از سالها پیش، «هفت خوان» را به همین صورت یعنی با «و او معدوله» یاد گرفتهام و باور داشتهام؛ و هرگاه که لازم شده به همین شیوه، نوشتهام. اخیراً در جایی آن را به صورت «هفت خان» دیدم. این دوگانگی، کنجکاوی مرا برانگیخت و نخست به دو نسخه معتبر شاهنامه، یعنی نسخه چاپ مسکو و نسخه ژول مول که در اختیار داشتم، مراجعه نمودم. در اولی یعنی نسخه چاپ مسکو، هیچ ذکری از هفت خوان یا هفت خان ندیدم و کل داستان، با عنوان «پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران» نوشته شده است، در نسخه ژول مول با واو معدوله و به صورت هفت خوان، یعنی همان طور که موافق پسند نگارنده است، چاپ شده بود. از روی تحقیق و تفحص، مطلب را با یکی از صاحبنظران که پیشتر، افتخار شاگردی او را داشتهام، در میان نهادم. وی ضمن بحث درباره نظریههای مختلف، گفت که از آنجا که یکی از معانی «خان»، نام عقبهیی بوده و کلمه خان، بعداً به معنای عقبه و پیچ، هم متداول گردیده است.
این مجموعه شامل تمام شاهنامه است که برای راحتی خوانندگان جوان که به تاریخ و تمدن کشور خود علاقه دارند و می خواهند با شاهنامه آشنا شوند، به نثر ساده برگردانده شده و در سه بخش شامل: 1. بخش اساطیر 2. بخش پهلوانی 3. بخش تاریخی تنظیم شده است. بخش اساطیر از پادشاهی کیومرث شروع شده و تا مرگ فریدون ادامه دارد. بخش پهلوانی از پادشاهی منوچهر و ظهور خاندان سام شروع می شود و تا مرگ رستم و فرزندش فرامرز ادامه دارد و بخش تاریخی که با پادشاهی بهمن فرزند اسفندیار شروع شده تا مرگ یزدگرد و تسلط عربها بر ایران ادامه می یابد.
رستم و سهراب یکی از داستانهای غم انگیز شاهنامه است و داستان مرگ سهراب جوان را به تصویر میکشد که بر اثر جنگ با رستم، به دست پدر کشته میشود. سهراب پهلوان افسانهای در شاهنامه است که پدرش رستم و مادرش تهمینه دختر شاه سمنگان است. سهراب با سپاه تورانیان به نبرد ایران آمد و در جنگی تنبهتن با رستم کشته شد، درحالیکه همدیگر را نمیشناختند. تراژدی رستم و سهراب، تراژدی بیخبری است. کتاب حاضر شامل این عناوین است: فصل اول: حماسه ها، ساختار حماسه، خصوصیات عمده شعر حماسی فصل دوم: مختصات شاهنامه، دوره اساطیری، دوره پهلوانی، دوره تاریخی، حماسه سرایی پس از فردوسی فصل سوم: اسطوره چیست؟ حماسه و تراژدی، حماسه ها و اساطیر بابلی و سومری، حماسه گیل گمش، مهابهاراتا (حماسه ای از هند)، رامایانا، هومر و ایلیاد و اودیسه، انه اید (حماسه ای از روم)، دیگر حماسه های اروپایی، اعراب و حماسه فصل چهارم: سه دیدگاه بر حماسه رستم و سهراب، 1.دیدگاه استاد منوچهر مرتضوی، 2.دیدگاه استاد زرین کوب، 3.دیدگاه استاد مینوی، متن داستان رستم و سهراب.
آفتاب شمس، نه تنها بر دیوان کبیر پرتو افکنده است، بلکه در مثنوی هم، کانونهای نور و نار ایجا کرده است. هر جا که بویی از شمس به مشام میرسد سخنان مولوی، عشق صرف و شورمحض میشود و به قول دکتر یوسفی «طرفگی» خاص مییابد. مولوی طالب خاموشی است و قایفهپردازی را حجاب میداند؛ ولی با خواندن دیوان شمس و مثنوی به این باور میرسیم که هیچکس به اندازه مولوی برای شرح عشق از کلام، آن هم کلام آتشین، بهره نگرفته است و هیچکس به اندازه او با آگاهی و تسلط، از فن شگرف قافیهپردازی و هنر بیبدیل موسیقی، با به کار گرفتن قافیهها، ردیفها و تکرارهای زیباف قافیهاندیشی و حوزه موسیقایی سخن را گسترش نداده است. شعر مولانا جویبار زلالی است که بیگمان از عالم دیگر سرچشمه میگیرد و در این که مولوی به خود شعر نمیگوید جای هیچ بحث و انکار نیست.
اگرچه تحقیقات راجع به شعر رودکی و مضامین آن در زبانهای اروپایی، بهویژه انگلیسی، آنگونه که شایسته اوست انجام نگرفته، بعضاً مواردی دیده میشود که درخور توجه و تحسین است. این مقاله با درنظر داشتن این موضوع، به بررسی تطبیقی پژوهشهای خاورشناسان انگلیسی و آمریکایی پرداخته است. اولین اثر دایرهالمعارف بریتانیکاست که در آن به برجستهترین نکات شخصیتی، شعری و نیز مهمترین حوادث زندگی شاعر اشاره شده است. خاورشناسی بهنام ت.ای.کل بروک در مقاله «اسامی خاص مسلمانان» به معرفی کوتاه رودکی و نکات مهم زندگیاش پرداخته است. ف.ف. آربثنات دیگر محقق انگلیسی است که در کتاب خود باعنوان تمثالهای ایرانی درباره رودکی سخن گفته و به ذکر نکات برجسته بهصورت کلی بسنده کرده است. نویسندهای که در این خصوص به دیگران فضل تقدم دارد، چارلز. جی. پیکرینگ است که در مقالة «پاسر ایرانی» بهطور مفصل به رودکی پرداخته و او را با جفری چاسر، شاعر نامدار انگلیسی، مقایسه کرده است. ادوارد براون نیز در کتاب مشهور خود، تاریخ ادبیات ایران، در مواردی چند از رودکی سخن گفته است. ویلیم جکسون، روبن لوی، دنیسن راس و آرتور جان آربری از دیگر خاوشناسان برجستهای هستند که به شرح حال رودکی و اشعار او پرداختهاند که آثار مذکور در این مقاله بهطور مبسوط بررسی شده است