَتنه (هندوستان) نگهداری میشود و متأسفانه به علت آبدیدگی متن، در بعضی از قسمتها ناخواناست. عنوان کتاب و نام مؤلف در نسخه بدین صورت آمده است: کتاب المصادر علی حروف المعجم، تألیف الشیخ ابی بکر محمد بن عبدالله بن عبدالعزیز البستی.