زبان کُردی دارای گویشهای گوناگونی است، باوجود این از دیدگاه ضربالمثلها دارای اشتراکاتی است. این جستار پس از بررسی اجمالی زبانکُردی و گویشکُردی جنوبی، با روش توصیفی ـ نظری و مطالعه کتابخانهای در پی آن است تا امثال کُردی را از منظر بلاغی مورد بررسی قرار داده، دریابد آیا این امثال از توان ایماژی و صور خیالی در حوزه علم بیان برخوردار است و کدام یک از صناعات بیانی در امثال موردنظر بسامد بالاتری داشته، دلیل آن چیست. با بررسی برخی از ضربالمثلهای کُردی ایلامی دریافتیم که این ضربالمثلها دارای قدرت بلاغی بالایی هستند و از تمام ظرفیتهای علم بیان در آن استفاده شده است و این نتیجه قدرت خیالورزی بالای گویندگان برای نفوذ در دلها و اذهان است، زیرساخت غالب ضربالمثلها بر پایه تشبیه است که گرایش به استعاره، غالباً استعاره تمثیلی، در آن زیاد است، همچنین لازمه درک برخی از صناعات علم بیان از جمله سمبل (نماد) در حوزه ضربالمثلهای ایلامی آشنایی با بافت فرهنگی آن بوم است. علاوه بر این برخی از ضربالمثلها در ذیل چند مبحث از مباحث علم بیان قابل درک است.
یکی از فرهنگهای معروف زبان فارسی که در دوره دوم فرهنگنویسی در هند نوشته شده، «بهار عجم» تألیف لالهتیک چندبهار است. تذکرهنویسان درباره زندگی او سخن چندانی نگفتهاند. این کتاب از جمله فرهنگهای شعری است که حدود ده هزار از مفردات، مرکبات و عبارات و امثله فارسی را دربر دارد و اغلب آنها را بر اساس شواهد شعری معنی نموده است و بین آنها بعضی کلمات عربی و هندی که فارسیان در آن تصرف نموده و به صورت فارسی آوردهاند، نیز دیده میشود. از ویژگیهای این فرهنگ یکی از آن است که بسیاری از ترکیبات فارسی را به عنوان یک مدخل مستقل و غالباً با ذکر شواهد شعری و با استفاده از حدود 200 دیوان شعر و کتاب نثر شرح داده است.
کنایه واژهای عربی است که در زبان فارسی نیز به کار میرود. هر گاه کلمه یا کلام طوری بیان شود که افزون بر معنی لفظی و حقیقی، معنای پوشیدهای نیز داشته باشد و مقصود همان معنای دوم مجازی باشد، از صنعت کنایه استفاده شده است. این کتاب از دو بخش عمده تشکیل میشود: گفتارهای تحلیلی درباره کنایه و فرهنگ کنایات. بخش اول شمال دیباچهای بر علم بلاغت، پیشگفتاری انتقادی ـ تحلیلی درباره پیشینه کنایه، تعریف و شرح کنایه، گفتاری پیرامون کنایه و استعاره تمثیلی، بحثی درباره بلاغت و کاربرد کنایه در ادبیات فارسی با عنوان «چرا کنایه»، تقسیمبندیهای کهن کنایه، کنایه در قلمرو زمان، ژرفاشناسی کنایه و .... است. بخش دوم فرهنگ الفبایی نمونههای متعددی از کنایات فارسی است که در حوزه شعر و نثر فارسی وارد شدهاند.
در بسياري از قصههاي عاميانه عناصري دخالت دارد که شايد بتوان آنها را امروزه به خرافات و عقايد بدوي انسانهاي گذشته تعبير کرد؛ عناصري همچون: سحر، جادو و طلسم. در اين پژوهش نگارنده از ميان امهات قصههاي مکتوب سه اثر مشهور را برگزيده است و در پي تبيين جلوههاي مختلف طلسم و چگونگي گشايش آنهاست تا دريابد اين عناصر چه ارتباطي با هم دارند. هدف اين مقاله، بررسي جلوههاي عيني طلسم در ميان ايرانيان در خلال اهم قصههاي عاميانه فارسي است. با مطالعه انجام شده در اين گفتار نزديکي برخي از طلسمات ديده شد و حتي در برخي از آنها مانند حسين کرد و اميرارسلان زوال طلسمات به طريقي يکسان تصوير شده اين بيانگر تقريب زماني اين دو قصه است. آتش محور اصلي طلسمات است و از اين منظر تاثيريپذيري از آموزههاي اسلامي مبني بر آفرينش ديوان و جنيان از آتش بوضوح ديده ميشود، طلسم و طلسمگذاران در سرزميني غير از ايران هستند و در ايران سپند جايي براي اين اعمال شيطاني ديده نميشود.
زبان، مهمترین عامل انتقال فرهنگ است و شاعران در میرایی یا حیات زبان به عنوان بستر فرهنگ، نقشی تعیینکننده دارند؛ بنابراین نوع به کارگیری زبان و آگاهی از توانمندیهای آن، از مهمترین ویژگیهای شاعر است. یکی از شاعرانی که شاید از حیث زبان، به نوعی «طرحی نو درانداخته» پدر شعر نو، نیماست. بیتردید، شعر نیما که به سبب پیش گامی در جریان نوین شعر معاصر هدف پایه در این پژوهش به شمار میرود با ویژگیهای زبانی و ساختاری شعر شاعران کلاسیک، بسیار متفاوت است و این تفاوت در توآوریها باعث تشخیص سبکی خاص این شاعر معاصر بیشتر در حوزه هنجارگریزیها شده است. هدف از این پزوهش تبیین مهمترین ظرفیت های متنوع زبانی شعر نیمایی در مقولهای به نام هنجارگریزی زبانی است. مسئله محوری این پژوهش آن است که آیا نیما در این مقوله زبانی به شیوهای قاعدهمند و در چهارچوبی مشخص و منظم پیش رفته است و آیا میتوان به دستهبندیای منطقی و پذیرفتنی از هنجارگریزیهای زبانی در شعر این شاعر رسید یا خیر. در این پژوهش به شیوهای تحلیلی و با ژرفنگری در مبانی نظری پژوهشهای زبانی، ویژگیهای زبانی شعر نیما را بررسی کرده و پس از مطالعه مبانی و منطبق کردن آنها با شعرهای نیما، به این نتیجه رسیدهایم که شعر نیما در شعر کهن فارسی ریشه دارد و شعرهای نوی این شاعر بیانگر تلاش او برای گشودن روزنهای جدید بهروی زبانفارسی است. در شعرهای نیما، انواع هنجارگریزیهای زبانی، در قالب دستهبندیای خاص نشان داده شده و طبیعت اطراف شاعر، در ایجاد نوعی خاص از هنجارگریزی، بسیار مؤثر بوده است. در پی بررسی شعرهای نیما درمییابیم که درک برخی شعرهای او در گرو شناخت هنجارگریزیهای زبانی است و اگر ابهامی در شعر این شاعر دیده میشود، ناشی از همین نوع هنجارگریزیهاست. نتیجه ملموس این مطالعه دستهبندی کلی مهمترین هنجارگریزیهای زبانی شعر نیما در قالب چهار دسته کلی است.