این کتاب مطالعهای است در باب عوامل عمده اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیکی که سببساز نهضت بیسابقه ترجمه آثار یونانی به عربی در بغداد، دارالخلافه تازهتأسیس سلسله عباسی در اثنای دو قرن نخست فرمانرواییشان شد. این کتاب از سلسله طولانی و ممتازی از کتابهای تاریخی و لغوی در باب تحقیقات یونانی ـ عربی یا مطالعه ترجمههای کتابهای دنیوی یونانی به عربی در قرون وسطای مسیحی یاری میگیرد. بنابراین نویسند میتواند در کوشش برای فهم و تبیین نهضت ترجمه کتابهای یونانی به عربی در مقام پدیداری اجتماعی و تاریخی از پرداختن به اینکه چه کسانی این نهضت را آغاز کردند و چه کتابهایی ترجمه شد و چه هنگام این اتفاق رخ داد، از دیگر نویسندگان بینیاز باشد و به چگونگی و چرایی آن توجه کند.
مولف در این اثر ارزنده نبوغ غلمی و فلسفی و مخصوصا ادبی یونان باستان و تاثیر آنرا در تاریخ تمدن بشر بیان نموده، روش تربیت روح و جسم و ملکات فاضله اخلاقی و آزادی عقیده یونانیان قدیم را شرح داده است. درباره شعر پیندار اجمالا بحث کرده، مردم آتن ر از دید افلاطون فیلسوف عالیقدر تصویر نموده است. نویسنده راجع به آریستوفان شاعر مشهور یونانی و نمایشنامه های کمدی قدیم تحقیق و از هرودوت مورخ بزرگ و جهانگردیهای او و نیز از جنگهای ایران و یونان مطالب مورد توجهی ذکر نموده همچنین از مورخین شهیر نظیر توسیدید و گزنفون و از هنر تراژدی و مذهب یونانیان مباحث آموزنده ای در اختیار خواننده قرار داده است.
کتاب حاضر با عنوان داستان تمدن، کتابی 11 جلدی از ویل دورانت است که زندگی یونان کتاب دوم است که عناوین آن عبارتند از: بخش اول تمدن اژه ای و تکامل یونان؛ بخش دوم عصر طلایی یونان و بخش سوم انحطاط تمدن یونان. هدف کلی کتاب، ارائه تصویری کامل و جامع از سرگذشت تمدن بشریت از ابتدای پیدایش است. ویژگی شاخص اثر، اجمال و اختصار مطالب آن است. خوشبختانه ویلدورانت از آن دسته مورخانی است که درس اصلی تاریخ را که فروتنی و پرهیز از ادعاهای گزاف است به خوبی دریافته و سعی در به کار بستن آن در «تاریخنگاری و تاریخنگری» خود کرده است. هر چند ضروری است افزوده شود که این فروتنی در برخی مواضع به وانهادنِ برخی مواضع کلیدی منجر شده است! وی که به محدودیتهای یک مورخ برای ارائهی یک محصول علمی به خوبی واقف است به صراحت از علمینبودن هرگونه محصول تاریخنگارانه سخن میگوید و مینویسد: مسلم است که تاریخنگاری نمیتواند یک علم باشد و تنها میتواند یک صنعت، یک هنر و یک فلسفه باشد. صنعت بهدلیل استخراج حقایق، هنر به سبب ایجاد نظمی با معنی در درون آشفتگی مطالب و مواد، فلسفه به خاطر روشنگری و جستوجوی چشمانداز آینده. البته با توجه به سیطرهی انگارهی پوزیتیویستی در محافل علمی غرب که علم را «دریافت تجربیِ اثبات شدنی» تعبیر میکرد میتوان علت این موضع ویلدورانت را درک کرد.