830
نویسنده
3
موضوع
625
منبع
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی(زاده ۳۱۹ خورشیدی، ۳۲۹ هجری قمری-درگذشته پیش از ۳۹۷ خورشیدی، ۴۱۱ هجری قمری در توس خراسان)، سخن‌سرای نامی ایران و سراینده ی شاهنامه، حماسه ی ملی ایران است. فردوسی را بزرگ‌ترین سراینده ی پارسی‌گو دانسته‌اند. زایش و نام و نشان: کنیه وی ابوالقاسم و تخلصش فردوسی است. در منابع مختلف و در مقدمه برخی نسخه‌های خطی شاهنامه وی خود را با نام منصور یا حسن معرفی کرده است. معتبرترین نام این شاعر ایرانی ابوالقاسم فردوسی توسی است. اینکه چرا شاعر تخلص فردوسی را برای خود انتخاب کرده است مشخص نیست امکان دارد این موضوع به دیدار وی با سلطان محمد غزنوی بازگردد. گویا سلطان محمود چنین لقبی به فردوسی داده و منطور وی مردی که از بهشت آمده، بوده است. بر پایه ی دیدگاه بیشتر پژوهشگران امروزی، فردوسی در سال۳۲۹ هجری قمری برابر با۳۱۹ خورشیدی(۹۴۰ میلادی) در روستای پاژ در شهرستان توس(طوس) در خراسان دیده به جهان گشود. سال زایش فردوسی در۳۲۹ هجری قمری از آنجا دریافته شده‌است که در یکی از سروده‌های فردوسی می‌توان زمان چیرگی سلطان محمود غزنوی بر ایران در سال۳۸۷ هجری قمری(برابر با۳۷۵ خورشیدی) را دریافت کرد: بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت   نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت فریدون بیداردل زنده شد   زمین و زمان پیش او بنده شد و هم‌چنین با درنگریستن به این که فردوسی در سال۳۸۷ قمری، پنجاه و هشت ساله بوده‌است، می‌توان درست بودن این گمان را پذیرفت. نظامی عروضی، نخستین پژوهنده‌ای که درباره ی زندگی فردوسی جستاری نگاشته است، زایش فردوسی را در روستای باز(پاژ) دانسته‌است. بن‌مایه‌های(منابع) تازه‌تر، روستاهای شاداب و رزان را نیز جایگاه زایش فردوسی دانسته‌اند اما بیشتر پژوهشگران امروزی این گمانه‌ها را بی‌پایه می‌دانند. نام او همه جا ابوالقاسم فردوسی شناخته شده‌است. نام کوچک او را در بن‌مایه‌های کهن‌تر مانند عجایب‌المخلوقات و تاریخ گزیده(حمدالله مستوفی) و سومین مقدمه ی کهن شاهنامه، حسن نوشته‌اند. منابع دیگر هم‌چون ترجمه ی عربی بنداری، پیشگفتار دست‌نویس فلورانس و پیشگفتار شاهنامه بایسنقری(نوشته‌های برگرفته از آن) نام او را منصور گفته‌اند. نام پدر او نیز در تاریخ گزیده و سومین مقدمه ی کهن شاهنامه علی گفته شده‌است. محمدامین ریاحی پس از بررسی کهن‌ترین بن‌مایه‌ها، نام حسن بن علی را پذیرفتنی دانسته‌است و این نام را با قرینه‌های دیگری که وابستگی او را به یکی از فرقه‌های تشیع می‌رساند، سازگارتر دانسته‌است، هرچند که همچون بیشتر پژوهندگان زندگانی فردوسی، او را از هرگونه تعصب مذهبی برکنار دانسته‌است. پرورش و بالندگی: آغاز زندگی فردوسی هم‌زمان با گونه‌ای جنبش نوزایش در میان ایرانیان همراه بود که از سده ی سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن به سده ی چهارم رسید و گرانیگاه آن خراسان و سرزمین‌های فرارود بود. در درازنای همین دو سده شمار چشمگیری از سرایندگان و نویسندگان پدید آمدند و با آفرینش ادبی خود زبان پارسی دری را که توانسته بود در برابر زبان عربی پایدار بماند، توانی روزافزون بخشیدند و به صورت زبان ادبی و فرهنگی درآوردند. فردوسی از همان روزگار کودکی بیننده ی کوشش‌های مردم پیرامونش برای پاسداری ارزش‌های دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینه‌ای پا به پای بالندگی جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو سخت‌گام همان راه شد. بر پایه ی اشاره‌های ضمنی فردوسی دانسته شده‌است که او دهقان و دهقان‌زاده بوده است. دهقان در روزگار فردوسی و در شاهنامه ی او به معنی ایرانی‌تبار و نیز به معنی مالک روستا یا رئیس شهر بوده‌است. درباره ی دوران کودکی و جوانی او نه خود شاعر سخنی گفته و نه در بن‌مایه‌های کهن جز افسانه و خیال‌بافی چیزی به چشم می‌خورد. با این حال از دقت در ساختار زبانی و بافت تاریخی-فرهنگی شاهنامه، می‌توان دریافت که او در دوران پرورش و بالندگی خویش از راه مطالعه و ژرف‌نگری در سروده‌ها و نوشتارهای پیشینیان خویش سرمایه ی کلانی اندوخته که بعدها دست‌مایه ی او در سرایش شاهنامهشده‌است. هم‌چنین از شاهنامه این گونه برداشت کرده‌اند که فردوسی با زبان عربی و دیوان‌های شاعران عرب و نیز با زبان پهلوی آشنا بوده‌است. سروده‌های جوانی: فردوسی پس از آگاهی یافتن از مرگ دقیقی توسی و نیمه‌کاره ماندن گشتاسب نامه سروده ی او(که به زمانه ی زرتشت می‌پردازد)، به نگاشته شدن شاهنامه ابومنصوری که به نثر بوده و منبع دقیقی توسی در سرودن گشتاسب‌نامه بوده‌است پی برد و به دنبال آن به بخارا، پایتخت سامانیان(تختِ شاهِ جهان) رفت تا آن را بیابد و بازمانده آن را به شعر در آورد. فردوسی در این سفر شاهنامه ی ابومنصوری را نیافت اما در بازگشت به توس، امیرک منصور، که از دوستان فردوسی بوده‌است و شاهنامه ابومنصوری به دستور پدرش ابومنصورمحمدبن عبدالرزاق یکپارچه و نوشته شده بود، نسخه‌ای از آن را در اختیار فردوسی نهاد. کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپری شد. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودند. آغاز سرودن شاهنامه را بر پایه ی شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی می‌دانند اما با درنگریستن به توانایی فردوسی می‌توان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی می‌پرداخته‌است و چه بسا سرودن بخش‌هایی از شاهنامه را در همان زمان و بر پایه ی داستان‌های کهنی که در داستان‌های گفتاری مردم جای داشته‌اند، آغاز کرده‌است. این گمانه می‌تواند یکی از سببهای ناهمگونی‌های زیاد ویرایشهای دستنویس شاهنامه باشد. به این سان که ویرایشهای کهن‌تری از این داستانهای پراکنده دست‌مایه نسخه‌برداران شده باشد. از میان داستانهایی که گمان می‌رود در زمان جوانی وی گفته شده باشد می‌توان از داستان های: بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش  نام برد. سُرایش شاهنامه: شاهنامه پرآوازه‌ترین سروده ی فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیات کهن پارسی است. فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایه ی نوشتار ابومنصوری در حدود سال۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ هجری قمری(برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیت‌ها به انجام رساند:                      سر آمد کنون قصه ی یزدگرد                به ماه سفندارمذ روز ارد        ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار              به نام جهان داور کردگار این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. این سال‌ها