شهریور 1320 از بسیاری جهات موجب دگرگونی در ایران شد. آزادی نسبی که با برافتادن حکومت دیکتاتوری بر فضای کشور حاکم گردید، به برآمدن فعالیتها و احزاب سیاسی انجامید و در کنار آن ادبیات و هنر جانی تازه گرفت. فریدون توللی از چهرههایی بود که هم در جبهه سیاست و هم در جبهه شعر و ادب در آن روزگار شاخص شد. او که همرزم حزب توده بود، پس از اوجگیری نهضت ملی از آن حزب برید و به جرگه طرفداران دکتر مصدق رهبر نهضت ملی و نیروی سوم خلیل ملکی پیوست و زندگی و شعر خود را یکسره در خدمت مبارزات استقلالطلبانه و آزادیخواهانه ملت ایران نهاد. نویسنده در این کتاب فریدون توللی را معرفی و زندگینامه سیاسی و ادبی او را معرفی میکند و نشان میدهد توللی چگونه از ارتجاع سرخ برید و به صف ملیون پیوست و چگونه طنز نوگرای ادبیات فارسی معاصر را پایه نهاد.
موضوع کتاب مجموعه اشعاری است از حسین روشندل که در سال 1346 توسط چاپخانه علمیه تبریز منتشر شده است.
در این اثر، نگرش و دیدگاههای سهراب سپهری و فروغ فرخزاد که در آثارشان انعکاس یافته، بررسی شده است .برای این منظور، نگارنده شعر ((مسافر)) سهراب سپهری را برگزیده، ابتدا ساختار درونی و بیرونی آن را تشریح و سپس بنیانهای فکری و معرفتهای عرفانی، روان شناختی و تاریخی آن را بیان میکند .در بخش دوم نیز برای بررسی و تبیین نگاه فروغ فرخزاد به مجموعه هستی، منظومه ((ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)) انتخاب و بعد از بازخوانی، ساختار آن شروع و بیان شده است.
نام "فرهنگ سکوت" که برای کتاب حاضر برگزیده شده الهامی از اصطلاح مشهور نویسنده نامدار برزیلی، پائولو فرره می باشد که عنوان یکی از مقالات این کتاب است. مقاله وقتی منتشر شد که سانسور در همه شئون زندگی به نحوی حکومت می کرد و در مطبوعات حکومت مطلقه داشت. مامور سانسور عنوان مقاله را که فرهنگ سکوت بود به "بحث درباره نوعی فرهنگ" عوض کرده که در مجله نگین زیر همین عنوان چاپ شده است چون تشخیص داده بود که کلمه سکوت وقتی به دنبال فرهنگ آورده شد جلب نظر می کند و اشاره ای می شود به وضع موجود و نمی تواند عنوان مقاله قرار گیرد اما اگر در خلال سطور مقاله قرار گیرد اشکالی ندارد....
بهاولد به منظور بيان تجربههاي عرفاني خويش، تصاوير و رمزهاي خاص خود را ابداع کرده است. تخيلات مصور شده او را ميتوان حاصل حالات و رويدادهاي خلوت و به عنوان دريافتي شهودي از عالمي مثال گونه قلمداد کرد که در روانشناسي تجارب عرفاني، از آن به ديدار با خويشتن تعبير ميشود. اين جستار در تحليل و ماهيتشناسي رمزهاي بهاولد در معارف و در مسير شناخت سرچشمههاي تخييل و خاستگاه هاي جوشش اين تصاوير، نشان ميدهد مبناي تصويرها و رمزهاي بهاولد معيت اله با اوست. وي با درک اين معيت، به حال اتحاد ميرسد و با ديدگاهي کل نگر، ضمن تعميم اين حال به جهان بيرون، خوشي و لذت ناشي از آن را نيز به همه عناصر هستي نسبت ميدهد. او در حقيقت، مزه گرفتن خود در اين تجارب را نموداري از همراهي و يگانگي صانع خاص با مصنوع عام ميداند. مستند بهاولد در اين باره نظريهاي است مبتني بر کمال که نوعي تکليف فراگير از سوي حق براي اجزاي هستي است.