مقاله حاضر چنانکه از عنوان آن برمیآید، تطبیقی است بین طنز و طنزپردازی در ادبیات ایران و عرب. در این تطبیق، طنز عبیدزاکانی به عنوان نمونهای از طنز ادبیات ایران و طنز شاعران عصر انحطاط به عنوان نمونهای از طنز ادبیات عرب با هم مقایسه شده است. در این مقاله کوشیدهام تصویر کاملی از عبید ارایه دهم، اما به منظور پرهیز از برخی سوء تفاهمات اجتماعی لازم دیدم از ذکر پارهای از طنزهای درخشان او صرفنظر کنم. طنز پیشدرآمدی است که میتوان به راحتی کسی را با آن دست انداخت، از میدان به در کرد و بدیهایش را آشکار ساخت. با استهزا میتوان کسی را تحقیر کرد و او را مضحکه عام و خاص ساخت. در ادبیات عرب، شاعر با هجو شخصی یا قومی سعی میکند حریف را از میدان خارج کند، با توجه به تأثیرگذاری طنز در بیان زشتیها و عیبهای جامعه، چه در مقوله سیاسی و یا اجتماعی میتوان اذعان کرد که زبان طنز رساتر و برتر از زبان دیگر نوشتهها است. در طنز، «خنده» هدف نیست، بلکه وسیلهای است برای بهتر بیان کردن و انتقال هدف موردنظر از نویسنده به خواننده. در ابتدای مقاله نیز تعریف طنز از نظر صاحبنظران ارایه شده است.
کتاب چگونه فکاهی نویس شدم تالیف لئونید لنچ در مورد سرگذشت او و مسیر نویسندگی اوست از زبان خودش. کتاب در سال 1352 توسط حبیبیان ترجمه و در انتشارات توپ منتشر شده است
تفنن در شعر و ادب به معنای منفی وقتگذرانی و لهو نیست، بلکه تفنن لازمه و ضروری شعر و هر هنر دیگر است. شعر هر شاعر باید مضامین تازه داشته باشد. این کتاب در دوازده فصل تنظیم شده و یازده فصل از این دوازده فصل(به جز مقدّمه)، به بیان مسائلی در ادب فارسی اختصاص دارد. چیستان، مادّهتاریخ، بحر طویل، ملمّعات و مثلّثات، مصادر جعلی، اشعار اطعمه و البسه (غذاها و لباسها)، اِعنات، شهرآشوب، بدیههسرایی، هجو و هزل و طنز و سرانجام اقتراح بخشهای این کتاب هستند.