هم‌زمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری(برابر با ۳۸۲ خورشیدی) در سن شصت و پنج سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند و از این رو دست به کار تدوین ویرایش تازه‌ای از شاهنامه شد. فردوسی در ویرایش دوم، بخش‌های مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد. پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در هفتاد و یک سالگی فردوسی بوده‌است:   چو سال اندر آمد به هفتاد و یک   همی زیر بیت اندر آرم فلک ز هجرت شده پنج هشتاد بار   به نام جهان داور کردگار فردوسی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود نکرد اندر این داستانها نگاه و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ‌کامی سراینده از اوضاع زمانه بوده‌است. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را هشتاد ساله و جای دیگر هفتاد و شش ساله خوانده‌است: کنون عمر نزدیک هشتاد شد   امیدم به یک باره بر باد شد کنون سالم آمد به هفتاد و شش   غنوده همه چشم میشار فش درگذشت و آرامگاه: سال مرگ فردوسی تا چهار سده پس از زمان او در بن‌مایه‌های کهن نیامده‌است. نخستین نوشته‌ای که از زمان مرگ فردوسی یاد کرده مقدمه شاهنامه بایسنغری است که سال ۴۱۶ هجری قمری را آورده‌است. این دیباچه که امروزه بی‌پایه بودن نوشتارهای آن به اثبات رسیده از بن‌مایه دیگری یاد نکرده‌است. تذکره‌نویسان بعدی همین تاریخ را بازگو کرده‌اند. جدای از آن تذکرةالشعرای دولتشاه(که آن هم بسیار بی‌پایه‌است) زمان مرگ او را در سال ۴۱۱ هجری قمری آورده‌است. محمدامین ریاحی، با درنگریستن در گفته‌هایی که فردوسی از سن و ناتوانی خود یاد کرده‌است، این گونه نتیجه‌گیری کرده‌است که فردوسی می‌بایست پس از سال ۴۰۵ هجری قمری و پیش از سال ۴۱۱ هجری قمری از جهان رفته باشد. پس از مرگ، واعظ طبرستان به دلیل شیعه بودن فردوسی از به خاکسپاری پیکر فردوسی در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و به ناچار در باغ خود وی در توس به خاک سپرده شد. مقبره فردوسی بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۳ به دستور رضا شاه بازسازی شد. مذهب فردوسی: بر اساس ابیاتی در خود شاهنامه و منابع اولیه‌ای چون آثار نظامی عروضی و نصیرالدین قزوینی، فردوسی یک مسلمان شیعه بود؛ ولی برخی از پژوهشگران اخیراً در مورد مذهب وی و شاخه ی شیعی آن اظهار تردید کرده‌اند. برخی صرفاً او را شیعه نامیده‌اند؛ برخی دیگر همچونملک الشعرای بهار این سؤال را پرسیده‌اند که آیا فردوسی شیعه زیدی، اسماعیلی و یا دوازده امامی بوده است. نولدکه بر این باور بود که فردوسی شیعه بود ولی او را جزو گروه تندرو(غلات) نمی‌دانست. شعرانی فردوسی را سنّی یا شیعه زیدی می‌خواند ولی شعرانی بیشتر دغدغه دفاع از سنی مذهب بودن سلطان محمود را دارد. محیط طباطبایی نیز فردوسی را شیعه زیدی می‌دانست. عباس زریاب خویی بحث می‌کند که فردوسی شیعه اسماعیلی است در حالی که احمد مهدوی دامغانی بر این باور است که فردوسی شیعه دوازده‌امامی است. تنها گواهی که برای سنّی یا زیدی مذهب بودن فردوسی آورده شده است همان ابیاتی است که در مدح ابوبکر، عمر و عثمان در بخش آغازین شاهنامه آورده شده ولی این ابیات همچنان که از سیاق آنها بر می‌آید با متن همخوانی ندارند و الحاقی هستند. با کنار گذاردن این ابیات شکی باقی نمی‌ماند که فردوسی شیعه بوده