از میدان بهارستان وارد خیابان صفی علیشاه شدم تا در کمرکش آن به دفتر مجله «خوشه» برسم که حدود نیمساعت پیش با شاملو قرار ملاقات درباره امر مهمی گذاشته بودم. در این پیادهروی ده دقیقهای وقایع ماههای اخیر را مرور میکردم؛ در آغاز زمستان، زمستان سال 1346، رادیوی دولتی اعلام کرد که به زودی «کنگره ملی نویسندگان ایران» در حضور علیاحضرت شهبانو تشکیل میود. از این تاریخ اتفاقاتی که طی دو ماه تا اول اسفند همان سال افتاد، نخستین گامهای خفیفی بود که به تشکیل کانون نویسندگان ایران میانجامید. این اتفاقات را من پیش از این در کتاب خودم «سرگذشت کانون نویسندگان ایران» به نحوی نسبتا مشروح توضیح دادهام.
نگارنده در این کتابچه، ضمن روایت خاطرهای، علاقه خود را نسبت به زبان اسپرانتو بیان میکند و در انتها اشعاری در توصیف این زبان به نظم در میآورد .
موضوعاتی که در این کتاب درباره انها گفتگو شده است تماما به استناد آیات قرآن و اخبار و احادیث است. قسمت اول راجع به اخلاقیات است. چون راستگویی و فروتنی و رازداری و مهمان نوازی و کمک به مومنین و توکل به خدا و غناء نفس و رضا و تسلیم و صبر و یقین و مذمت دروغگویی و غیبت و بهتان و تکبر و زنا و حسد و نظیر آن. قسمت دوم مجازات کیفری و اجرای عدالت از طرف دادگاه عادلانه مستقر در این دنیا و کیفر اعمال اشخاص متخلف و تنبیه و تنبه دیگران است. مولف سعی نموده به زبانی ساده و انشائی روان حکایات اخلاقی را بر صفحه کتاب آورد. حکایات منقول شامل یک دنیا خلوص، اخلاق، تنبه، تنبیه، عبرت، پند، نصیحت و اندرز است و خواننده را بیش از پیش به برابری و برادری و رافت و مهربانی و مبانی دینی و اخلاقی و ذات واجب الوجود و جهان هستی و مکافات عمل واقف و معتقد می نماید...
این کتاب حاصل سالها گردآوری اسناد و تحقیق و حضور سپانلو است در نهادی که آن را پایاترین، مؤثرترین و پربارترین نهاد فرهنگی ایران میدانند. تاریخ کانون نویسندگان ایران بخش برجستهای از تاریخ روشنفکری ایران و بخش مهمی از تایخ معاصر کشور ماست و هم از اینرو که پژوهشها و خاطرات در این زمینه از اقبال گسترده علاقمندان به تاریخ و مباحث فرهنگی و اجتماعی و سیاسی برخوردار است. فصل اول حیات کانون نویسندگان ایران را از تولد این نهاد در سال 1326 تا 1329 پی گرفته و فصل دوم با عناوینی چون اتحادیه تضادها، شبهای انستیتو، کانون در انقلاب و ... سرنوشت کانون را در سالهای انقلاب دنبال کرده است. فصل آخر کتاب به تاریخ جمع مشورتی کانون نویسندگان اختصاص یافته و حوادث سالهای اخیر را بازگو کرده است.
انقلاب مشروطیت ایران فرهنگ و ادبیات ویژه خویش را آفرید. این یکی از سه جنبش مهم سیاسی ترایخ ایران به شمار میرود که آفریننده سرفصلهای ادبی بوده است؛ اما اگر فرهنگ و ادبیات بازتابی از تحولات اجتماعی است، به نوبه خود بانی و مقوم تحولات اجتماعی نیز میتواند باشد و در مواردی حتی به شکل طلایه جنبشها درمیآید تا آنجا که تشخیص این امر که میان فرهنگ و تحولات اجتماعی کدام علت است و کدام معلول، از نظرگاه تاریخ دشواریها دارد. در این کتاب به چهار شاعر جنبش مشروطیت یعنی عارف قزوینی، میرزاده عشقی، ملکالشعرای بهار و فرخی یزدی پرداخته شده و شعر و زندگی آنان مورد بررسی قرار گرفته است.