تازهگویی چیست؟ چگونه رشد کرد و کی به انجام رسید؟ سوالهایی که به پاسخ قطی و قانعکننده آنها دست نمییابیم. عبدالباقی نهاوندی، نویسنده مآثر رحیمی، در کتاب خود دهها بار به ذکر تازهگویی پرداخته ولی مطرح نکرده است که اصل آن چیست؟ شبلی نعمانی، نویسنده بلند آوازه شبهقاره در کتاب معروف شعرالعجم مینویسد: «پس از بابا فغانی طرز خاصی به وجود آمد. عبدالباقی رحیمی که اصلش از ایران است، آن را به تازهگویی تعبیر میکند و قبول دارد که موجد و مخترع آن حکیم ابوالفتح گیلانی بوده است». به گفته خود عبدالباقی نهاوندی: «مستعدان و شعر سنجان این زمان را اعتقاد این است که تازهگویی که در این زمان در میانه شعراء مستحسن است و شیخ فیضی و مولانا عرفی شیرازی و غیره به آن روش حرف ردهاند، به اشاره و تعلیم ایشان (حکیم ابوالفتح گیلانی) بوده است.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
رستم و اسفندیار برجستهترین، نیکترین و مهمترین پهلوانان شاهنامهاند؛ از اینرو برخورد این دو یل از وزن و حساسیت خاصی برخوردار است. اسفندیار شاهزادهای جوان است، با چشم به تختی که شایستگی آن را دارد. او برخلاف گشتاسب، نه یک موجود آزمند و متزلزل و فریبکار، بلکه دلاور شکستناپذیر و مقدسی اس تکه برای نیکترین دینها و اندیشهها شمشیر زده است. رستم در مقابل او، پهلوان قرون و ابرمردی است که تبلور تکاپو و رنج مردانه یک تبار است. در این کتاب افزون بر مقدمه، سه مقاله پیرامون رستم و اسفندیار و همچنین متن آن از روی نسخه شاهنامه چاپ مسکو آمده است.
این کتاب جزئی از تاریخ ادبیات فارسی در هند میباشد. در این کتاب سرگرمیهای علمی و پیشرفتهای فکری هندوان منعکس شاده و همچنین روش حکومت مترقی که مغولها با کمال سعه صدر به کار میبردند، آشکار گشته است؛ زیرا در سایه الطاف و توجهات آنها بود که هندوها فرصت یافتند به ابراز و اظهار کارهای نمایان و برجسته علمی بپردازند و نیروهای خوابیدهشان بیدار و روح تازهای در زندگیشان دمیده شود. در فصلهای اول و دوم این کتاب درباره وضعیت هند در دوره قبل از مغول و هنگام حکومت اکبرشاه بیان شده و سپس به ادبیات هندوان پرداخته شده است.
«مجالس النفائس» یکی از معتبرترین و تأثیرگذارترین تذکرههای شاعران است که فخری هروی چند سال پس از تألیف آن را با عنوان «لطایفنامه» ترجمه کرد و بعد از او چهار نفر دیگر نیز به ترجمۀ آن اهتمام ورزیدند. «لطایفنامه» عنوان نخستین ترجمه فارسی «مجالس النفایس» است که معلوم نیست هروی آن را در چه سالی شروع و تمام کرده، اما تاریخ ترجمه بر اساس قراین موجود باید بین 17 رمضان 928 و اواخر جمادل الاول 929 قمری باشد؛ زیرا مترجم از یکسو در دیباچه ترجمۀ خود شاه اسماعیل صفوی و پسرش ساممیرزا و درمشخان شاملو حاکم هرات را ستایش کرده و اثرش را به خواجه حبیبالله ساوجی وزیر درمشخان اهدا کرده است و از دیگرسو مترجم خاتمه ترجمه را به امیر شاه اسماعیل صفوی اختصاص داده و طوری به توصیف او پرداخته که ظاهراً زمان اتمام ترجمه در قید حیات بوده است؛ بنابراین ترجمه فخری باید پیش از قتل این امیر در اواخر جمادی الاول 929 قمری به پایان رسیده باشد.