است. به علاوه باید این مطلب را مد نظر داشت که طوس از دیرباز مرکز تشیع بوده است و نیز خاندان ابو منصور محمد ابن عبد الرزاق هم ظاهراً شیعه بوده‌اند. فردوسی در مورد مذهب آسان‌گیر بود و مذهب نیاکان خویش را پاس می‌داشت. به علاوه نشانه‌های ایمان اسلامی عمیق از خود اظهار نمی‌داشت. در واقع فردوسی در شاهنامه گهگاه به ثبت لحظاتی می‌پردازد که حتّی اگر هم برگرفته از منابع ایران باستان بوده‌اند نمی‌بایست در نوشته‌های یک مسلمان مقید بیایند. با این حال فردوسی در مورد شاخه مذهبی خود (تشیع) تعصب داشت و همچنان که از مقدمه شاهنامه بر می‌آید او مذهب خود را اسلام واقعی می‌دانست. یک توضیح این دوگانگی این است که در سده‌های اول اسلام در ایران، اعتقاد شیعی با مبارزات ملی در خراسان عجین بود. به گونه‌ای که خلفای بغداد و طرفدارانشان در ایران هیچ‌گاه بین «مجوس» (زرتشتیان)، «زندیق» (مانویان)، «قرمطی» (اسماعیلیان) و «رافضی» (شیعیان به طور کلی) فرقی نمی‌گذاشتند. فردوسی همان طور که نولدکه اظهار می‌دارد بالاتر از همه این بحث‌ها «یک یکتاپرست بود که ارتباطش را با نیاکانش حفظ کرده بود.» فردوسی با فلاسفه و آنهایی که در پی اثبات وجود خدا بودند مخالف بود. او معتقد بود، خدا را با عقل، قلب و یا دلیل نمی‌توان یافت. بلکه به اعتقاد او وجود، یکتایی، و قدرت خدا، همگی با صرف وجود آفرینش به خودی خود تقریر می‌شوند. به همین دلیل او خدا را در حالی می‌پرستید که در مورد چرایی و چگونگی ایمان ساکت بود. بر اساس اعتقادات او، همه چیز از خوب و بد فقط به اراده خدا برای انسان‌ها رخ می‌دهند. این ایمان مطلق به یگانگی و قدرت خدا گاهی در شاهنامه بر اثر جبرگرایی او که احتمالأ ناشی از تاثیر زروانیان دوره ساسانی است آشفته می‌گردید. افسانه‌های زندگی فردوسی: سروده‌های فردوسیافسانه‌های فراوانی درباره ی فردوسی و شاهنامه گفته شده که بیشتر به سبب شور و دلبستگی مردم دوستدار فردوسی و انگارپردازی شاهنامه‌خوانانپدید آمده‌اند. بی‌پایه بودن بیشتر این افسانه‌ها به‌آسانی با بهره‌گیری از بن‌مایه‌های تاریخی یا با بهره‌گیری از سروده‌های شاهنامه روشن می‌شود. از این دست می‌توان داستان راه یافتن نسخه پهلوی شاهنامه از تیسفون به حجاز و حبشه و هند و سرانجام به ایران آمدنش به دست یعقوب لیث، داستان راه یافتن فردوسی به دربار سلطان محمود، رویارویی فردوسی با سه سراینده دربار غزنویان (عنصری، فرخی، و عسجدی)، داستان‌های سفر فردوسی به غزنه یا ماندنش در غزنه، داستان فرار او به بغداد، هند، طبرستان، یا قهستان پس از نوشتن هجونامه، داستان پیشکش کردن شاهنامه به سلطان محمود به سبب نیازمندی و تنگدستی وی در فراهم آوردن جهیزیه برای دخترش، داستان فرستادن پیشکشی که سلطان محمود به فردوسی نوید آن را داده بوده‌است به سان پول سیمین به جای زر به پیشنهاد احمد بن حسن میمندی و بخشیدن آن پاداش به فقاع‌فروش و حمامی به دست فردوسی و پشیمانی سلطان محمود و هم‌زمانی رسیدن پاداش زر با مرگ فردوسی را نام برد. تنها سروده‌ای که روشن شده از فردوسی است، خود شاهنامه‌است(جدای از بیت‌هایی که خود او از سروده‌های دقیقی دانسته‌است. سروده‌های دیگری نیز از فردوسی دانسته شده‌اند مانند چند قطعه، چهار پاره، رباعی، قصیده، و غزل که پژوهشگران در این که سراینده آنها فردوسی باشد، بسیار دودل می‌باشند و به ویژه قصیده‌ها را سروده ی زمان