فلسفه علم رشتهای نسبتا جوان به شمار میرود؛ اما همچون هر معرفت سامانیافته دیگری بذرها و گردههای آن از دیرباز در گفتهها و نوشتههای فلاسفه و علما وجود داشته است. در واقع این رشته حیات خود را از همان زمان آغاز کرد که نخستین متفکران به طرح پرسشهایی پیرامون ویژگی تفسیرهای شایسته و درخور علمی و شیوههای ارزشیابی آن اقدام کردند. این کتاب گزارشی اجمالی از تحول فلسفه علم از دورترین ایام تا کنون، مجموعهای شامل آراء و نظریات متفکران مختلف در باب مسائلی نظیر تفاوت میان تحقیق علمی و سایر انواع پژوهش، رابطه میان نظریههای علمی و گزارشهای مأخوذ از مشاهده و تجربه، شیوههای ارزشیابی نظریههای علمی رقیب، ماهیت رشد و پیشرفت علم و ... میباشد.
ین کتاب تاریخ تفصیلی علم نیست؛ کوشش کتاب بر این است که اندیشه های علمی را در متن تاریخ و فلسفه در نظر بگیرد و بر شکاف میان علم و علوم انسانی پلی بزند. این شکاف از هر جهت تازه است، زیرا پیامد تخصص اجتناب ناپذیر در جهانی است که بیش از پیش فنی تر می شود. فن ورزان معمولا زمینۀ فلسفی منسجمی ندارند و در عوض کسانی که از فرهنگ عمومی بهره مندند، به علمی که آگاهی بسیار اندکی از آن دارند ارج نمی نهند. نتیجه در خور تأسف است. کارکنان علمی که مهارت فنی را برای خود مهارت دنبال می کنند، ممکن است قدرت تشخیص مسائل انسانی را از دست بدهند. کسانی که می خواهند علم را تنها نیرویی بدانند که در پس تولید انبوه، بهزیستی، بمب های اتمی و سفرهای فضایی نهفته است، از فهم سهم اساسی علم در اندیشۀ بشر ناتوان می مانند. این کتاب مقدماتی است. فرض بر این بوده که دانش علمی خواننده محدود است، اما روی هم رفته نمی توان این کتاب را نوشتۀ آسانی دانست، همچنان که از طرح اندیشه های دشوار پرهیز نشده است. مطالبی که برای این کتاب دست چین شده، یا به سبب اهمیت تأثیرشان بر اندیشه بوده، یا برای آنکه نبوغ عصری یا کسی را نشان دهد. لاجرم گزینش تا اندازه ای به نظر شخصی بستگی دارد و بدون شک بیشتر خوانندگان دربارۀ برخی از بحث ها نکاتی بسیار کم و در باب بعضی از موضوع های دیگر مطالب بسیار زیادی خواهند یافت. البته نبودن توازن ظاهری در چند مورد حساب شده است؛ مثلا از علوم کاربستی مانند پزشکی و مهندسی فقط به اختصار یاد شده است، که در کتابی که مضمونش بیشتر رابطۀ علم و اندیشه است تا رابطۀ علم و عمل، این اختصار طبیعی است.