نگاه ساختاری به آثار ادبی به سبب بررسی عناصر درونمتنی و کشف الگوی پیوند آنها، زمینههای دریافت شایستهتر از ماهیت ادبیات را فراهم میآورد و با ارائه شگردهای خلق آثار برتر ادبی میتواند به گسترش الگوهای پردازش اثر ادبی کمک کند. گروهی از منتقدان ساختارگرا به فرمهای روایی و بررسی عناصر داستان و قوانین ترکیب آنها پرداختهاند. از جمله «تزوتان تودوروف»، «کلود برمون» و «گریماس» با ابداع نظامهای مبتنی بر نمایش شکلوارهای برای روایت، هر یک طرحی بر پایه چگونگی روابط بین کوچکترین واحدها پیشنهاد میکنند. در پژوهش حاضر طرح داستان کیومرث (از شاهنامه فردوسی) به عنوان یکی از اجزاء تشکیلدهنده آن، بر اساس الگوهای این ساختارگرایان، بررسی و تحلیل شده است. هدف این پژوهش شناساندن هر چه بهتر نظریات تودوروف، برمون و گریماس و بررسی میزان انطباق داستانی از شاهنامه با پژوهشهای آنان و تحلیل ساختار آن داستان بر پایه آن نظریات است. روش تحقیق کتابخانهای و تحلیلی است و نشان میدهد که ساختار روایی داستان کیومرث با نظریات ساختارگرایان مورد بحث منطبق است.
این مجموعه شامل تمام شاهنامه است که برای راحتی خوانندگان جوان که به تاریخ و تمدن کشور خود علاقه دارند و می خواهند با شاهنامه آشنا شوند، به نثر ساده برگردانده شده و در سه بخش شامل: 1. بخش اساطیر 2. بخش پهلوانی 3. بخش تاریخی تنظیم شده است. بخش اساطیر از پادشاهی کیومرث شروع شده و تا مرگ فریدون ادامه دارد. بخش پهلوانی از پادشاهی منوچهر و ظهور خاندان سام شروع می شود و تا مرگ رستم و فرزندش فرامرز ادامه دارد و بخش تاریخی که با پادشاهی بهمن فرزند اسفندیار شروع شده تا مرگ یزدگرد و تسلط عربها بر ایران ادامه می یابد.
کتاب «چرا ادبیات» اثر برجسته دیگری از ماریو بارگاس یوسا است که از متن انگلیسی با فارسی ترجمه شده است. در این کتاب که بخش اول آن درباره اهمیت ادبیات است، یوسا به این پرسش پاسخ میدهد که واقعا «چرا ادبیات؟» چرا خواندن رمان و داستان تا این اندازه اهمیت دارد و همه بزرگان آن را توصیه میکنند؟ این کتاب، که عنوان آن از مقاله نخست کتاب گرفته شده است، شامل دو مقاله و یک سخنرانی است که عنوانهای آن چنین است: چرا ادبیات، فرهنگ آزادی، امریکای لاتین: افسانه ـ واقعیت.
شعر معمولا حاصل تجربهها و يافتههاي شاعر است. بسياري از اين تجربهها و يافتهها تنها به ياري يكي از حواس به دست نيامده است. شاعر براي بيان كردن و انتقالدادن اينگونه موارد نيازمند آن است كه حواس گوناگون مخاطب را همزمان تحت تاثير قرار دهد. يكي از راههاي اين كار حسآميزي است. اين ارايه گاه از راه به كار بردن واژگان و تعبيرات مربوط به حسي درباره حس ديگراست؛ همچنين ممكن است با استفاده از معاني ايهامي يك واژه دو يا چند حس را به طور همزمان تحت تاثير قراردهد. كاربرد حسآميزي در ادبيات غرب گاه بر اثر نظريه ارتباطها يا عقيده به پيوندي نهاني ميان پنج حس است. اين نظريه ميتواند با نظر مولانا درباره حواس قابل مقايسه باشد. گاهي ديگر حسآميزي حاصل حالت سينستزي در شاعر است. حالتي كه احتمالا شاعراني چون رمبو و ويكتور هوگو تجربه كردهاند. حسآميزي در ادب كهن فارسي نمونههاي محدودي داشته است. بسامد آن در سبك هندي افزايش يافته و در شعر معاصر رواج كامل پيدا كرده است. سير اين تحول در مقاله حاضر بررسي شده است.
گریماس و دیگر معناشناسان مکتب پاریس بر این باورند که واقعیت، همواره گریزنده است و عوامل بیرونی دخیل در پدید آمدن روایت و ریشههای واقعی آن همواره مبهماند. بر این اساس روایت، گونهای شبیهسازی از واقعیت یا شبه واقعیت است. گروهی از منتقدان ساختارگرا به فرمهای روایی و بررسی عناصر داستان و قوانین ترکیب آنها پرداختهاند. از جمله «گریماس» با ابداع نظامی مبتنی بر نمایش شکل وارهای برای روایت، طرحی، بر مبنای چگونگی روابط بین کوچکترین واحدها، پیشنهاد میکند. در پژوهش حاضر در پی پاسخ دادن به این سؤال هستیم که آیا تطابقی بین ساختار داستان از خم چمبر با الگوی گریماس وجود دارد یا خیر؟ بنابراین طرح داستان از خم چمبر به عنوان یکی از اجزاء تشکیل دهنده آن، بر اساس الگوی این ساختارگرا، بررسی و تحلیل شده است. ضرورت و هدف این پژوهش شناساندن هر چه بهتر نظریه گریماس و بررسی میزان انطباق داستانی با پژوهش او و تحلیل ساختار آن داستان بر پایه آن نظریه است. روش تحقیق، تحلیلی است و نشان میدهد که ساختار روایی داستان با نظریه گریماس منطبق است.