صفویان می‌دانند. سروده‌های دیگری نیز از برای فردوسی دانسته شده‌اند که بیشترشان بی‌پایه هستند. نامورترین آنها مثنوی‌ای به نام یوسف و زلیخا است که در مقدمه بایسنغری سروده ی فردوسی به شمار رفته‌است. اما این گمانه از سوی پژوهشگران نادرست دانسته شده و از آن میان مجتبی مینوی در سال۱۳۵۵ هجری شمسی گوینده ی آن را «ناظم بیمایه‌ای به نام شمسی» یافته‌است. محمدامین ریاحی او را شرف‌الدین علی یزدی دانسته‌است و بر این باور بوده‌است که مقدمه ی بایسنغری را هم همین نویسنده نوشته باشد. سروده ی دیگری که از فردوسی دانسته شده‌است «هجونامه» ای در نکوهش سلطان محمود است که به گفتار نظامی عروضی سد بیت بوده‌است و شش بیت از آن به جای مانده‌است. ویرایش‌های گوناگونی از این هجونامه در دست بوده‌است که از ۳۲ بیت تا ۱۶۰ بیت داشته‌اند. انتساب چنین هجونامه‌ای را به فردوسی، برخی از پژوهشگران نادرست دانسته‌اند، مانند محمود شیرانی که با درنگریستن به این که بسیاری از بیت‌های این هجونامه از خود شاهنامه یا مثنوی‌های دیگر آمده‌اند و بیت‌های دیگر نیز از دید ادبی کاستی دارند چنین نتیجه‌گیری کرد که این هجونامه ساختگی است. اما محمدامین ریاحی با درنگریستن به این که از این هجونامه در شهریارنامهٔ عثمان مختاری(از ستایشگران مسعود سوم غزنوی نواده ی محمود)، که پیش از چهار مقاله ی نظامی عروضی نوشته شده‌است، نام برده شده‌است، سرودن هجونامه‌ای توسط فردوسی را پذیرفتنی دانسته‌است. درباره فردوسی: در همان سال‌های آغازین پس از مرگ فردوسی ناسازگاری و کینه‌ورزی با شاهنامه آغاز شد که بیشتر به سبب سیاست‌های ایران‌ستیزانه دربار عباسیان و مدارس نظامیه پدید آمد. سلطان محمود پس از چیرگی بر ری در سال ۴۲۰ ه‍. ق، مجدالدولهٔ دیلمی را به سبب خواندن شاهنامه سرزنش کرده‌است. سعدی شیرازی(ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله)، نیز به نیکی و احترام از فردوسی، یاد می‌کند و بارها از نام قهرمانان کتاب شاهنامه در آثار خود نام برده‌است و حتی بیتی از شاهنامه را در کتاب بوستانعیناً نقل نموده که در اصطلاح ادبی به این کار «تضمین» می‌گویند: چه خوش گفت فردوسی پاکزاد   که رحمت برآن تربت پاک باد میازار موری که دانه کش است   که جان دارد و جان شیرین و خوش است نویسندگانی نیز، مانند عبدالجلیل رازی قزوینی، نویسندهٔ کتاب النقض - که شیعه بوده‌است - شاهنامه را «ستایش گبرکان» دانسته‌اند و همچنین عطار نیشابوری خواندن آن را «بدعت و ضلالت». سرایندگان دیگری نیز از فرخی سیستانی(«گفتا که شاهنامه دروغ است سربه‌سر») و معزی نیشابوری(«من عجب دارم ز فردوسی که تا چندان دروغ/از کجا آورد و بیهوده چرا گفت آن سمر») گرفته تا انوری(«در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر/هر کجا آید شفا شهنامه گو هرگز مباش») فردوسی را سرزنش کرده‌اند. گمان می‌رود که اینان برای خشنودسازی سردمداران ایران‌ستیزی که از شاهنامهٔ فردوسی دل خوشی نداشته‌اند، شاهنامه را دروغ، پر از کاستی، یا بی‌ارزش دانسته‌اند. تا دو سده پس از فردوسی، در کتاب‌های تاریخ و بزرگان ادب که به دستور فرمانروایان و بزرگان زمانه و همساز با پسند دیوانیان و اهل مدرسه تألیف می‌شده‌است، نامی از فردوسی نیست، و از همین رو در کتاب‌هایی چون تاریخ یمینی، زین‌الاخبار، تاریخ بیهقی، یتیمه‌الدهر و انساب سمعانی نامی و نشانه‌ای از بزرگ‌ترین شاعر آن عصر و رویدادهای زندگی او نیست. جدا از سکوت عمدی که تا دویست سال پس از مرگ فردوسی دربارهٔ او برجای بوده‌است و به سبب آن بسیاری از نویسندگان و سرایندگان نامی از فردوسی یا شاهنامه سخنی نیاورده‌اند، در سرزمین‌های دورتر از بغداد که خلافت عباسی بر آنها چیرگی کمتری داشت، از شبه‌قاره هند گرفته تا سیستان، آذربایجان، اران، و آسیای صغیر، نویسندگان و شاعرانی از فردوسی یاد کرده‌اند یا او را ستوده‌اند. برای نمونه مسعود سعد سلمان گزیده‌ای از شاهنامه گرد آورد و نظامی عروضی در میانه‌های سده ششم هجری نخستین زندگی‌نامه از فردوسی را در چهار مقاله نوشت. در نزدیکی سال ۶۲۰ ه‍. ق نیز بخشی از شاهنامه در شام به دست بنداری اصفهانی به عربی برگردانده شد. پس از یورش مغول و نابودی عباسیان، پرداختن به شاهنامه در نزد درباریان نیز افزایش یافت و از این دست حمدالله مستوفی در آغاز سده هشتم هجری در زمان ایلخانان، ویرایشی از شاهنامه بر پایهٔ چندین نسخه‌ای که یافته بود، پدید آورد. در زمان تیموریان نیز، در سال ۸۲۹ ه‍. ق در هرات، به دستور شاهزادهٔ تیموری بایسنغر میرزا ویرایشی نگاره‌دار از شاهنامه پدید آورده شد که گمان می‌رود بسیاری از نسخه‌های موجود شاهنامه از روی آن نوشته شده‌است. به گفتار پیغمبرت راه جوی   دل از تیرگیها بدین آب شوی چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی   خداوند امر و خداوند نهی که خورشید بعد از رسولان مه   نتابید بر کس ز بوبکر به عمر کرد اسلام را آشکار   بیاراست گیتی چو باغ بهار پس از هر دوان بود عثمان گزین   خداوند شرم و خداوند دین چهارم علی بود جفت بتول   که او را به خوبی ستاید رسول منم بندهٔ اهل بیت نبی   ستایندهٔ خاک و پای وصی حکیم این جهان را چو دریا نهاد   برانگیخته موج ازو تندباد چو هفتاد کشتی برو ساخته   همه بادبانها برافراخته یکی پهن کشتی بسان عروس   بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی   همان اهل بیت نبی و ولی خردمند کز دور دریا بدید   کرانه نه پیدا و بن ناپدید بدانست کو موج خواهد زدن   کس از غرق بیرون نخواهد شدن به دل گفت اگر با نبی و وصی   شوم غرقه دارم دو یار وفی صفویان با درنگریستن به اینکه خودشان مانند فردوسی شیعه و ایرانی بودند، نگرش ویژه‌ای به فردوسی داشتند.[نیازمند منبع] فردوسی‌پژوهی: از آن میان، جلال خالقی مطلق، بازنگرانه‌ترین ویرایش شاهنامه را همراه با پژوهش‌ها و یادداشت‌های فراوان پدید آورده‌است و به گفته ی برخی بهترین ویرایش از شاهنامه‌است. شاهنامهٔ ویراستهٔ جلال خالقی مطلق در ۸ جلد زیر نظر احسان یارشاطر در نیویورک به چاپ رسیده‌است. پس از تلاش حمدالله مستوفی در ویرایش شاهنامه در سده هشتم و شاهنامهٔ بایسنغری در سده نهم هجری، نخستین ویرایش شاهنامه درکلکته انجام گرفت که بار نخست خرد بود و در ۱۸۱۱ میلادی(توسط ماثیو لمسدن) و بار دوم یکپارچه و همه‌جانبه در ۱۸۲۹ میلادی(به ویرایش ترنر ماکان انگلیسی) چاپ شد. از ویرایشگران دیگر شاهنامه می‌توان از ژول مول فرانسوی، وولرس و لاندوئر هلندی، ی. ا. برتلس روس، نام برد. از ویراستاران ایرانی شاهنامه می‌توان عبدالحسین نوشین، مجتبی مینوی، جلال خالقی مطلق، فریدون جنیدی و مصطفی جیحونی را نام برد. از سده نوزدهم میلادی به این سو پژوهش‌های فراوانی درباره ی فردوسی و شاهنامه انجام گرفته‌است. ژول مول، تئودور نولدکه، سید حسن تقی‌زاده، هانری ماسه، فریتز ولف، ملک‌الشعرا بهار، محمد قزوینی، مجتبی مینوی، محمدامین ریاحی، محمدعلی اسلامی ندوشن و شاهرخ مسکوب از شناخته‌ترین پژوهشگران درباره ی فردوسی و شاهنامه هستند. جایگاه جهانی فردوسی: نام و آوازه ی فردوسی در همه جای جهان شناخته شده و ستوده شده‌است. شاهنامه ی فردوسی به بسیاری از زبان‌های زنده جهان برگردانده شده‌است. هانس هاینریش شدر ایران‌شناس آلمانی در سخنرانی‌ای که در کنگره ی فردوسی در ۲۷ سپتامبر سال ۱۹۳۴ میلادی (۵ مهرماه ۱۳۱۳ خورشیدی) به پاس هزاره فردوسی و در شهر برلین بر پا شده بود، می‌گوید چیرگی بر ایران به دست مغولان و از میان رفتن توان ایران پس از یک سده رهایی از چیرگی بیگانگان از سبب‌های گرایش ایرانیان به شاهنامه و تلاش برای بازیابی کیستی (هویت) فراموش شدهٔ خویش می‌باشد. همچنین وی همانندی روزگار ایرانیان در زمان فردوسی با آلمان سده نوزدهم را چرایی گرایش اندیشمندان آن کشور به شاهنامه فردوسی و برگردان آن به آلمانی می‌داند. اما به گفته بسیاری از پژوهشگران ایران فردوسی بزرگترین رزم‌نامه جهان را پدید آورده که دربردارنده تاریخ جهان باستان است. تندیس‌های فردوسی: تندیس‌های زیادی از فردوسی ساخته شده که شاید کهن‌ترین آنها تندیس باغ نگارستان باشد. تندیس‌های دیگر: تندیس میدان فردوسی تهران، تندیس میدان فردوسی کرمانشاه، تندیس دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران، تندیس دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، تندیس کتابخانه ملی ایران در تهران، تندیس رم ایتالیا، تندیس سفارت ایران در پاریس، تندیس دوشنبه تاجیکستان و تندیسآرامگاه فردوسی. بزرگ‌داشت و گرامی‌داشت فردوسی: در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده‌است. هر سال در این روز آیین‌های بزرگداشت فردوسی و شاهنامه در دانشگاهها و نهادهای پژوهشی برگزار می‌شود. سکه‌های آراسته به نقش آرامگاه فردوسی: سکه‌های ۱۰ ریالی برنز ایران از سال ۱۳۷۱ خورشیدی تا ۱۳۷۶ خورشیدی آراسته به نقش آرامگاه فردوسی است. نمونه سروده‌ها: نباشد همی نیک و بد پایدار   همان به که نیکی بود یادگار دراز است دست فلک بر بدی   همه نیکویی کن اگر بخردی چو نیکی کنی، نیکی آید برت   بدی را بدی باشد اندرخورت چو نیکی نمایدت کیهان‌خدای   تو با هر کسی نیز، نیکی نمای مکن بد، که بینی به فرجام بد   ز بد گردد اندر جهان، نام بد به نیکی بباید تن آراستن   که نیکی نشاید ز کس خواستن وگر بد کنی، جز بدی ندروی   شبی در جهان شادمان نغنوی نمانیم کین بوم ویران کنند   همی غارت از شهر ایران کنند نخوانند بر ما کسی آفرین   چو ویران بود بوم ایران زمین دریغ است ایران که ویران شود   کنام پلنگان و شیران شود راه‌اندازی نهادهایی به نام فردوسی: نخستین نهاد رسمی که در ایران برای پژوهشهای مرتبط با شاهنامه‌پژوهی راه‌اندازی شد، بنیاد شاهنامه فردوسی بود. این مؤسسه ی تحقیقاتی، وابسته به وزارت فرهنگ و هنر در دوران پهلوی دوم در سال ۱۳۵۰ راه‌اندازی شد. پس از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ بنیاد شاهنامه فردوسی با یازده مؤسسه ی فرهنگی دیگر در «مؤسسهٔ مطالعات و تحقیقات فرهنگی» وابسته به وزارت علوم که نام کنونی آن «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» شده‌است، ادغام شد. .
2086
1058
PDF PDF
1808
1355
PDF PDF

عنوانکتاب شاهنامه فردوسی: نثر: اساطیر - جلد اول (از پادشاهی کیومرث تا پایان کار فریدون)

نویسندهعلی شاهری

موضوعمشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/آثار فردوسی

مکان چاپتهران

ناشرچشمه

تاریخ چاپ1379 هجری شمسی

زبانفارسی

عنوانبررسی و تحلیل ویژگیهای ساختاری و تصویری هفت خان رستم در نگاره های سنتی ایران

نویسندهغلامرضا حسنی

موضوعمشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/آثار فردوسی

مکان چاپگیلان/گرگان

ناشرمؤسسه فرهنگی و انتشاراتی مختومقلی فراغی

تاریخ چاپ1385 هجری شمسی

زبانفارسی

عنوانمرزهای‌ ایران‌ و توران‌ بر بنیاد شاهنامه‌ فردوسی‌

نویسندهحسین شهیدی مازندرانی (بیژن)

موضوعمشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/پژوهش درباره فردوسی

مکان چاپتهران

ناشرانتشارات بنیاد نیشابور

تاریخ چاپ1376 هجری شمسی

زبانفارسی

عنوانخلاصه داستان سیاوش از شاهنامه فردوسی با توضیح ابیات و لغات دشوار

نویسندهعلی رفیعی جیردهی

موضوعمشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/آثار فردوسی

ناشرعلی رفیعی جیردهی

تاریخ چاپ1371 هجری شمسی

زبانفارسی

در پیرامون رستم و اسفندیار: به همراه متن کامل از شاهنامه مسکو
میرجلال الدین کزازی محمود عبادیان سیروس شمیسا
PDF

عنواندر پیرامون رستم و اسفندیار: به همراه متن کامل از شاهنامه مسکو

نویسندهمیرجلال الدین کزازی, محمود عبادیان, سیروس شمیسا

موضوعمشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/پژوهش درباره فردوسی

مکان چاپتهران

ناشرسازمان انتشارات جهاد دانشگاهی

تاریخ چاپ1369 هجری شمسی

زبانفارسی

نمایش موارد بیشتر